فرهیختگان: پورحسین در این گفتوگو درباره وضعیت امروز صداوسیما و همچنین شرایط این سازمان در دوره ریاست افراد مختلف، سخن میگوید.
با نام و یاد هستی هستیبخش. درود و مهر و احترام خدمت شما همراهان و دوستان عزیز، امیدوارم که دل و جان شما شاد و در سلامتی باشد. در این نوبت از مجله تصویری «قاف» میخواهم یک مقداری در رابطه با وضعیت امروز صداوسیما با شما صحبت کنم و به اقتضا البته نقبی هم به گذشته این رسانه بسیار مهم خواهیم زد. به همین دلیل میزبان جناب آقای رضا پورحسین هستم که از مدیران با سابقه و قدیمی صداوسیما بودند و تا چندی پیش هم به فعالیتهای فرهنگی هنری و رسانهای خودشان در صداوسیما ادامه میدادند که برق «تحول» ایشان را هم گرفت. آقای دکتر خوش آمدید.
سلام عرض میکنم به شما و کسانی که گفتوگوی ما را میبینند.
سلامت باشید. آقای دکتر شما چه سالی وارد فعالیت جدی و به تعبیر رسمی رسانهای شدید؟
منظورتان از رسانهای، رادیو تلویزیون است؟
بله
شهریور ۱۳۶۹ وارد رادیو شدم.
به چه عنوان؟ نویسنده؟ مدیر؟
نه من نمیدانستم میخواهم مدیر باشم. بهعنوان نویسنده برنامه «خانه و خانواده» وارد شدم ولی تقریبا وارد خانه خانواده نشدم و بعد از یکی دو هفته برنامه، مستقیما بهعنوان سردبیر، نویسنده وارد برنامه «سلام صبح بخیر» شدم.
آن زمان آزادی عمل چقدر بود؟ به این دلیل سوال میکنم که از یک دوران پر التهاب و وضعیت خاص جامعه عبور کرده است. یک یا دو سال از وضعیت سالهای دفاع و جنگ پایان رسیده و خب شرایط جنگ اقتضائات خودش را داشت. به اعتبار ایجاد بعضی از محدودیتها در حوزه کنش رسانهای. همه جای دنیا هم به همین صورت است. حالا دو سال گذشته و در آن مقطع برای کنش رسانهای چقدر آزادی عمل داشتید؟
در اوایل سلام صبح بخیر آزادی عمل به شکل نسبی وجود داشت و شرایط اذیتکننده نبود ولی تقریبا وارد دهه ۷۰ که شدیم میزان آزادی عمل کاهش یافت.
چرا؟ از ناحیه چه کسی؟
انتقادها عموما انتقادهایی نسبت به دولت و ادارات؛ مشخصا در آن زمان شهرداریها. قاعدتا ما هم نوعی صدای مردم بودیم و مردم بهجز رادیو، صدای دیگری نداشتند، چون تلویزیون هم تقریبا تا ساعت ۳ الی ۴ تعطیل بود. به همین دلیل آهسته و بهزعم دولتمردان حجم انتقادها بالا رفت. درحالیکه من چنین اعتقادی نداشتم همانطور که انتقادها بالا میرفت، بحثها و موضوعاتی انتخاب میشد که موید حرکت دولت بود بهخصوص در حوزه کار، فعالیت، سازندگی و از این قبیل؛ برنامه سلام صبح بخیر کم در این موضوع بحث نمیکرد. ولی تا جایی که برنامه صبح بخیر به تعطیلی کشانده شد؛ دلیل آن هم این بود که این برنامه یک شخصیت صرفا تاریکنگر دارد.
یعنی با همین تعبیر از آن یاد میکردند؟
نه؛ این حجم از انتقاد منصفانه نیست در برابر با کاری که انجام میشود. انعکاس آن کارها یا مسائلی که مردم دارند و تازه از جنگ بیرون آمده بودند بالاخره چیزی بود که به ما تلفن میزدند و نامه میفرستادند، حجم نامه هم در آن زمان کم نبود، به همین دلیل، [یعنی] این برنامه سیاهنمایی میکند، تقریبا تعطیل شد و جای آن برنامهای تحت عنوان «کار و زندگی» شکل گرفت. برنامه به دو ماه نکشید چون حرفی برای گفتن نداشت.
در این ادوار مختلف که شما در سازمان تشریف داشتید کدام دوره بهعنوان کنشگر رسانهای احساس میکردید آزادی عمل بیشتری دارید و دست شما بازتر است هم برای انتخاب موضوعات و هم در انتخاب محتوای برنامه و دعوت از میهمان و مسائلی از این قبیل.
اگر بخواهم به شکل نسبی نگاه کنم با یک فاصله دوره آقای دکتر لاریجانی، دوره درخشانی نسبت به دورههای دیگر بود. در مورد این فضایی که مطرح کردید؛ هم آزادی عمل و هم اینکه من بهعنوان یک سردبیر و مدیرگروه و بعدا مدیر شبکه، میدانستم که چه کار میکنم و کار من چطور در راستای سیاستگذاریهای کلان سازمان است. وضوح خیلی مهم است. این نکاتی که شما گفتید در زمان آقای لاریجانی خیلی بیشتر بود.
تقریبا ۹ الی ۱۰ ماه، ظاهرا به ایشان گفتند که شما پیر هستید و از این صحبتها.
بله، از دست دادن آقای مهاجرانی به نظر من یک اشتباه بزرگ در تاریخ تلویزیون محسوب میشود. یا انتخابی مثل جعفریجلوه، علیاصغر پورمحمدی و دیگر دوستان در سیمافیلم آقای حیدریان. آقای لاریجانی درگیر این نبودند که طرف چه سلیقه سیاسیای دارد. این خیلی مهم بود. این را از این بابت گفتم که شما فرمودید چقدر آزادی داشتید؟ این چتر باز و راهبرد مشخص و چینش و انتخاب آدمها در این راهبرد کاملا واضح نشان میدهد که آزادی عمل وجود دارد. شاید من بتوانم ادعای آزادی عمل کنم ولی کسانی که انتخاب میکنم، صرفا در یک تیره خاص یا یک نوع قبیلهگرایی را در انتخابم قرار میدهم. آنجا هر چقدر بگویم آزادی عمل وجود دارد؛ آن فضا اجازه آزادی عمل که به شکل یک رسانه باید داشته باشد، ندارد.
اگر تعبیری را که شما در رابطه با آقای لاریجانی دارید، بپذیریم... منطقا به هر حال ۱۰ سال ایشان رئیس سازمان صداوسیما بودند و این ۱۰ سال فاصله سالهای اول ریاست بر سازمان با سالهای جنگ کمتر است و هرچه میانه و پایان دوره مدیریت فاصله را زیادتر میکنیم فاصله بیشتر میشود؛ جنگ و در نتیجه فضا هم اقتضائات خودش را دارد و جامعه نیازهای خود را طلب میکند؛ به تعبیری جامعه هم مطالبات انباشتهاش را مطالبه میکند و هم مطالبات جدید خود را. این خواستهها را از حاکمیت، حکومت و به تبع رسانهای که فراگیر است میخواهد. منطقا وقتی به دوره بعد از آقای لاریجانی میرسیم فضا باید بازتر شود. دیگر از اقتضائات فروبسته زمان جنگ فاصله ما بیشتر شده است. آیا در دوران آقای ضرغامی هم اینگونه بود؟
با همان مسیری که شما تصویر کردید که باید بازتر و بازتر شود، نه. نمیگویم بسته شده است ولی باید یک روند رو به افزایش و گشایش بیشتری اتفاق بیفتد. این خیلی احساس نمیشد. اگر من بخواهم مثال بزنم، باید بگویم در زمان آقای لاریجانی مناظرههایی پخش میکردید که این مناظرهها واقعا مناظره بود. موضوع درجه یک معرفتی، اجتماعی و حتی سیاسی مطرح میشد و دو نفری که در دو طیف کاملا متضاد قرار میگرفتند و سازمان ابایی از این نداشت که یک بابی را باز کند. بهعنوان مثال مناظرههای خیلی زیادی بود. من گستره شریعت را عرض کنم؛ در دوره اول که من در شبکه ۴ بودم اگر نام ببرم از اسامی کسانی که در آن مناظرهها شرکت میکردند، دعواها و بحثهای شدید؛ واقعا تعاطی افکار و تضارب آرا به خوبی در آنجا شکل میگرفت. بعد زمین خیلی پیدا نشد، با اینکه من دوباره به شبکه ۴ برگشتم همینجا اقرار میکنم که نتوانستم با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی گستره شریعت دوره اول را بیندازم. ملاحظه پشت ملاحظه، مصلحت پشت مصلحت، غافل از اینکه من گسترش شریعت شماره یک را وقتی اجرا میکردم؛ شخص رئیس سازمان اعتماد داشتند به من و گفتند که من این را به خود شما میسپارم، منتها هم ایشان میدانست که من دنبال چه هستم و خودم هم میدانستم که چه کار میکنم.
شما یک کاری را در صداوسیما انجام دادید، چون مسئولیت مستقیم آن با شما بود طرح میکنم. کار بسیار ارزنده و و بزرگی بود و دستاوردهای فرهنگی و علمی خیلی قابل اعتنا است و آن برگزاری یک برنامه فاخری به نام چهرههای ماندگار است. نمیدانم از کی شروع شد و نطفه آن بسته شد را توضیح دهید تا ما برسیم روند آن را مرور کنیم تا ببینیم چطور به تعطیلی رسید.
پیشنهاد واژه یا ترکیب چهرههای ماندگار را محمود اسعدی دادند که زمانی سردبیر کیهان فرهنگی بودند. ایشان یک برنامه داشتند در شبکه ۴ در دهه ۷۰ به نام چهرههای ماندگار، اما آنجا به اتفاق آقای فارسیجانی، ایشان و بنده نشستیم و گفتیم تکریم کنیم از بزرگان علمی کشور. اینکه چرا تکریم کنیم برمیگردد به رادیو، که برنامهای در رادیو بود در گروه دانش به نام «گفتوگو»، که البته من یاد کنم از آقای مسعود محمدپور که ایده این برنامه از ایشان بود. یعنی مدیر قبلی گروه دانش رادیو و بعد از آمدن من، کار را ادامه دادیم؛ البته چند نسخهای بیشتر پخش نشد از مرحوم دکترحسابی تا بزرگان دیگر.
چه شخصی آن را اجرا میکرد؟
آقای اسماعیل میرفخرایی. ایشان با بزرگان گفتوگوی بسیار حرفهای و درست داشت؛ آن هم با آدمهای طرازاول. از دکتر حسابی شروع شد...، دکتر مجتهدی صاحب دبیرستان البرز، مرحوم شیبانی زیستشناس، بدرالزمان قریب؛ همینطور این گفتوگوها پیش میرفت و این برنامه ساعت ۳ ظهر پنجشنبهها پخش میشد و تا سالها هم بهترین برنامه رادیویی محسوب میشد.
تجمع کوچکی از اینها را یک بار ما در یک رستورانی جمع کردیم و جلسه خیلی خوبی بود. ما تصمیم گرفتیم که این گروه را در مجلسی جمع کنیم و در بین آنها چندین چهره برجسته را انتخاب کنیم، بهعنوان چهره ماندگار و از آن تجلیل شود. وقتی این ایده با آقای دکتر لاریجانی مطرح شد، سخت استقبال کردند و گفتند حتما یک در جای بزرگی باشد. سالن همایش بینالمللی صداوسیما برای آن در نظر گرفته شد؛ مراسمی برای آن تدوین شد و همچنین جایزه که فکر میکنم آن سال سکه بود... سال اول حدودا ۴۰ نفر توسط یک هیات ژوری انتخاب شدند و روسای چهار فرهنگستان بودند. رئیس انجمن مفاخر آقای دکتر مهدی محقق بودند. روسای دانشگاه تهران، صنعتی شریف، دانشگاه شهید بهشتی، و نفرات دیگری هم که مطرح میشد هم بودند از بین اسامی که میشد ۴۰ نفر انتخاب شدند.
دیدنها اهمیت داشت؟
خوب همین لجنه و گردهمایی سالهاست که تعطیل است و خود من شخصا با اینها ارتباط خود را حفظ کردم. آقای دکتر اسعدی هم هنوز ارتباط دارد.
فکر میکنم سال گذشته با شما صحبت میکردم، گفتید با چند چهره ماندگار جلسه دارید.
بله. هیاتی که همیشه همدیگر را میبینند از این جلسه استقبال میکردند و ما هم از خدا میخواهیم که با اینها مانوس باشیم.
چرا تعطیل شد؟
من واقعا متوجه نشدم چرا تعطیل شد.
در حوزه موسیقی یادتان هست چه کسانی انتخاب شدند؟
بله. در حوزه موسیقی آقای فخرالدینی بودند. سازنده موسیقی جمهوری اسلامی. دکتر ریاحی، مرحوم فریدون ناصری بودند، دکتر شاهین فرهت، آقای فرهنگ شریف، مرحوم عثمان حقپرست بودند و یک دوتارنوازی انجام دادند. در اینجا یک لطیفهای هم بگوییم بد نیست. ایشان بعد از ارکستر بزرگ با رهبری استاد فخرالدینی برای اجرا آمدند که من دو تا سیم دارم و این همه سیم و این حرفها، من چه کار کنم. ولی با همان دو سیم کاری کردند که جمعیت فرهیخته بلند شدند و به مدت طولانی وی را تشویق کردند، اینها در حوزه موسیقی بودند.
در حوزه ادبیات چه کسانی بودند؟
استاد علی معلم، استاد شاهرخی و استاد مشفقکاشانی.
منوچهر آتشی را هم که گفتید.
سیدحسن حسینی و مرحوم قیصر امینپور، بهیکباره سوال کردید. متاسفم که برخی را فراموش کردهام.
خواستم که بینندگان بدانند چه چهرههایی در این جمع یا نهاد فرهنگی- علمی مورد توجه قرار گرفتهاند.
بهطورمثال در حوزه فلسفه آقای میرزا جلالالدین آشتیانی، استاد دینانی، استاد اعبانی، استاد رضا داوری، استاد محسن جهانگیری و مرحوم مجتهدی.
در حوزه ترجمه هم داشتید؟
در حوزه ترجمه مرحوم فیروز حریرچی و استاد آینهوند بودند و الان بعضی مترجمان هستند.
مرحوم آینهوند بهعنوان مترجم یا نویسنده حوزه جهان اسلام؟
آنجا در حوزه ادبیات عرب مطرح شدند، چون بعضی از این افراد ذووجه بودند و در همهجا مطرح میشدند یا در حوزه حقوق، مرحوم دکتر ابوالقاسم گرجی.
در حقوق یکی از مراجع بودند.
یعنی انصافا کسانی که مطرح شدهاند خودشان بهدنبال این نبودند که بخواهیم آنها را مطرح کنیم، حتی خدمت یکی از این بزرگان رفتم و گفتم شما ممکن است راضی نباشید ولی جامعه هم راضی نیست. جوانان ما چه گناهی کردهاند که نمیتوانند شما را بشناسند و حالا به شوخی و با جسارت و البته شرمندگی می گفتم که باید بیاید.
شما نمیتوانستید جدای از سازمان صداوسیما و با همراهی آقای اسعدی این برنامه را برگزار کنید؟ به این فکر افتادید؟
خواستیم این کار را انجام دهیم ولی چون این نشان و برند صداوسیما بود. سازمان هر آن میتوانست این کار را انجام دهد. عرض کردم آقای سرافراز میخواست این کار را انجام دهد و دولت ایشان هم مستعجل بودند.
آقای علیعسگری چطور؟
آقای علیعسگری در این مورد دغدغهای نداشتند، حتی خیلی این مراسم برای ایشان واضح نبود، یعنی اسم مراسم را هم نمیدانستند. بعد هم در زمان آقای علی عسگری من از سازمان رفتم و الان شواهد نشان میدهد دغدغه گفتمان علمی در رسانه وجود ندارد.
این دقایق پایانی را بگذاریم به ارزیابی امروز رسانه اگر شما موافق هستید؟ شما از سال ۶۹ در صداوسیما وارد فعالیت رسمی رسانهای شدهاید. حالا در حوزه مطبوعات اگر فعالیت کردید با آن کاری نداریم و بهاصطلاح مدیریت شبکه و دورهای قائممقام معاون سیما بودید. از کف هم آمدهاید؛ نویسنده، سردبیر برنامهای در بهاصطلاح «صدا» و بعد همین ترتیب جلوتر. با تغییر و تحولاتی که در صداوسیما صورت گرفت و ریاست آقای جبلی، آقایان تعریفی را به کار بردند که این سالها هم استفاده میکنند و آن ایجاد تحول است در سازمان صدا و سیما چگونه میبینید؟
ببینید تحول باید بروز بیرونی داشته باشد، صرفا یک واژه در لغتنامه نباشد. از این لغتها زیاد داریم. آزادی هم یکی از اینهاست. باید بروز بیرونی داشته باشد. چیزی که دوستان از باب تحول مطرح میکنند، بروز بیرونی ندارد. حالا شاید روی کاغذ باشد خیلی چیزها روی کاغذ نوشته شده ولی ترجمه نشده است.
مورد دوم مسیر رسانه بهگونهای بوده است که ما میتوانیم حرکتهای شتابآور را در جامعه انجام بدهیم و تحول ایجاد کنیم اما این تحول به معنای دگردیسی نمیتواند باشد، چون این تحول خوب معنا نمیشود بهجای اولش برمیگردد. مثلا برنامههای نوروز امسال را ببینید. اینها برنامههایی بودند که قبلا انجام میشد و الان میگویند برای اجتماع مضر است. بعد هم سطح پایینتر از آن دوباره برگشت و این یک ارتجاع است. برگشتن به قالبی که ما آن را نفی میکنیم و الان دوباره برمیگردیم به شکلی از آن و برای اینکه بتوانیم دیالوگ برقرار کنیم با پول مساله را حل میکردیم، یعنی اگر سیدمحسن مهاجرانی با داوود میرباقری سر این موضوع که دو زنه بودن مختار باید مطرح بشود یا نشود، بنابر دلایلی ساعتها و ساعتها بحث کنند؛ هر دو شأن یکدیگر را میدانند و تنها چیزی که مطرح نمیشود اینکه پول را ببریم بالاست. اما اگر پورحسین نامی با کارگردانی صحبت میکرد هر دو حرف یکدیگر را متوجه نمیشدند و بهترین کار این بود آقای پورحسین یک مقدار در برآورد کار بگذارد و کارگردان هم میگفت ایشان مدیر خوبی است و در انتها کار خودش را انجام میداد. شما خودتان در این فضا زندگی میکنید. فضای فرهنگ و هنر فضای مفاهمه؛ متقاعدسازی و پخته شدن تعامل جدی به شرط اینکه دوطرف بفهمند هر دو مقوله فرهنگ را میفهمند.
قرار نیست که تلویزیون حسینیه شود.
حتی اگه حسینیه نشود مردم طنز نیاز دارند. تلویزیون چه بخواهیم چه نخواهیم وجه غالبش تفریح است. ما تفریح سرکش و بیمبنای جلف نمیخواهیم. آیا تفریح بدون جلف بودن هم وجود دارد؟ بله، حتما هست. اگر نیست پس ما نمیتوانیم. زمان کرونا گذشت، مردم هم گذشتند. بچهها، پدر و مادر در خانه بودند و کسی میهمانی نمیرفت. ارتباطها کم شده بود. اینها محل طنز است. من این را از این بابت عرض کردم که نمیخواهم ادعا کنم ولی در شرایطی که بخواهیم یک سریال بسازیم با ۶ ماه میشود. یک سریال در سطح «ب» خوشساخت.
البته ۶ ماه تولید را میگویید. مرحله فیلمنامه را که جدا کنیم تولید ۶ ماه طول میکشد.
هیچ وقت زمانی نبوده که سازمان دستبهدست شود و فیلمنامه آماده موجود نباشد. هیچ وقت فیلمنامه صفر نبوده و فیلمنامه خوب هم بوده. منتها شاید ترجیح دادهاند که اکبر نبوی آن را نسازد ولی سازمان خالی نبوده، حتی بعضی از آنها پیشتولید درجه یک هم داشتهاند با ۶ ماه شما میتوانید یک فیلم خوب بسازید. زمان همینطور میگذرد و ما چیزهای دیگری را میبینیم. کلمه تحول را باید بجا استفاده کرد و باید خودش روی آنتن ببینیم.
آقای دکتر چه شخصی باید تحول ایجاد کند؟ میشود کسی که رسانه را نمیشناسد تحول ایجاد کند؟ یک بیت هست که میگوید ذات نایافته از هستیبخش/ کی تواند که شود هستیبخش. مگر میشود چنین اتفاقی بیفتد؟
این بحث شما بحث فرم محتواست که قابل جدا شدن از همدیگر نیست. ما قبل از اینکه به هر چیزی فکر کنیم باید عملگرا باشیم و باید به مخاطب فکر کنیم، یعنی بدانیم دوربینی که در جلوی ماست و با آن صحبت میکنیم میلیونها چشم است. ما بهمحض اینکه حس میکنیم میلیونها چشم به ما نگاه میکنند در صحبت کردن صداقت بیشتری بهکار میبریم اما اگر فکر کنیم دوربین یک ابزار است، لنز است و توجهی به پشت لنز نکنیم، دیگر آنجا مهم نخواهد بود. میخواهم بگویم مخاطب الان خیلی مهم نیست. ممکن است دوستان بگویند خیلی مهم است، اما در عمل مهم نیست. ما یک دسته و یک سلیقه مخاطب نداریم. این کشور رنگینکمان اقوام است، اما همه تحت نام ایران وحدت دارند و ذائقهها و خرده فرهنگها و نیازها متفاوت است از نیازهای ردههای سنی که باید عطش آنها برآورده شود وگرنه انسان بدون رسانه نمیتواند زندگی کند. به هر دلیلی ارزشیابی و خوب یا بد نکنیم، وقتی من نمیتوانم محتوای رسانهای درست و حتی به اندازه کافی را بدهم، قاعدتا مغزهای ما که عادت به شتاب و دوربین و تصویر و ویدئو دارد بیکار نمینشیند. دیگرانی هستند که خیرند، پول هم برای ما خرج میکنند و خوراک میدهند. بعد از ۱۰ سال که میگوییم چرا نسل ما اینطوری فکر میکند؟ جوابش این است که ۱۰ سال شما رها کردید.
به نظر من از زمان آقای ضرغامی صداوسیما روند نزولی را در پیش گرفته و این روند در شیبی افتاده که همینطور که جلوتر میرویم، تیزتر شده است. به جای اینکه هرچه جلوتر میرویم سطح هموار شده باشد و بعد آرام آرام شروع کنیم در مسیری که به طرف قله میرود، حرکت کنیم.
این شیبی که شما میگویید پیوسته به جلو میرویم و تیزتر میشود، به این معتقد نیستم. فراز و نشیب هم داشتیم ولی الان هفت، هشت سالی است که این نزول را میبینیم.
آقای دکتر بهعنوان آخرین سوال، با وضع امروز رسانه آینده موقعیت و پایگاه رسانه در افکار عمومی را چگونه میبینید؟ منظورم رسانه خودمان است. آیا همین ریزش مخاطب ادامه پیدا خواهد کرد؟ چون ریزش مخاطب همینطور از یک مقطع شروع شده و بدجور هم شروع شده است و سیر شتابگیری هم دارد.
اضافه کنم در شرایطی که یک فضای مجازی جدید آمده و شوخیبردار هم نیست. چند سال پیش یکمقدار شوخی میگرفتیم اما الان شوخی نیست. من برگردم به آن واژه تحول. هیچوقت تحول با کوشش و خطا نمیخواند. تحول یعنی یک برنامه دقیق که از نقطه A به B میرسیم که قبلا نرسیدیم و الان میخواهیم به جای جدید برسیم. وقتی یک نوع برگشت ناشیانه میبینیم، پس فاتحه تحول را شما بخوانید. با این دستفرمان اگر جلو برویم، افکار عمومی را بیشتر از این واگذار خواهیم کرد، بهخصوص برای نسل نو. آیا این قابل برگشت است؟ بله ولی به سختی.
زمان و سرمایه انسانی و معنوی، نه صرفا سرمایه مادی.
عرض کردم و اینکه قاعدتا باید نفر دیگری باشد که اگر ادعا میکند و تصمیم گرفته به یک ریل درست برگرداند، مخاطب باورش بشود. ما در سپهر رسانهای نمیتوانیم افکار عمومی درونی و بیرونی را سامان بدهیم. سخت در حالت انفعال هستیم. این پس بودن و انفعال یکی از مضرترین حرکتهای اجتماعی، حکمرانانه و از این قبیل است که در حوزه فرهنگ و هنر اصلا جایز نیست. اگر بخواهم فتواگونهای بدهم، باید بگویم اگر هرجا جایز باشد که نیست، اینجا اصلا جایز نیست. به همین دلیل این واگذاری افکار عمومی و واگذاری متقاعدسازی به یک مرجعیت دیگر، چیزی است که یک روز زودتر هم اگر جلوی خسارت را بگیریم، بهتر است.
جهت مشاهده متن کامل گفتگو، اینجا را بخوانید.