تاریخ : Mon 08 Feb 2021 - 09:27
کد خبر : 51380
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

جنوب، آقای سینما

میلاد جلیل‌زاده:

جنوب، آقای سینما

نقدا درباره جنوب ایران می‌توان گفت که اگر فیلمی حتی درموارد مختلف ایراد داشته باشد و تنها بتواند یک فضاسازی درست و جذاب از جنوب ایران را در بیاورد، تا همین‌جا صد- هیچ از خیلی فیلم‌های پایتخت جلو است.

به گزارش «فرهیختگان»، میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: جنوب ایران یکی از سینمایی‌ترین جلوه‌ها را دارد، البته خود واژه سینمایی بودن مفهوم پیچیده‌ای است که شاید گفته شود واژه‌ای علمی نیست و نمی‌توان آن را فرموله کرد. اتفاقا همین‌طور هم هست و این واژه به همین دلیل، در عین سادگی، بسیار پیچیده و اسرارآمیز است. اینکه چرا چیزهایی مثل ریل راه‌آهن و سوت قطار یا اسلحه شاتگان یا کامیونی که در بیابان راه می‌رود، اینقدر سینمایی هستند، به همان شکلی قابل‌توضیح نیستند که مثلا دلیل تاثیر یک موسیقی غمناک روی حال‌وهوای کلی فیلم قابل‌توضیح است یا بحث درباره تاثیر کات‌های سریع درمقابل نوع اثرگذاری پلان‌های طولانی، علمی و واضح‌‌ است.

در نقد ادبی اصطلاحی راجع ‌به شعر هست که برای توضیح عبارت «سینمایی بودن» هم به‌درد می‌خورد. می‌گویند دلیل اصلی و اساسی زیبایی شعر «یُدرک و لایوصف» است، یعنی درک شدنی و وصف ناشدنی. همه می‌توانند زیبایی‌اش را بفهمند، اما گاهی بزرگ‌ترین فلاسفه هم نمی‌توانند دلیل این زیبا بودن را شرح دهند. جنوب ایران هم با همین اوصاف سینمایی است. نمک خاصی که در ادبیات بچه‌های جنوب وجود دارد، بلوف‌های شیرین‌شان و مرام خاکی و گرم‌شان و البته مناسبات اجتماعی آن مناطق و حتی جغرافیای جنوب با نخل‌ها و بازار ماهی‌فروشان و لب ساحل و خلاصه همه‌چیزش سینمایی هستند. این چیزها اگرچه درک‌شدنی و وصف‌ناشدنی هستند، اما اتفاقی هم نیستند. معمولا کسانی که در ساحل آب‌های آزاد زندگی می‌کنند، واجد احساس ناخودآگاهی هستند که انگار در آستانه ابدیت ایستاده‌اند. همیشه این فکر در ناخودآگاه ساکنان سواحل می‌جنبد که آن سوی آب‌ها چه خبر است؟ چه مردمی پشت دریاها هستند و... اگر دقت کنیم، سهراب سپهری هم با اینکه زاده قلب کویر است، وقتی می‌خواهد اتوپیا یا همان مدینه فاضله‌اش را در یک شعر ترسیم کند، مکان آن را پشت دریاها می‌داند؛ «پشت دریاها شهری است...»

آواها و ترانه‌های جنوبی هم از دل دریای آن برآمده‌اند. این ترانه‌ها را معمولا ماهیگیران برای اینکه بتوانند تور را به‌طور هماهنگ از آب بیرون بکشند، می‌خوانند. آنها ترانه را با هم می‌خوانند و سر ضرب‌های به‌خصوصی از آن، بازوهایشان به‌طور هماهنگ تور را به داخل لنج می‌کشد. اگر موارد متعددی از این دست را کنار هم بگذاریم، به این نتیجه خواهیم رسید که بخش قابل‌توجهی از آنچه به جنوب ایران چنین حال و هوایی داده، همنشینی با آب‌های آزاد است. همان‌طور که کویر حال و هوایی عرفانی می‌دهد، چون پهنه بیکران آن و آسمان پاکش در شب، کوچکی انسان را در برابر هستی به چشمش می‌آورند و همان‌طور که جنگل‌های شرجی شمال و باران‌هایش بوی عشق یا طراوت کودکی را می‌پراکنند، چون خاصیت سبزی و رطوبت همین است، خاصیت جنوب هم این است که تکاپو و رویاپردازی را برای همسایگان دریا ایجاد می‌کند. این خصوصیت که شاید در تمام سواحل آزاد دنیا قابل دستیابی باشد، وقتی با جغرافیای بومی منطقه ترکیب می‌شود، معجون عجیبی به‌وجود می‌آورد که برای توضیح آن هیچ‌کلمه‌ای جز جنوبی بودن کارآمد نیست و این جنوبی بودن اتفاقا به‌شدت سینمایی هم هست.

فهرست کردن فیلم‌های موفقی که در سینمای ایران از این تصویر گرم و پرتکاپوی جنوب بیشترین بهره را برای جذاب شدن برده‌اند، این را به ما نشان خواهد داد که آنچه جنوب را زیبا می‌کند، فقط پوسته ظاهری‌اش نیست و چیزی که در قلب کوچه‌ها و نخلستان‌ها و سواحل شنی‌اش می‌گذرد، به‌عبارتی همان روح جنوب، باید در یک اثر حلول کند تا آن جذابیت جنوبی به‌وجود بیاید. فهرست فیلم‌های جذاب سینمای ایران که تصویر جنوب را نشان داده‌اند، مشخص می‌کند که جز یک مورد، یعنی «عروس آتش» ساخته مرحوم خسرو سینایی، تمام آثار موفق این فهرست، توسط کسانی ساخته شده‌اند که خودشان بچه جنوب بودند و ناخودآگاه‌شان با آن حال‌وهوا مأنوس بوده است. حتی درمورد عروس آتش هم باید نقش بازیگر آن یعنی حمید فرخ‌نژاد را به‌عنوان یکی از کسانی که در تکمیل ساختار فیلم بسیار موثر بود و خودش بچه همان مناطق است، جدی گرفت. شاید سینمای ستاره‌سالار ایران نتواند زیاد از پایتخت بیرون برود و هرگاه که چنین کرده، معمولا تصاویری کارت‌پستالی یا توریستی ساخته است؛ اما اگر این امکان محقق شود و دوربین‌ها از تهران بیرون بروند، در هر گوشه از این خاک حال‌وهوایی وجود دارد و قصه‌هایی که تنها در همان مناطق قابل رخ دادن هستند و مناسبات اجتماعی به‌خصوصی که تنها در همان مناطق یافت می‌شوند. این فیلم‌ها را بهتر از هرکس دیگری آنهایی می‌توانند بسازند که خودشان در چنین مناطقی زیست کرده باشند. سینمای ما وقتی زنده و زیبا خواهد بود که پر از فیلم‌های ساخته‌شده در مناطق مختلف باشد و ما بتوانیم هرسال، با خاطر جمع و دست باز، درباره سینمای جنوب، سینمای کوهستانی غرب ایران، سینمای شرق ایران، سینمایی کویری، سینمای جنگلی و انواع سینماهای دیگر ایران صحبت کنیم.

نقدا درباره جنوب ایران می‌توان گفت که اگر فیلمی حتی درموارد مختلف ایراد داشته باشد و تنها بتواند یک فضاسازی درست و جذاب از جنوب ایران را در بیاورد، تا همین‌جا صد- هیچ از خیلی فیلم‌های پایتخت جلو است.