به گزارش «فرهیختگان»، به نظر من به جای اینکه رسانه را بهعنوان رکن چهارم دموکراسی معرفی و نامگذاری کنند، باید نامش را رکن اعصاب خردکن دموکراسی میگذاشتند. خدا آقامهرداد میناوند را رحمت کند، نور به قبر این اسطوره و ستاره ورزشی ما ببارد و جایش بهشت باشد و خدا به خانوادهاش هم صبر بدهد. منتها این رسانه اعصاب خردکن، طوری با این ضایعه مواجه شد که خیلیها زیر اخبارش دفن شدند و خیلی از صداها شنیده نشد. مثلا همین یکی، دو روزه دیگر خبری از آن پنج کولبری که جانشان را از دست دادند و زیر برف و بهمن دفن شدند نیست، خبری از آن معلمان و دانشآموزان دزفولی که دو نفرشان جانشان را بر اثر سوختگی از دست دادند هم نیست. خلاصه اینکه این رکن دموکراسی، میتواند بالاتر از خاک و برف، عدهای را دفن کند. در این جریان نادیدنی و این سکوت رسانهای حول ماجرای معلمان و دانشآموزان دزفولی، میخواهیم دستوپایی بزنیم و کمی بیشتر اعصابتان را خرد کنیم. روز دوشنبه ۲۹ دی حدود ساعت ۲۲ اخباری روی خروجی برخی رسانهها مبنی بر آتشسوزی یک مدرسه کانکسی قرار گرفت. از آن روز تا همین دو روز پیش که دومین دانشآموز و نوجوان در این حادثه جانش را از دست داد، علل مختلفی را برای این واقعه ذکر میکنند. مدیریت بحران استان خوزستان در گزارش خود اعلام کرده است براساس بررسیهای انجامشده، این آتشسوزی بر اثر برخورد صاعقه نبوده است و طبق شواهد موجود، مصدومان، عارضه ریوی ناشی از استشمام گاز داشتهاند. طبق بررسیها، آتشسوزی بر اثر گاز رخ داده است. درمقابل اما شاهدان عینی ماجرا و برخی معلمان آسیبدیده میگویند بر اثر اصابت صاعقه، گاز پیکنیک منفجر شد. به هر ترتیب این فاجعه رخ داده است، دو نفر جانشان را از دست دادهاند و الباقی دچار سوختگی شدیدی شدهاند. اعصاب خردکنتر از این بخش ماجرا، اظهارات دو روز پیش وزیر آموزشوپرورش در سفر به استان اصفهان در رابطه با مدارس کانکسی است.
محسن حاجیمیرزایی وزیر آموزشوپرورش در این سفر با بیان اینکه تعداد مدارس کانکسی در کشور زیاد نیست، اعلام کرد: «سههزار و ۹۰۰ مدرسه کانکس از مجموع بیش از ۱۱۵هزار مدرسه در کشور داریم که رقم قابلتوجهی نیست، اما موظفیم فضای آموزشی مناسب برای همه دانشآموزان فراهم کنیم. در این راستا تلاش میکنیم سال به سال با کمک خیران بهویژه در ۱۰ استان کشور که زیرخط متوسط دسترسی به فضای آموزشی قرار دارند اقدام به توسعه فضاهای آموزشی کنیم.» نمیدانم متر و معیار وزیر چه بوده است که سههزار و 900 مدرسه کانکسی، آن هم این کانکسهای مزخرف را قابلتوجه نمیداند، اما به هر ترتیب از نظر نگارنده و البته دغدغهمندان نظام آموزش کشور، حتی یک عدد از این نوع کانکسهای بدون امکانات و ایمنی زیاد است! پس میبینید؟ سوژه اعصابخردکن کم نداریم و در همه آنها هم پای رسانه در میان است. به هر شکل و طریق، آنقدر این نوع مواجهه وزیر آموزشوپرورش با مدارس کانکسی برایم گران تمام شد که حد و اندازه ندارد. هر بلایی که خواستند و میخواهند بر سر نظام آموزشی کشور آوردهاند، در این شرایط کرونایی بهخاطر عدمتامین زیرساختها میلیونها دانشآموز را از تحصیل جا انداختهاند، آن وقت دل خوش کردهاند به بچهپولدارهای خودخفنپندار که بشوند ویترین موفقیتهای مدیریتی آقایان در سیستم آموزشی که روز به روز حالش از قبل بدتر میشود. من نمیدانم پایان راه این عدالتخواری مسئولان در حوزه آموزش کجاست، اما این را میدانم اگر قرار باشد تغییری در رویهای در کشور ایجاد شود، بذرش در همین مدارس و در همین سیستم آموزشی کاشته خواهد شد.
گفتند که نگویم ولی واقعیت این است که مدارس کانکسی ما مجهز نیستند
در ارتباط با وضعیت عدالت آموزشی خصوصا در آن طبقهای از دانشآموزان که سالهاست سیاستگذاریها و اقدامات بهنفعشان نیست، ابتدا با محمدرضا سیفی مدیرکل دفتر توسعه عدالت آموزشی و آموزش عشایر وزارت آموزشوپرورش گفتوگویی داشتیم. او با اشاره به سخنان حاجیمیرزایی به «فرهیختگان» گفت: «ما نمیتوانیم بیان کنیم مدرسه کانکسی خوب نیست و همه باید برچیده شود. مدرسه کانکسی چسبدار و مجهز به پنل خورشیدی و صاعقهگیر و نکات ایمنی و اتاقک مخصوص استراحت معلم و داشتن سرویس بهداشتی از برخی فضاهای ساختمانی که ما در نقاطی از کشور ساختیم که دانشآموز در آنجا وجود ندارد بهتر است، مخصوصا برای عشایر ما چون میتوانند ییلاق و قشلاق کنند و جابهجا شوند و در مسیری بروند ولی باید نکات ایمنی آن کاملا رعایت شود. با اینکه گفته شود کلا مدرسه کانکسی جمع شود، موافق نیستم. مدرسه کانکسی مجهز به خصوصیاتی که بیان کردم بهتر است. اما خب مدارس کانکسی ما این خصوصیات را ندارند. اگر این خصوصیات را داشته باشند صاعقه نمیگیرد و آتشسوزی نمیشود. مسئولان آموزشوپرورش تاکید داشتند این صحبت را بیان نکنم ولی واقعیت را بیان میکنم که خیرین مدرسهساز کانکس اهدا کنند، هرچند این کانکسها قیمت بالایی دارد، پلن خورشیدی 600 میلیون قیمت دارد که هم آب داغ کند، هم برق تولید کند، هم میتوان به اینترنت دسترسی داشت. این کانکسها مجهز میشوند و امر سادهای نیست. این قابل حملونقل برای دانشآموزان عشایری است که از یک نقطه به نقطه دیگری کوچ میکنند، این کانکس میتواند همراه آنها باشد.»
با همین شرایط 400 کانکس و 700 چادر برای آموزش دانشآموزان کم داریم
سیفی ادامه داد: «در همین شرایط برای مدارس عشایری 400 کانکس نیاز داریم. البته قولهایی از جاهایی گرفتهایم و انشاءالله بهزودی حل میشود و سعی میکنیم حداقل برای دانشآموزان عشایری که 218هزار نفر در کشور هستند و هزار و 700 مدرسه آنها سیار و نیمهسیار است، 400 دستگاه کانکس موردنیاز را برآورده کنیم. ما نمیتوانیم برای اینها هم ساختمان بسازیم و کانکس را جمعآوری کنیم چون تعداد دانشآموز کم است و نمیتوانیم سازه ساختمانی بسازیم که بعدها مسیر کوچ عوض شود و آنجا استفاده نشود و تبدیل به محل نگهداری دام و گوسفند شود. با این موافق نیستیم و به همین دلیل میگوییم کانکس مجهز خیلی خوب است. نکته دیگر این است که 1700 مدرسه سیار و نیمهسیار داریم که پذیرای دانشآموزان زیر پنج نفر یا نهایت 10 نفر هستند. 102 مدرسه عشایری یکنفره و 220 مدرسه یکنفره در کل کشور داریم. برای اینها مجبور هستیم از مدارس چادری استفاده کنیم چون در نقاطی قرار گرفتهاند که نمیتوان ساختمانسازی کرد چون آن مناطق آب و برق ندارد و در ارتفاعات و در مناطق صعبالعبور هستند. ما 700 چادر برای عشایر نیاز داریم. ما به کمک رسانهها نیاز داریم تا نیازها را برطرف کنیم و این اتفاق خوب رقم بخورد. قولهایی داده شده و امیدوار هستیم تا انتهای سال بتوانیم مشکل مدارس کانکسی را حل کنیم.»
باید تمهیداتی اندیشیده میشدقبول دارم!
مدیرکل دفتر توسعه عدالت آموزشی و آموزش عشایر وزارت آموزشوپرورش در پاسخ به این سوال که چرا باید معلم در چنین مناطقی در همان کانکسی سکونت داشته باشد که به دانشآموزان تدریس میکند، گفت: «روز چهارشنبه به عیادت معلمی رفتم که دچار سوختگی شده و آنجا با او صحبت کردم. ایشان شب محل اسکان خود را تغییر داده و نزد معلم دیگری رفته و در آنجا اسکان پیدا کرده است. اگر جایی داشتند یا کانکس مجهزی داشتند با همان خصوصیاتی که بیان کردم جایگاهی برای معلم دارد که بتواند اسکان پیدا کرده و زندگی کند، منتها کانکسهای موجود امکاناتی ندارند. باید تمهیدی اتخاذ شود ولی خب مشکلات زیاد است، قبول دارم... .»
مدرسه کانکسی ماحصل جایگزینی راهکارهای اضطراری و موقتی بهجای راهکارهای دائمی است
بعد از این با حجتالله بنیادی، کارشناس و پژوهشگر حوزه آموزش گفتوگویی انجام دادیم. او هم در واکنش به اتفاقاتی که در مدرسه کانکسی دزفول افتاد و همچنین اظهارات وزیر آموزشوپرورش به «فرهیختگان» گفت: «این 3900 کانکسی را که حاجیمیرزایی گفت ضرب در حداقل 10 کنید که 39 هزار دانشآموز و معلم میشود و این تعداد عدد کمی نیست. شاید در مقیاس یک وزارتخانه با 14میلیون دانشآموز عدد بزرگی نباشد اما در مقایسه با بحثی که درباره کرونا داریم که اگر از 100 به 70 نفر میرسیم بهعنوان موفقیت بزرگ ملی تلقی میکنیم، زندگی 39هزار دانشآموز و معلم امر کوچکی نیست که فضای غیراستاندارد و موقتی را بهعنوان فضای دائم نگاه کنیم. بحث کانکس و معلم خریدخدمات و سربازمعلم از این نشات گرفتهاند که ما راهکارهای اضطراری و موقت و ارزانقیمت را بهعنوان راهکارهای دائمی اتخاذ کردهایم. کانکس سازهای است که برای حالت اضطرار در نظر میگیریم. در کانکس سرویس بهداشتی تعبیه نشده است. بحث آب آشامیدنی این کانکسها مساله دارد. بحث کپسول اطفایحریق و سیستم گرمایش در زمستان و سیستم سرمایش در زمستان مساله دارد، یعنی برای مدرسه طراحی نشدهاند، از بابت پایداری و سروصدا برای مدرسه طراحی نشدهاند و به اضطرار برای اینکه سقف مدرسه فرو ریخته برای چند ماه مدرسه را دایر کنیم از کانکس استفاده کنیم. اما الان متاسفانه بهدلیل اینکه آموزشوپرورش به آن راهکارهای سند تحول ادعا میکند پایبند است ولی پایبند نیست، چون در یکی از راهکارهای سند تحول داریم که آموزشوپرورش مکلف است نسبت به استقرار نظام مکانیابی مدارس در یک افق 50ساله اقدام کند. اگر افق 50 ساله را ببینیم باید معلوم باشد در کدام روستا، کدام منطقه باید مدرسه حتی یککلاسه یا دوکلاسه داشته باشیم. مدرسه استاندارد که سرویس بهداشتی داشته باشد و اگر باید معلم آنجا ساکن شود این معلم یکسری حداقلها را نیاز دارد و این مختص کشور ما نیست و در کشورهای دیگر نیز وجود دارد، درجایی که معلم سکنی میگزیند حتما حداقلهایی برای او فراهم میکنند، متاسفانه در کشور ما این اتفاق نیفتاده است.»
زندگی معلم در کانکسی که مدرسه است یعنی بیتوجهی به شأن معلم
بنیادی ادامه داد: «اینکه وزیر گفته این کانکس مدرسه نبوده بلکه محل استراحت معلم بوده، مساله را بدتر میکند. هرجایی که به نوعی با معلم مدرسه ارتباط داشته باشد جزئی از فضای مدرسه است، قطعا کانکسهایی که شب محل استراحت معلم است، روز محل تشکیل کلاس است، یعنی ما وقتی تنگنا داریم و نگاه ارزانقیمت حکمفرماست، آموزشوپرورش یک کانکس را برای کلاس و همان کانکس را برای استراحت شب معلم اختصاص دهد. معمولا این کار را میکنند تا همان کانکسی که روزها در آن کلاس برگزار میشود، شبها معلم در آن استراحت میکند. جای تاسف بود در اطراف آن کانکس و عکسهایی که از کانکس منتشر شد نه سرویس بهداشتی دیدیم و نه آب آشامیدنی دیدیم و نه استانداردهای حداقلی پیرامونی را دیدهایم. چند سال این کانکس آنجا بوده است؟ آیا از بابت مکانیابی، اگر سیلی رخ میداد، این کانکس در مسیل رودخانه قرار نداشت و سیل آن را همراه خود نمیبرد؟ آیا اگر اتفاق دیگری همچون رانش زمین یا ریزش بهمن رخ میداد به کانکس آسیب نمیرسید؟ وقتی ما یک کانکس را بهعنوان سازه سبک و قابلحمل در محلی مستقر میکنیم باید توجه کنیم در مسیر سیل نباشد، در مسیر رانش زمین نباشد، در مسیر ریزش کوه نباشد. آیا به بحث ایمنسازی در مقابل آتشسوزی، در مقابل وزش باد و... توجه شده است؟ خیلی از مدارس کانکسی ما بر اثر وزش باد واژگون شده بودند. این ناشی از گاه غلط است، کسی که در مقیاس ملی نگاه میکند مثلا کشور 83 میلیون جمعیت دارد و میگویند این جمعیت 390هزار نفری یا 39هزار نفری اهمیت ندارد و در مقابل 83میلیون جمعیت کمی است، این تفکر کاملا غلطی است. 3900 کانکس به معنای حداقل 39هزار دانشآموز و معلم را دربرمیگیرد. به نظرم ایمنی اینها، آن کاهش کیفیتی که استفاده از کانکس در تدریس و آموزش این دانشآموزان دارد و کسر شأن و منزلتی که شاید یکی از راهکارهای ارتقای منزلت و جایگاه معلمها همین باشد، وقتی یک معلم را بدون اینکه سرویس بهداشتی برای او فراهم کنید، بدون اینکه حداقلهای لازم را برای او فراهم کنید در یک کانکس مستقر میکنید، مشخص است منزلت معلم در میان جامعه محلی خدشهدار میشود یعنی همه اینها دست به دست هم میدهد تا آموزشوپرورش به جای اینکه الگو و پیشقراول پیشرفت کشور شود، مجموعهای میشود که دیگران باید بدان ترحم کنند.»
مدرسه کانکسی نبود آمایش سرزمینی و تخصیص ناعادلانه بودجه استانی را نشان میدهد
این کارشناس آموزشی افزود: «نکته دیگری که به نظرم در اخبار متضاد منتشر شد، این بود که گفتند برای این معلم سه وعده غذای گرم ارسال میشده است. از کجا غذای گرم ارسال میشد؟ اگر آموزشوپرورش آنقدر به معلم خود توجه دارد و آنقدر توانمند است که میتواند در منطقه صعبالعبور سه وعده غذای گرم برای معلم ارسال کند، چرا آن معلم باید در کانکس زندگی کند؟ همه اینها مساله است، آموزشوپرورش خطاهای خود و ناتوانی خود را در پیگیری حق و حقوق دانشآموزان به شکلی میخواهد توجیه کند. اگر آموزشوپرورش این میزان توانمند است مساله را حل میکرد. این سه وعده از کجا تامین میشد؟ آیا فقط برای آن کانکس است یا به همه معلمان که در مدارس چندپایه و صعبالعبور هستند سه وعده غذای گرم داده میشد؟ سازوکار و بودجهاش از کجا تامین میشد؟ همه اینها مساله است. متاسفانه در بودجهای که تخصیص داده میشود، آمایش سرزمینی شفافی نداریم، یعنی بودجه استانها هم برمبنای مولفههای عادلانه توزیع نمیشود. یعنی شهرستانی داریم که سرانه فضای آموزشی درآن حدود 20 مترمربع است و درعینحال شهرستانی را داریم که کمتر از یک مترمربع است. یعنی ما پولی که برای ساختوساز مدارس بوده را عادلانه توزیع نکردیم که میانگین پنج مترمربع را برای همه کشور لحاظ کنیم و در جایی اگر منطقه کوهستانی باید مدارس تراکم کمتری داشته باشند، هشتمترمربع شود و در جایی مثل مناطق شمالی کشور که تراکم جمعیت بالاست سه مترمربع شود ولی یکجایی یک مترمربع و در جای دیگر 20 مترمربع داریم. هرچه بودجه تخصیص دهند تا مدیریت درستی در این امر حکمفرما نباشد، بازهم مدرسه کانکسی حل نمیشود، باز هم بخاریهای غیراستاندارد حل نخواهد شد، بازهم مدارس ناایمن همچنان وجود خواهند داشت، بنابراین در بودجه عدد دیده شده است. به خیرین هم توجه کنید این میزان خیر داریم، یعنی کمکی که خیرین در سیل لرستان و گلستان برای ساختوساز مدارس داشتند از میزان کمکی که دولت داشت بیشتر بود. تقریبا میتوان گفت 60درصد را خیرین کمک کردند و 40درصد را دولت داده است. این ظرفیتهای عظیم را داریم و اینکه همچنان مساله و مشکل داریم، نشانه ضعف و مدیریت ناصحیح آموزشوپرورش در توزیع اعتبارات و ساختوساز مدارس است. در مکانیابی مدارس اشتباه قدم برداشته است.»
بهجای تبدیل مدارس دولتی به غیرانتفاعی آن را هزینه مناطق محروم کنید
بنیادی در پایان خاطرنشان کرد: «مثلا در قانون مدرسه دولتی بیان کردیم اگر مدرسه دولتی مازاد شد، به این شرط که در مکان خوبی باشد و استانداردهایی را داشته باشد میتوانند آن را واگذار کنند یا به موسس مدارس غیردولتی اجاره دهند. سوال این است که اگر مدرسهای مازاد در شهری میشود که این ظرفیت را دارد که مدرسه غیردولتی در آنجا کار کند اولا چرا باید در جایی مدرسهای ساخته شود که مازاد شود؟ این یک نگاه غلط است، ثانیا اگر مدرسهای مازاد شد چرا با فاصله نباید فروخته شود و مدارس ناایمن روستایی و مناطق محروم بازسازی شوند؟ یعنی نگاهی که وجود دارد این است که حتی در جایی که ما پول و اعتبارات بیتالمال را مدرسه کردیم، میگوییم چون این مدرسه در شهر است ما آن را نگه داریم و به موسس مدرسه غیردولتی بدهیم. اصلا توجه نداریم که این بیتالمال است. همانطور که دانشآموز منطقه شهری حق دارد مدرسه خوب داشته باشد، دانشآموز مدرسه روستایی هم حق دارد مدرسه خوب داشته باشد و همه اینها؛ ریزش دیوار در کردستان که خود به خود فروریخت، ریزش دیوار در مدرسهای در سیستانوبلوچستان که بر اثر وزش باد بود و یک معلم فوت شد، آتشسوزی مدرسه زاهدان و... نشان میدهد آموزشوپرورش یک نگاه دائم و یکپارچه برای مدرسه استاندارد ندارد. بهصورت موقتی و روزمره و سهلانگارانه روزگار را سپری میکند و نتیجه این نگاه این میشود که 3900 کانکس چیزی نیست.»
وقتی به سند تحول عمل نمیشود، یعنی 2030 درحال اجراست
در پایان هم سیدمجید حسینی، عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران و کارشناس حوزه آموزشوپرورش در ارتباط با این مدل نگاه مدیران درکشور خاطرنشان کرد: «مساله خصوصیسازی در آموزش نیاز به یک مفهوم رابطه دارد و آن درحقیقت مدیرانی هستند که نگاه آنها به مساله طبقات پایین نگاه کاملا ویترینی است. آنها گمان میکنند آموزشوپرورش یک ویترین دارد که این طبقات بالا هستند و مدارس غیرانتفاعی با بودجه حمایتی 200میلیارد تومان بهصورت سالانه هستند، اینها هم رتبه برتر کنکور را همراه با سمپاد میبرند و ویترین آموزشی مملکت هستند. اینها 11 درصد کل آموزش را در اختیار دارند. فرض کنید تلاش میکنند این 11درصد را 16درصد کنند، بههرحال برندگان آموزش ایران 16 درصد هستند. با این نگاه ویترینی به آموزش درحقیقت اینها را جلوی ویترین قرار دادند اما پشت ویترین چه خبر است؟ پشتویترین پنجمیلیون بچه هستند که اصلا دسترسی به نرمافزار شاد ندارند، یعنی معلوم نیست کجا آموزش میبینند. درحقیقت ترکتحصیل کردهاند وقتی دسترسی به شبکه شاد ندارند. 18هزار کلاس در بلوچستان کم است، 3900 کانکس داریم که در معرض سوختن، توفان، گل و خاک و... هستند یا کمبود امکاناتی همچون نبود سرویس بهداشتی وجود دارد. چندده هزار معلم خریدخدمت دارند که امسال هزارمیلیارد تومان به اینها اختصاص دادند، یعنی درحقیقت برای اینکه ماهی یکمیلیون به اینها حقوق بدهند از تمام آموزشوپرورش هزارمیلیارد تومان اختصاص دادند. آن پشت ویترین روندهای خصوصیسازی و ایجاد تبعیض است و این اعداد و ارقامی که بیان کردم بخش کوچکی از این وضعیت است. سازمان لیبرالی که میخواهد آموزش و درمان را تبدیل به محل کاسبی خود کند، بهترین وضعیتی است که با همدستی دولت این کار را انجام دهد. مدیرانی که نگاه ویترینی به آموزش دارند و نتیجه این وضعیت است. درمقابل میخواهم بیان کنم آموزشوپرورش دائما شعار میدهد سند 2030 را اجرا نکردیم و سند تحول را اجرا کردیم، باید بیان کنم تمام این نکاتی که بیان کردم نشان میدهد ساخت آموزشوپرورش ایران ضد سند تحول است و علیه بند پنج سند تحول که تاکید بر عدالت و برابری در آموزش در سراسر کشور و همداستانی میان بچه زعفرانیه و شیرآباد زاهدان دارد، عمل میکند، نه در راستای آن عمل و وقتی آموزشوپرورش علیه سند تحول عمل میکند در راستای سند 2030 عمل میکند. پس آموزشوپرورش ما آموزشوپرورش انقلابی نیست. آموزشوپرورش انقلابی یعنی آموزشوپرورشی که علیه فقر، نابرابری، تبعیض و فساد بایستد و مقاومت کند. من فکر میکنم مردم خود برای مقاومت علیه تبعیض و ظلم و نابرابری آموزش دیدهاند، مثل حرکتی که عابد اکبری علیه ویژهخواری در خطویژه تهران کرد، درحقیقت این آموزش درست و تحولخواهانه و انقلابی است و آموزشی که در آموزشوپرورش ما اتفاق میافتد، یک آموزشوپرورش نابرابر و تکنوکراتیک است. امیدواریم یک روز اینها به خود بیایند.»
مهمترین کار نظام سرمایهداری، طبیعی جلوه دادن تبعیض است
حسینی ادامه داد: «مهمترین کاری که سرمایهداری با ما میکند طبیعی کردن تبعیض است، یعنی سرمایهداری و دولت سرمایهداری و نولیبرال اصولا عینیت ما را از بین میبرد، یعنی عینیت ما را نابرابر میکند اما با فشار تبلیغاتی و ذهنی میخواهد ذهنیت ما را نیز همراه خود کند. بالاخره ذهن ما باید علیه شما باشد. آنها میخواهند ذهن ما هم علیه آنها نباشد. میگویند اگر تبعیض کردیم و گفتیم خودتان بمالید و در آموزش خود پول مدرسه غیرانتفاعی را پرداخت کنید و برای مسکن خود پشتبام اجاره کنید و زندگی کنید، طبیعی است. مساله اصلی صنعت فرهنگ است. دستگاه تبلیغاتی و فرهنگی که تا انتها در خدمت این طبیعی کردن این وضعیت نابرابر است. مساله این است که دستگاه تبلیغاتی و فرهنگی از BBC تا سایتهای طرفدار دولت تا بخشی از صداوسیما در خدمت این هستند که نشان دهند این وضع طبیعی است. هرکسی بگوید طبیعی نیست، عقل ندارد و کارشناس نیست. کارشناسانی که طرح تحول سلامت را کارشناسی میکردند چطور به یاد نداشتند که مردم 90هزار میلیارد تومان پرداخت میکنند؟ این کارشناسان الان کجا هستند؟ چرا الان کارشناسی نمیکنند؟ موقعی که میخواهند طرحهای تبعیضآمیز خود را در حوزه مردم اجرا کنند، صدای کارشناسی بلند است اما وقتی نتایج نابرابر تبعیضآمیز آنها در آموزش فقط در هزار نفر اول کنکور 300 نفر منطقه یک تهران میشوند، حضور ندارند که توضیح دهند چرا این میزان نابرابری وجود دارد. واقعیت این است که دولت سرمایه در خدمت طبیعیکردن نابرابری است. وقتی وزیر آموزشوپرورش میگوید 3900 کانکس چیزی نیست یعنی میلیونها دانشآموز را از تحصیل محروم میکند و این را طبیعی نشان میدهد. این اوج لیبرالیسم و سرمایهداری در یک دولت است. فکر میکنم در دولتهای پس از انقلاب دولتی که این میزان در خدمت سازمان سرمایه باشد تاکنون وجود نداشته است.»
* نویسنده: ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه