به گزارش «فرهیختگان»، محسن جوهری، پژوهشگر هسته مکتب امام مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت:
انقلاب یعنی تحول بنیادین
هنگامی که در خلال بحث پیرامون مسائل انقلاب اسلامی، از موضوع «تحول» سخن به میان میآید، اولین عنصری که باید مورد توجه قرار بگیرد «مفهومشناسی انقلاب» در ادبیات رهبران انقلاب اسلامی است. بر اساس «نظریه انقلاب رهبران انقلاب اسلامی»، پدیده انقلاب، یعنی رخدادن یک تحول بنیادین اجتماعی!
«انقلاب یعنى تغییر بنیادین همه نهادهاى اصلى زندگى جامعه؛ تغییر بنیادین آنچه غلط و کج و نابجاست، به آنچه صحیح و مستقیم و بهجاست».1 هر تحول عمیق در زندگی اجتماعی بشر نقاط عطفی دارد که در مصداق انقلاب اسلامی ایران، 22 بهمن 1357 بارزترین نقطه عطف تاریخ انقلاب بهشمار میآید؛ بر این اساس، نقاط عطف مذکور نه الزاما نقطه آغاز انقلاب هستند و نه نقطه پایان آن محسوب میشوند چراکه انقلاب یک امر دفعی نیست بلکه پدیدهای است که بهصورت تدریجی تحقق مییابد. «عزیزان من! انقلاب یک امر دفعى نیست؛ یک امر تدریجى است. یک مرحله انقلاب که تغییر نظام سیاسى است، دفعى است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقق پیدا کند.»2 وقتی گستره معنایی انقلاب به تغییرات عمیق در همه وجوه زندگی اجتماعی بسط مییابد، آنگاه زمینه برای بحث درباره تحول در حوزههای گوناگون ذیل موضوع پیشرفت انقلاب اسلامی فراهم میشود. این نوشتار درصدد است که درنگی روی موضوع تحول در «هنر انقلاب اسلامی» داشته باشد. در این میان تلاش میکند تا با اتکا به «مفهومشناسی انقلاب»، که سخن آن گذشت و توجه به نسبت پدیده انقلاب با موضوع «بعثت درونی»، که بحث آن صورت خواهد گرفت، منظر نگاه خود را به اندازه فهم قاصر خویش، با زاویه دید امامان تحول، که همان رهبران انقلاب اسلامی هستند، تنظیم کند.
وقتی که امام تحول مبعوث شد
یکی از مهمترین وجوه نظریه انقلاب رهبران انقلاب اسلامی، که پس از عنایت به «مفهومشناسی انقلاب» باید مورد توجه واقع شود این است که بر مبنای اندیشه اسلامی این بزرگان، همواره «تحول اجتماعی، فرع بر یک بعثت درونی است». بر این اساس در انقلاب انبیای الهی، بهخصوص انقلاب جهانی نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهواله ابتدا نوعی برانگیختگی عمیق در روح و جان پیامبرصلیالله صورت گرفت و سپس این یقظه و بیداری در محیط پیرامون ایشان توسعه یافت و منجر به انقلاب اسلامی صدر اسلام شد. «بعثت بهمعنای یک انگیزش، یک انقلاب، یک تحول، یک دگرگونی، یک رستاخیز... در وجود نبی و پیامبر برگزیده است. بعد از آنی که این انقلاب در او بهوجود آمد، آنوقت نوبت آن است که همین انقلاب در محیط خارجی انجام بگیرد.»3
رهبر فرزانه انقلاب، در اندیشه و بیان خود شخصیت و سیره امام راحل رحمهاللهعلیه و پدیده انقلاب اسلامی را قرین یکدیگر میدانند. بهنظر میرسد که برقراری این رابطه عمیق بین امام رحمهاللهعلیه و انقلاب توسط معظمله، ناشی از توجه ایشان به همان ایدهای است که انقلاب را بهمثابه مجموعهای از تغییرات بنیادین اجتماعی، فعل امام رحمهاللهعلیه و نتیجه توسعه بعثت روحی ایشان در افق اجتماعی میداند. با چنین تقریری از انقلاب و نسبت آن با امام رحمهاللهعلیه، بهترین تعبیر برای امام راحل رحمهاللهعلیه در سالگرد ارتحال ایشان، تعبیر «امام تحول» است چراکه تحقق تحول در نهادهای مختلف ایران اسلامی، بروز و ظهور همان ملکه تحول در وجود امام خمینی رحمهاللهعلیه است. «امروز بنده میخواهم درباره یک خصوصیت مهم از خصوصیات امام بزرگوار بحث کنم؛ البته ایشان یک انسان ذوابعاد و دارای خصوصیات برجسته متعددی بودند؛ این خصوصیتی که امروز بحث میکنیم، جزء مهمترین و برجستهترین خصوصیات امام بزرگوار است و آن عبارت است از روحیه تحولخواهی و تحولانگیزی امام بزرگوار. امام، روحا، هم یک انسان تحولخواه بود، هم تحولآفرین بود.»4
بعثت درونی هنرمند و ماهیت پدیداری فرم هنری
براساس آنچه تاکنون بیان شد، منطق تحول در مدل انقلاب اسلامی، به وابستگی تحولات بیرونی نسبت به تحولات باطنی انسانها حکم میکند و با همین مبنا میتوان تمامی تحولات رخداده در بستر انقلاب اسلامی را در سایه تحول درونی بنیانگذار انقلاب تحلیل کرد. بهنظر میرسد که این منطق تحول از ظرفیت بسیار بالایی برای نظریهپردازی پیرامون تحول در عرصه هنر برخوردار است. دلیل وجود این ظرفیت، تناسب بین ایده مذکور و ماهیت پدیداری فرم هنری است. توضیح آنکه هنر و فرم اساسا زمانی به وجود میآید که شخص هنرمند در سلوک روحی خود، نسبت به یک پدیده، معرفتی عمیق و حضوری پیدا کرده باشد و موضوع اثر هنری به عمیقترین صورت ممکن در زیستجهان وی پدیدار شده باشد. این معرفت عمیق آنگاه که در جان هنرمند با روح ابداع درآمیزد در قالب جوششهای هنری از وجود او میتراود.
«اگرچه بروز هنر در چگونگی تبیین است، اما این، همه حقیقت هنر نیست؛ پیش از تبیین، یک ادراک و احساس هنری وجود دارد و نکته اصلی آنجاست. بعد از آنکه یک زیبایی، یک ظرافت و یک حقیقت ادراک شد، از آن هزار نکته باریکتر ز مو که گاهی آدمهای غیرهنرمند نمیتوانند یک نکتهاش را هم درک کنند، هنرمند با همان روح هنری و با آن چراغ هنر که در درون او برافروخته شده است، ظرایف و دقایق و حقایقی را ابراز میکند. این میشود هنر واقعی و حقیقی که ناشی از یک ادراک و یک بازتاب و یک تبیین است.»5
چنین هنری با وجود آنکه بهلحاظ مضمون در اوج تعهد است، اما از آنجا که از عمق ادراکات زیباییشناسانه هنرمند و شیدایی او در قبال حقیقت جوشیده است، هیچگاه رنگوبوی سفارشی بودن یا عدممسئولیت در قبال ارزشهای فنی را پیدا نمیکند بلکه کاملا به فرم خویش متعهد و پایبند است. «هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنر خودش و هم در قبال مضمون تعهد دارد... این تعهد در قبال قالب، بدون یک احساس شور و عشق و مسئولیت -البته این شور و عشق هم مسئولیت است؛ آن هم یک دست قوی است که انسان را وادار به کاری میکند و نمیگذارد که احساس تنبلی و تنآسایی، او را از کار بازبدارد- به دست نمیآید.»6
امام تحول، آغاز و امتداد انقلاب هنری اسلامی
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی امام زیباییها که منطق زیباییشناسانهاش مطابق با درک ظهورات جمال الهی در عالم بوده و سرانگشتانش نیز سرشار از هنر ایجاد تحولهای باطنی در فرد و جامعه بود در نخستین سخنان خود پس از بازگشت به ایران در 12 بهمن 1357، فصل نو هنر انقلاب اسلامی را با یک عبارت کوتاه ولی پرمغز و تاریخی آغاز کرد.
«ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت -خصوصا در ایران- مرکز [عظیمی] که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد.».7 این عبارات در همان آغاز کار، خشت اول تحول در عرصه هنر را بهدرستی بنا نمود و مشخص کرد که انقلاب اسلامی هرگز در ستیز با امر زیباییشناختی، مدیومها و فرمهای هنری نبوده و نخواهد بود؛ ولی از آنجا که هنر اصیل را عامل رشد و تعالی وجود انسانی میداند، از مقابله با نسخههای تقلبی هنر، که عامل اضلال در جامعه است، ابایی ندارد. امامِ تحول که سرآغاز انقلاب هنری را در بدو ورودش به ایران با آن جمله معروف کلید زده بود، در سال 1359 با اعلام نظر خود درباره فیلم «گاو» داریوش مهرجویی، با تحسین یک اثر مشخص هنری و سینمایی، مبنای خود را با مصداق تطبیق میدهد و اینچنین است که مسیر تحولی عرصه هنر انقلاب، یک گام دیگر جلو میرود:
«من غالبا فیلمهایی که خود ایرانیها درست میکنند بهنظرم بهتر از دیگران است. مثلا فیلم «گاو» آموزنده بود؛ اما حالا این فیلمها باید حتما از آمریکا یا از اروپا بیاید با یک بیبند و باری تا روشنفکران غربزده شاد شوند. فیلمهایی که از خارج به ایران میآید اکثرا استعماری است. لذا فیلمهای خارجی استعماری را حذف کنید مگر صددرصد صحیح باشد.»8
امام راحل رحمهاللهعلیه برای فراهم کردن زمینه یک تحول باثبات در عرصه هنر انقلاب، در سالهای آخر حیات نورانی خویش، پیام مکتوبی را برای امتش به یادگار گذاشت تا در مسیر پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی، سند بالادستی و مانیفست تحول هنری انقلاب اسلامی باشد: «تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقلدهنده اسلام ناب محمدی اسلام ائمه هدى علیهمالسلام، اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد. هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بىدرد و در یک کلمه «اسلام آمریکایی» باشد.»9
بعثت هنرمندان و نهادهای هنری انقلابی نتیجه بعثت امام تحول
همانطور که گفته شد، بهتبع «قیام لله» امام راحل رحمهاللهعلیه و دمیدهشدن نفس مسیحایی ایشان بر کالبد مؤمنان، بهتدریج هنرمندان جدیدی در فضای نهضت و انقلاب اسلامی ایرانی رخ نمودند، هنرمندانی که اصلیترین ویژگیشان پدیدارشدن جهان نزد آنان به شکلی متفاوت بود. بدین ترتیب با تحقق مدل تقدم برانگیختگی درونی بر تحولات بیرونی، نسل نخست و طلایی هنرمندان انقلاب با محوریت افرادی همچون قیصر امینپور، امیرحسین فردی، طاهره صفارزاده، سیدحسین حسینی، رسول ملاقلیپور، فرجالله سلحشور، احمد عزیزی، سلمان هراتی و... بهوجود آمد که منشأ تاثیرات فراوانی در مسیر هنر انقلاب اسلامی شد. این هنرمندان که در راستای تسری انقلاب درونی خویش به محیط بیرونی، سودای فعالیت نظاممند و تشکیلاتی در عرصه هنر را در سر داشتند بهزودی «حوزه اندیشه و هنر انقلاب اسلامی» را تشکیل دادند که پس از مدتی به «حوزه هنری انقلاب اسلامی» تغییر نام داد. حوزه هنری نهتنها مرکزی برای تولید محصولات هنری با رویکرد انقلاب اسلامی بهشمار میآمد بلکه نهادی بود که با میانداری شهید سیدمرتضی آوینی به نقطه تلاقی هنر و اندیشه تبدیل شد. یادآوری این نکته ضروری است که نسل طلایی هنرمندان دهه نخست انقلاب در دهه بعد دچار ریزشهایی هم شدند. با مروری بر احوالات رویشها و ریزشهای هنر انقلاب اسلامی میتوان بهخوبی گواهی داد که ملاک ثبات قدم هنرمندان اصیل انقلابی، همان عمق برانگیختگی مؤمنانه درونی است که در ابتدای این نوشتار از آن به «بعثت» تعبیر شد. به بیان دیگر در ابتدای پیروزی انقلاب و بهواسطه تنفس در زیستجهان انقلاب و جنگ تحمیلی، انسان هنری طراز انقلاب رخ نمود و بنا کرد تا در عرصه هنر طرح نویی دربیندازد. این سودای ایجاد تحول در عرصه هنر در سازمانهای فرهنگی و هنری نیز تجلی یافت و به شکلگیری نهاد پویایی بهنام «حوزه هنری انقلاب اسلامی» انجامید؛ اما مسیر تحول هنری انقلاب به همین صورت استمرار نیافت و سنگرهای فتح نشده زیادی در این عرصه باقی ماند.
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها
تربیت هنرمندان اصیل انقلابی باید در نسلهای بعدی انقلاب بهصورت مستمر و بهنحو تصاعدی ادامه مییافت ولی وضعیت امروز هنری و رسانهای انقلاب نشاندهنده آن است که خلأهای زیادی در مسیر تربیت نیروی انسانی متعهد در عرصه هنر وجود دارد و همین نکته باعث کند شدن تحول هنری در جامعه ایرانی شده است. بهنظر میرسد که در آسیبشناسی وضعیت موجود در مسیر تربیت هنرمندان انقلاب باید یک بار دیگر به همان اصل «ابتنای تحولات بیرونی به بعثت درونی» توجه کرد. اینگونه نشان میدهد که سیستم تربیت هنری و رسانهای جمهوری اسلامی، هنوز به مدلی برای تربیت هنرمندان انقلابی دست نیافته است که بتواند ابتدا انقلابی را در روح و جان هنرمند رقم بزند، سپس او را به سلاح تکنیک مجهز سازد و درنهایت دنیا را از زاویه نگاه زیباییشناسانه او روایت کند. امروز نه دانشگاههای هنر ما مجهز به چنین مدل تربیتی هستند، نه دانشگاه صداوسیما و نه... در شرایط کنونی بین وجود نداشتن مدل تربیتی مذکور و برخی معضلات راهبردی جبهه هنری انقلاب اسلامی رابطه رفت و برگشتی وجود دارد بهنحوی که هرکدام باعث تشدید دیگری میشوند. برخی از این معضلات عبارتند از «غلتیدن به دامان هنرمندان روشنفکر» و «سطحینگری در تولید و ارزیابی محصولات هنری». بهتبع این دو معضل، سیستم سیاستگذاری و تولید محصولات هنری جهت پاسخگویی به نیازهای فرهنگی و هنری جامعه به سراغ جریان روشنفکری رفت و گمان کرد که بهصرف دادن یک سفارش ساده به آنان و سپس قرار گرفتن در موضع انقیاد محض در برابرشان، میتواند آثاری متناسب با روح انقلاب اسلامی تولید کند و به این صورت تربیت هنرمندان انقلابی را از اولویت خارج سازد. از طرف دیگر نگاه سطحی در ارزیابی محصولات هنری نیز به آن میانجامید که مدیران هنری با دیدن چند شعار سطحی و گلدرشت در آثار هنری حسابی ذوقزده شوند و خیال کنند که توانستهاند یکشبه فرهنگ و هنر انقلاب را متحول کنند حال آنکه در لایه پدیداری آثار هنری مذکور، جهانی به مخاطب عرضه میشد که مختصات آن هیچ تناسبی با جهان انقلاب اسلامی نداشت. اینچنین شد که روشنفکران میتوانستند گنجشک تقلبی سینمای ضدجنگ را رنگ کنند و به اسم قناری سینمای دفاع مقدس به مدیران هنری قالب کنند؛ مدیران هنری سادهاندیش هم یا دلشان خوش باشد به چند حاجی و سید که در جبهه موهای خود را سشوار کشیدهاند و یکی بعد از دیگری شهید شدهاند و یا در خیال خام خود فکر کنند که توانستهاند بهواسطه همکاری با یک روشنفکر وجاهتی نزد جامعه بهاصطلاح هنری برای خود به وجود آورده باشند؛ باشد که در فلان انتخابات به کار آید!
بازجوید روزگار وصل خویش...
بر اساس آنچه گفته شد و با عنایت به دو مبنای «مفهومشناسی انقلاب» و «ابتنای تحولات بیرونی به بعثت درونی» و نیز توجه به «ماهیت پدیداری عرصه هنر» باید تأکید کرد که دستگاههای فرهنگی جمهوری اسلامی چنانچه واقعا دغدغه رقمزدن تحول هنری را دارند باید ابتدا قاعده «از کوزه همان برون تراود که در اوست» را باور کرده و این خیال خام را از ذهن خود بیرون کنند که میتوانند تحول مذکور را با ابتنا به هنرمندان غیرانقلابی محقق سازند. ارتقای سطح ارزیابی محصولات هنری تولیدشده توسط این مجموعهها میتواند آنان را نسبت به ضرورت تربیت هنرمندان انقلابی بیدارتر کند. در ادامه باید با درس گرفتن از تجربیات دهه نخست پیروزی انقلاب اسلامی و با تکیه بر مدل بعثت، رهیافت هنری انقلاب اسلامی در عرصه تربیت هنرمندان بازنگری شود.
پینوشتها
۱. رهبر معظم انقلاب، 1381.11.15
2. رهبر معظم انقلاب،1379.2.23
3. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص 442
4. رهبر معظم انقلاب، 1399.3.14
5. رهبر معظم انقلاب، 1380.5.1
6. رهبر معظم انقلاب، 1380.5.1
7. امام خمینی(ره)، صحیفه امام، ج 6، ص 15
8. امام خمینی(ره)، صحیفه امام، ج 15، ص 291
9. امام خمینی(ره)، صحیفه امام، ج 21، ص 145