
به گزارش «فرهیختگان»، پیش از این، در ستونی تحت عنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز میپرداخت. بنمایه این رشته مقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علیاکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده و سپس، بنا به درخواستهای متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان، جهت تبیین دقیقتر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه، تنظیم کرده بودند. روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به درخواستهای مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته بهجهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.
اقامت ابنسینا در گرگان ظاهرا چندان کوتاه نبوده و دو مرحله داشته است: نخستین مرحله توقف او در گرگان هنگامی بود که از خراسان بدان دیار وارد شده بود و چون وضع سیاسی را مغشوش یافت، عازم دهستان، در شمال گرگان و شرق دریای مازندران، گشت؛ لیکن آنجا به بیماری سختی دچار شد و ناگزیر باز به گرگان رفت و این بار، توقف طولانیتری در گرگان داشت. این سفر از این نظر اهمیت دارد که در همین سفر بود که با ابوعبید عبدالواحد جوزجانی، شاگرد بزرگ و مرید و دوستدار باوفای خود، آشنا شد. رسالهای که شیخ در احوال خود ترتیب داده و بر ابوعبید جوزجانی املا کرده بود به همینجا و به اتصال ابوعبید جوزجانی به وی پایان پذیرفته و باقی سرگذشت شیخ که در رساله احوال او آمده به قلم شخص جوزجانی است.
جوزجانی گفته است که در گرگان، ابنسینا نزد شخص دانشدوستی بهنام ابومحمد شیرازی رفت و او در همسایگی خود، خانهای برای ابنسینا خرید و با تعهد احوال وی، از رنجهای شیخ بکاست. جوزجانی در این دوره، هر روز به نزد ابنسینا میرفت و المجسطی را در خدمت او میخواند و املای منطق را از او خواستار میشد. شیخالرئیس المختصر الاوسط در منطق را بر جوزجانی املا کرد و به همین سبب، کتاب المختصر الاوسط را اوسطِ جوزجانی هم میخوانند. ابنسینا برای ابومحمد شیرازی کتاب المبدأ و المعاد و کتاب الارصاد الکلیه را تالیف کرد و افزون بر اینها، چندین کتاب دیگر هم در آن دیار تصنیف کرد ازجمله قسمت اول قانون و مختصر مجسطی و بسیاری از رسالات خود؛ و باقی رسالات خویش را در سرزمین جبال، در نیمه غربی ایران، نوشت. چنانکه از مقدمه شفا برمیآید شیخ در جرجان، به کارهای دیوانی هم اشتغال داشت.
ابنسینا در 405ق یا در حدود 414ق یا تاریخ دیگری در همین حدود که بهدرستی مشخص نیست، گرگان را به قصد ری ترک کرد. توقف ابنسینا در ری کوتاه بود. در این شهر، شیریندُخت سپهبد شروین ملقب به امالملوک (- 419ق)، همسر فخرالدوله دیلمی (حکومت: 387–366ق)، پادشاه سلسله آلبویه، و مادر مجدالدوله رستم بن فخرالدوله (حکومت: 420–387ق) وی را به سبب نامههایی که با وی مبنیبر بیان مَرتَبَت و مقدار او رسیده بود، گرامی داشت. افزون بر این، بوعلی مجدالدوله را که در این وقت، بیمار بود درمان کرد و بر قدر و مرتبت خویش نزد آل بویه افزود. در همین شهر، به تالیف کتاب المعاد همت گماشت.
اما ابنسینا ری را به قصد همدان ترک کرد و نزد شمسالدوله ابوطاهر شاه خسرو دیلمی (حکومت: 412– 387ق)، پادشاه آل بویه و برادر مجدالدوله و پسر فخرالدوله، رفت و در شمار نزدیکان و همنشینان او درآمد. تاریخ ورود شیخ به همدان را ابوعبید جوزجانی پس از غلبه شمسالدوله دیلمی بر هلال بن بدر بن حسنویه و لشکر بغداد و قتل هلال ضبط کرده است. در این مورد، عبارات منقول از رساله احوال بوعلی در کتب مختلف طوری است که برانگیزاننده فرضهای مختلف میتواند باشد. اما قول معروفتر آن است که مسافرت ابوعلی از ری به قزوین و همدان، پس از سال 405ق، اتفاق افتاده است. اقامت شیخ در همدان مدتی دراز و ظاهرا در حدود 9سال به طول انجامید. روایت جوزجانی در باب این مدت چنین است که شیخالرئیس در همدان، با شمسالدوله دیلمی آشنا شد و او را که به بیماری قولَنج گرفتار بود درمان کرد و به مناسبت این خدمت، از مقربان درگاه وی شد، خلعتهای بسیار یافت تا 40 روز و شب در دربار شمسالدوله انیس و همنشین او بود. سپس شمسالدوله برای نبرد با عناز به قرمیسین (کرمانشاه) عزیمت کرد و در این سفر جنگی، ابنسینا با شمسالدوله همراه بود. این دوستی و مودت ادامه داشت تا اینکه شمسالدوله نیز در 406ق، ابنسینا را به وزارت خود منصوب کرد.
پینوشتها:
. صفا، ذبیحالله (1384). جشننامۀ ابن سینا، مجلد اول: سرگذشت و تألیفات و اشعار و آراء ابنسینا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ دوم، ص 22.
. سیدعرب، حسن (1390). «ابنسینا، زندگینامه، آرا و دستاوردهای فلسفی و عقلانی»، دایرهالمعارف پزشکی اسلام و ایران، زیرنظر دکتر علیاکبر ولایتی، تهران، فرهنگستان علوم پزشکی و انتشارات امیرکبیر، ص 318.
. جوزجانی، عبدالواحد بن محمد (1974). سیره الشیخالرئیس، به کوشش ویلیام ای. گُلمان، بیجا، بینا، ص 44.
. صفا، ذبیحالله (1384). جشننامۀ ابن سینا، مجلد اول: سرگذشت و تألیفات و اشعار و آرای ابنسینا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ دوم، ص 23.
. همان، ص 23.
. سیدعرب، حسن (1390). «ابنسینا، زندگینامه، آرا و دستاوردهای فلسفی و عقلانی»، دایرهالمعارف پزشکی اسلام و ایران، زیرنظر دکتر علیاکبر ولایتی، تهران، فرهنگستان علوم پزشکی و انتشارات امیرکبیر، ص 318.
. جوزجانی، عبدالواحد بن محمد (1974). سیره الشیخالرئیس، به کوشش ویلیام ای. گُلمان، بیجا، بینا، صص 50– 48؛ نیز ـ صفا، ذبیحالله (1384). جشننامۀ ابن سینا، مجلد اول: سرگذشت و تألیفات و اشعار و آرای ابنسینا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ دوم، ص 23؛ سیدعرب، حسن (1390). «ابنسینا، زندگینامه، آرا و دستاوردهای فلسفی و عقلانی»، دایرهالمعارف پزشکی اسلام و ایران، زیرنظر دکتر علیاکبر ولایتی، تهران، فرهنگستان علوم پزشکی و انتشارات امیرکبیر، ص 318.
. جوزجانی، عبدالواحد بن محمد (1974). سیره الشیخالرئیس، به کوشش ویلیام ای. گُلمان، بیجا، بینا، ص 50؛ نیز ـ صفا، همانجا؛ سید عرب، همانجا.
. ابن ابیاصیبعه، احمد بن قاسم (1299ق). عیون الأنباء فی طبقات الأطباء (عربی)، بهکوشش آگوست مولر، قاهره، بینا، ج 2، ص 5؛ قفطی، علی بن یوسف (بیتا). اخبار العماء باخبار الحکما (متن عربی)، قاهره، دار الکتب الخدیویه، ص 272؛ بیهقی، علی بن زید (1351ق). تتمه صوانالحکمه، به کوشش محمدشفیع لاهوری، لاهور، بینا، ص 47.
. صفا، ذبیحالله (1384). جشننامۀ ابن سینا، مجلد اول: سرگذشت و تألیفات و اشعار و آراء ابنسینا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ دوم، صص 27 – 25.
. جوزجانی، عبدالواحد بن محمد (1974). سیره الشیخالرئیس، به کوشش ویلیام ای. گُلمان، بیجا، بینا، ص 50.