به گزارش «فرهیختگان»، علی جمشیدی، دبیرگروه سیاسی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: آنچنانکه همه جهان شاهد بودند حاکمان مرتجع منطقه، سران رژیمصهیونیستی و اطرافیان تندروی ترامپ در هفتههای اخیر تمام تلاش خود را کردند درگیری جدیدی میان ایران و آمریکا ایجاد کنند تا سیاست فشار حداکثری یکگام دیگر بهجلو برداشته باشد و فشارها به ایران تا آخرین توان اعمال شود، اما نهتنها چنین اتفاقی نیفتاد که دقیقا ورق برگشت و فضاسازیهای رسانهای درمورد حضور ناوها و بمبافکنهای آمریکایی و همینطور زیردریایی اسرائیلی در خلیجفارس به سلسله رزمایشهای واقعی و میدانی ایران بدل شد و حالا بیشتر از 2هفته است که سایه ادوات دفاعی ایران بر آبهای خلیجفارس، دریای عمان و حتی آبهای شمالی اقیانوس هند بیشتر از گذشته گسترده شده و امنیت منطقه را تامین کرده است.
در چنین شرایطی و دقیقا در روزهایی که پیشبینی میشود پس از ۳۳ماه فشار حداکثری ناکام آمریکا و متحدان منطقهایاش بر ایران، دولت جدید برای خروج از این بنبست، مسیر بازگشت به توافق هستهای را در پیش بگیرد، سروصداهای زیادی از مرتجعان منطقه و بهویژه صهیونیستها بلند شده تا اولا بتوانند دولت بایدن را هدایت کرده و از بازگشت او به توافق هستهای ممانعت به عمل بیاورند و ثانیا آرایش منطقهای خود را تغییر دهند تا شاید بتوانند در مقابل ایران صفآرایی داشته باشند. درخصوص مورد اول تحلیلگران در رژیمصهیونیستی درکنار دولت این رژیم تلاش میکنند با لابی و فشارهای خود مسیر فشار حداکثری دولت جو بایدن نیز ادامه یابد تا مبادا جهان مطمئن شود زبان زور و قلدری بر ایران اثرگذار نیست و نخواهد بود و درخصوص مورد دوم هم از تقویت ائتلافهای منطقهای گفته میشود تا شاید با اتحاد، ضعفهای بزرگ درون شیخنشینهای تندرو و رژیم اشغالگر قدس پوشانده شود. یکی از این تحلیلگران که یک بازنشسته ارتش رژیمصهیونیستی است و سابقه فعالیت بهعنوان مشاور امنیت ملی دولت نتانیاهو را نیز در کارنامه دارد، اخیرا نسبت به نگارش یادداشتی با همین موضوع اقدام کرده است. یاکوب نایگل از مشاوران بنیاد دفاع از دموکراسیها که درواقع مدافع منافع رژیمصهیونیستی در آمریکاست، طی یادداشتی تلاش کرده نقشهراهی برای جلوگیری از تحقق سرنوشت محتوم رژیم اشغالگر قدس ارائه کند و دولت بایدن را از بازگشت به برجام منصرف سازد. وی در این یادداشت چهار گام اساسی را توصیه کرده است.
این نظامی بازنشسته اما در عین حال نتوانسته پیشنهادهای خود را بهگونهای بیان کند که نقاط ضعف رژیمصهیونیستی مخفی مانده و این یادداشت تبدیل به یک اعتراف بزرگ به ناکامیهای محور عبری-عربی در منطقه نشود. درواقع او بهصورت ناخودآگاه یا شاید هم از سر ناچاری طی چهار گام پیشنهادی، چهار نقطه ضعف رژیمصهیونیستی و متحدان جدیدش در منطقه را تشریح کرده است.
گام اول در این نوشته که در پایگاه World Clear Real منتشر شده بههیچعنوان احتیاج به تفسیر و تاویل ندارد چراکه نویسنده به وضوح به چالش حاکمیتی در رژیم اشغالگر قدس اشاره کرده و توضیح داده که اگر قرار است با ایران مواجههای صورت بگیرد باید اول مشکلات درونی رژیمصهیونیستی مرتفع شود.
نایگل در این بخش آورده است: «اسرائیل باید ابتدا وحدت سیاسی داخلی خود را نشان دهد. با توجه به آشفتگی سیاسی موجود در اسرائیل که در جریان آن چهارمین دوره انتخابات طی دو سال اخیر بهزودی برگزار خواهد شد، سروسامان دادن به اوضاع کار سادهای نیست. با این حال، شخصیتهای سیاسی در دولت فعلی باید هنوز هم دقت را در گفتوگو با مطبوعات حفظ کنند تا به چالشها دامن نزنند. متاسفانه وضعیت موجود در اسرائیل آشفتهتر از قبل است. برخی از مقامات، سیاستمداران و حتی کارمندان دولت در محافل غیررسمی مصاحبه میکنند و نظرات شخصی خود را ارائه میدهند. حتی اگر برخی سیاستمداران دولت فعلی اسرائیل فکر میکنند سیاست بهتری در برخورد با ایران دارند، باید خویشتنداری نشان دهند و رویکرد مدنظر خود را بهعنوان سیاست این کشور ارائه ندهند، بهویژه اگر با بخشنامه رسمی صادرشده توسط نخستوزیر متفاوت باشد.»
دومین پیشنهاد از آن حرفهای بسیار جالب است، چراکه نگارنده در آن آورده است «اسرائیل باید با استفاده از شرکای جدید خود در منطقه یک ائتلاف علیه ایران ایجاد کند»، توصیهای که پیشتر و از جانب محافل مختلف بهعنوان یک هدف سیاسی از توافقهای صلح اخیر نام برده شده بود و حالا این سوال مطرح میشود که اگر این توافقها تاکنون تبدیل به ائتلاف نشده، پس چه کارکردی برای این محور تندرو داشته است. البته این حرف موید اظهارنظر قبلی کارشناسانی است که میگفتند اساسا این توافقات صلح یک شو و نمایش بیخاصیت است و بهزودی تهی بودن آنها مشخص خواهد شد.
سومین پیشنهاد عضو ارشد بنیاد دفاع از دموکراسیها که اتفاقا نسبت بسیار نزدیکی هم با اعضای کنگره آمریکا دارد این است که رژیمصهیونیستی در آمریکا بگردد و فعالان سیاسی مخالف بازگشت به برجام را اعم از دموکرات و جمهوریخواه پیدا کرده و با آنها همکاری کند! که این هم از آن حرفهای جالب است و نشانههایی از کند شدن لابیها و روابط پیشین را در خود دارد.
چهارمین و آخرین گام پیشنهادی نایگل درحقیقت توصیه به حفظ الگوی شکستخورده کنونی یعنی تندروی و افزایش فشار تا سرحد جنگ است. او که میداند ایده مواجهه نظامی با ایران حتی در روزهایی که پمپئو و هوک نمایش پیروزی داشتند بهجایی نرسیده امیدوار است حداقل با تداوم آن، ضعف سنگین و ناکارآمدیاش پنهان بماند، لذا پیشنهاد داده لابیهای عربی و اسرائیلی در آمریکا تلاش کنند دولت دموکراتها مدافع حداکثر سیاست فشار حداکثری یعنی حمله به تاسیسات هستهای ایران باشد تا شاید در اثر این گزینه ایران وادار به مذاکره و امتیازدهی شود. او البته نمیگوید اگر این سیاست موفق بود چرا طی چندین و چند سال گذشته از دوران «همه گزینهها روی میز است» تا ایام فرستادن بمبافکنهای 52- Bبه منطقه اثر نداشته است؟