تاریخ : Wed 20 Jan 2021 - 11:12
کد خبر : 50605
سرویس خبری : دانشگاه

مراتب علم و فضل ابن‌سینا - 4

تاریخ علم در اسلام و ایران به روایت دکتر علی‌اکبر ولایتی (مروری بر گذشته-بخش 24 )

مراتب علم و فضل ابن‌سینا - 4

بوعلی در خوارزم با دانشمندانی ازجمله‌ ابوریحان بیرونی و ابوسهل مسیحی و ابونصر عَرّاق معاشرت و مجالست داشت.

  به گزارش «فرهیختگان»، پیش از این، در ستونی تحت عنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز می‌پرداخت. بن‌مایه این رشته‌مقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علی‌اکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده و سپس، بنا به درخواست‌های متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان، جهت تبیین دقیق‌تر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه، تنظیم کرده بودند. روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به درخواست‌های مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته به‌جهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.

بنا به گفته محل تاملِ برخی مورخان، بوعلی از کارگزاران امیر سامانی، عبدالملک دوم (حکومت: صفر - ذیقعده 389ق)، پادشاه سلسله سامانیان هم بوده است. علی‌بن‌زید بیهقی (ص 44) گوید که چون در این هنگام، امور سامانیان مضطرب شده بود ابوعلی به ضرورت، بخارا را ترک گفت، لیکن ابن‌سینا خود در این مورد سخنی از سامانیان به میان نیاورده و تنها گفته است که در حدود 392ق، در جامه فقیهان از بخارا به گُرگانج در شمال غربی خوارزم و نزد علی بن مأمون (حکومت:399-387ق)، پادشاه سلسله خوارزمشاهان، رفت.

از بخارا، بوعلی به گُرگانج، پایتخت خوارزمشاه علی بن مامون بن محمد، از آل مامون، رفت و در خدمت او و وزیرش، ابوالحسین احمد بن محمد سهلی (یا: سهیلی) (-418ق) که خود از دانشمندان بزرگ بود و جانشین علی بن‌مامون یعنی مامون بن مامون بن‌محمد قربت و مکانت جست و با برادر ابوالحسین سهلی یعنی ابوالحسن سهل بن محمد سهلی هم دوستی و الفت یافت و چند کتاب به نام او و برادرش تالیف کرد. هنگام ورود به خوارزم ابوعلی در زیّ فقها با طیلسان و تحت‌الحنک بود و چون به دربار خوارزمشاه راه جست مشاهره‌ای که مردی چون او را کفایت کند برای وی تعیین کردند. بوعلی در خوارزم با دانشمندانی ازجمله‌ ابوریحان بیرونی و ابوسهل مسیحی و ابونصر عَرّاق معاشرت و مجالست داشت. لیکن چندی از این امر نگذشت که ناگزیر گرگانج را نیز ترک گفت و راه خراسان و گرگان پیش گرفت. (نظامی عروضی، صص 78 – 76)

علت مهاجرت ابوعلی از خوارزم به گرگان هرچه بوده باشد، ابوعلی نمی‌توانسته در آن زمان به دربار محمود برود، زیرا چنان‌که می‌دانیم و از شواهد و مدارک متعدد برمی‌آید، محمود در‌مورد فلاسفه و متکلمان معتزله و شیعه، به‌ویژه اسماعیلیه و قرامطه به‌شدت دشمنی می‌ورزید و به سبب همین دشمنی با شیعیان بود که در ری بدان کشتار سخت دست زد و نیز بر اثر همین دشمنی فردوسی بزرگ را که شیعه بود از خود بیمناک و ناگزیر به ترک غزنین و فرار به هرات و از آن‌جا به طوس و از طوس به کوهستان طبرستان کرده بود. پیداست که فیلسوف شیعه‌ای چون بوعلی نمی‌توانست در دستگاه چنین مرد ضدشیعه‌ای به‌سلامت ماند و توجه به دربار او را خلاف عقل می‌دانست.

بدین‌ترتیب، با این‌که در گرگانج، حقوق ماهیانه‌ای برای بوعلی مقرر شده بود، اما، آن‌جا را به قصد دیدار با قابوس وُشگمیر (حکومت: 403-367 ق) فرمانروای گرگان، ترک کرد و در حدود 402ق، به جاجَرم در خراسانِ آن روزگار و از آنجا به گرگان رفت. تاریخ ورود ابن‌سینا به گرگان را ابوعلی در رسالۀ احوال خود تصریح نکرده است؛ لیکن قرینه‌ای ما را در تعیین آن یاوری می‌کند و آن اشارت شیخ است بدین‌که چون گرگان رسید خبر وفات قابوس‌بن‌وشمگیر را استماع کرد. چنان‌که می‌دانیم قابوس در 403ق، مقیّد و مقتول شد و بنابراین، مسافرت بوعلی از گرگانج باید در همین اوقات صورت گرفته باشد و این ایام مصادف بود با آغاز سلطنت منوچهر بن قابوس و حال آن‌که قصد ابوعلی از مسافرت به گرگان وصول به خدمت شمس‌المعالی قابوس بوده است.