به گزارش «فرهیختگان»، روزنامه «فرهیختگان»، پیش از این، در ستونی تحت عنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز میپرداخت. بنمایه این رشتهمقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علیاکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده و سپس، بنا به درخواستهای متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان، جهت تبیین دقیقتر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه، تنظیم کرده بودند. روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به درخواستهای مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته بهجهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.
خانوادهاش به علم و فضل، در خراسان و عراق شهره بودهاند.پدرش یکی از بزرگان و دبیران مرو و صاحب حسب و نسب بوده است و درکنار شغل دبیری، حرفه طبابت را برای خدمت به خلق برگزید و به ربّن، یعنی سرور و معلم ما، ملقب شد.در مآخذ متقدم، نام پدرش را به صورتهای مختلفی ضبط کردهاند:زید،رین، زین،زیل و زبن.ابن ابیاصیبعه و قفطی ربّن را واژهای سریانی به معنی استاد ما و از القاب علمای یهود و تلمود میدانند و به همین سبب، بعضی از قدما وی را دانشمندی یهودی دانستهاندکه اشتباه است (خدایی، همانجا)؛ چراکه اولا ربّن افزون بر آنکه واژهای در عُرف یهود است، واژهای سریانی است؛ دوم اینکه ابن ربن، خود، در کتاب دین و الدوله (صص 33، 99-98) میگوید که در آغاز، مسیحی بوده و سپس، با تعمق در اندیشههای اسلامی و معانی قرآنی و به واسطه محبت و مساوات این دین، به اسلام گرویده است. محمد بن جریر طبری، مورخ معاصر ابن ربن، (ج 13، ص 5898، 5913) و ابنخلکان (ج 5، ص 159) هم مسیحیبودن ابن ربن پیش از اسلامآوردنش را تایید کردهاند؛ چنانکه طبری (همانجا) همواره از وی با عنوان «علی بن ربن، دبیر نصرانی» یاد میکند. به هر روی، آنچه مسلم است این است که ابن ربن زبانهای عربی، سریانی، عربی و یونانی و همچنین علم طب، داروشناسی، فلسفه و هندسه را نزد پدرش که از پزشکان و دانشمندان مرو بود آموخت و به همین نسبتِ وامداری به دانش پزشکی در مرو است. سپس، بهگفتۀ خودش (1928، ص 8؛ نیز صدیقی، ص ز)، معلوماتش در پزشکی را با مطالعه و بهرهگیری از آثار یونانی و دانشمندان سرزمینهای دیگر کامل کرد. گویند جوانی را در طبرستان و در خدمت حاکمان آن ناحیه گذراند.مؤید حضور وی در طبرستان، این است که ابن ربن در کتاب خود، فردوسالحکمه (ص 25) از زلزلۀ طبرستان در سال 242ق، یاد میکند. وی در طبرستان از دبیران و منشیان حاکم طبرستان، مازیار بن قارَن (- 225ق) بوده است و در این شغل، چنان مهارتی داشت که موجب حیرت فصیحان مخاطب رسائل در عراق و حجاز میشد. پس از بروز فتنه در طبرستان، به ری رفت.وی در کتاب خود، فردوسالحکمه (ص 535) از فرزند دوست زرگر خود در ری یاد میکند. پس از قتل مازیار در 225ق، به سامرا مهاجرت کرده است (ابنندیم، همانجا؛ ابن ابیاصیبعه، همانجا). خود او (1973، ص 10) نوشته که پیش یا پس از رسیدن به دبیری مسلمان شد و نشانههایی از صحت این خبر در دست است. رضویبرقعی، پژوهشگر، وجود عبارات «انشاءالله» و «بإذنالله» که بیش از یکصد بار در متن کتاب فردوسالحکمه، بهویژه پس از تجویز داروها آمده را حاکی از تشرف ابن ربن در زمان تالیف کتاب به اسلام دانسته و افزوده که ابن ربن در جایی از کتاب (ص 518) از نمازخواندن خود و پدرش یاد میکند. ابن ربن دانش خویش در طب را در سامرا تکمیل کرد.ابن ابیاصیبعه،قفطی،ابنخلکان ابن ربن را معلم و استاد رازی در طب دانستهاند، ولی براساس تحقیقات اخیر و تاریخ تولد رازی (251ق)، احتمال اینکه رازی وی را در بغداد دیده باشد، وجود ندارد؛ زیرا رازی در حدود 30سالگی به بغداد رفته و در این زمان (281ق)، ابن ربن زنده نبوده است.البته آشکار است که رازی از آثار علی بن ربن بهره برده است.زمان درگذشت طبری در منابع موجود، معلوم نیست و محل اختلاف است. بهیقین، درگذشت او پس از 236ق، بوده است؛ چراکه خود (ص 2)، تاریخ تألیف فردوسالحکمه را سه سال پس از آغاز خلافت متوکل علیالله (236ق) ذکر کرده است.محققان تاریخ درگذشتش را در فاصلۀ سالهای 230 تا 250ق، ذکر کردهاند.گمان میرود که در حدود 247ق درگذشته باشد؛ یعنی میتوان گفت که وی تا اواخر نیمۀ اول قرن سوم هجری زنده بوده است.
-انزابینژاد، ص 545؛ رضویبرقعی، همان، ص 180.
- ابن ابن ربن طبری، علی بن سهل (1928). فردوسالحکمهًْ فیالطب، تصحیح محمدزبیر صدیقی، برلین، ص 1؛ بیهقی، 1351، ص 9؛ رضویبرقعی، همانجا.
3- ابن ربن طبری، همان، ص 1؛ نیز ← صدیقی، همان، ص ز؛ خدایی، همانجا؛ رضوی برقعی، همانجا؛ ولایتی، همانجا.
-خدایی، همانجا.
- مسعودی، علی بن حسین (1965). مروجالذهب و معادن الجوهر، به کوشش شارل پلا، بیروت، ج 8، ص 326.
- ابن صاعد اندلسی، احمد بن صاعد (1376). التعریف بطبقاتالامم: تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری، مقدمه و تحقیق و تحقیق غلامرضا جمشیدنژاد، تهران، دفتر نشر میراث مکتوب؛ قم، هجرت ، ص 234.
- یاقوت حموی (1399ق). معجم البلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 18، ص 48؛ همو،(1993). معجمالادباء، بیروت، دار الفکر، ج 2، ص 608.
- ابن ندیم، محمد بن اسحاق (1346). الفهرست، ترجمۀ محمدرضا تجدد، تهران، چاپخانۀ بانک بازرگانی ایران، چاپ دوم، ص 354.
- صفدی، خلیل بن ایبک (1389ق). الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، بینا، ج 14، ص 175.
- ابن ابیاصیبعه، همانجا.
- قفطی، علی بن یوسف (1371). تاریخالحکما: ترجمۀ فارسی از قرن یازدهم هجری، به کوشش بهین دارائی، تهران، دانشگاه تهران، ص 187.
- نظیر قفطی، همان، ص 231.
- صدیقی، همان، ص ه؛ براون، ادوارد گرانویل (1364). تاریخ طب اسلامی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ص 72.
- دفاع، همانجا؛ خدایی، همانجا؛ سزگین، همان، ج 3، صص 311-310؛ ولایتی، همانجا.
- دفاع، همانجا؛ خدایی، همانجا.
- قفطی، همانجا؛ علوچی، عبدالحمید (1387ق). تاریخ الطب العراقی، بغداد، بینا، ص 420؛ خدایی، همانجا؛ رضوی برقعی، همان، ص 180.
- ابن ابیاصیبعه، همانجا؛ نیز ← رضوی برقعی، همانجا.
- قفطی، همانجا؛ نیز ← رضوی برقعی، همانجا.
- صدیقی، ص ح؛ دفاع، همانجا؛ کردعلی، ص 71؛ خدایی، همان، ص 266.
- ابن ابیاصیبعه، همانجا.
- قفطی، همانجا.
- ابن خلکان، احمد بن محمد (1364). وفیاتالاعیان و انباء ابناءالزمان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ افست قم، همانجا.
- نویهض، همان، ص 16 – 17؛ الگود، سیریل لوید (1352). تاریخ پزشکی ایران، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، اقبال، ص 227؛ خدایی، همانجا.
- نیز ← صفا، ذبیحالله (1353). تاریخ ادبیات در ایران، تهران، دانشگاه تهران، ج 1، ص 166؛ ولایتی، همان، ص 1069.
- دفاع، همان، ص 195.
- نیز ← صدیقی، همان، ص ط.
- خدایی، همانجا.
- ولایتی، همان، ص 1069.