تاریخ : Mon 11 Jan 2021 - 07:59
کد خبر : 50328
سرویس خبری : دانشگاه

ابن ماسه: پزشک بزرگ بیمارستان مرو

تاریخ علم در اسلام و ایران به روایت دکتر علی‌اکبر ولایتی (مروری بر گذشته – بخش 18 )

ابن ماسه: پزشک بزرگ بیمارستان مرو

پس از بیمارستان زَرَنگ سیستان، دومین بیمارستان بزرگ عالم اسلام به لحاظ تقدم تاریخی، بیمارستان مرو بود. از اطبای بیمارستان مرو می‌توان به ابن‌ماسه، و ابن ربن‌طبری اشاره کرد.

  به گزارش «فرهیختگان»، روزنامه «فرهیختگان»، پیش از این، در ستونی تحت عنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز می‌پرداخت. بن‌مایه این رشته‌مقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علی‌اکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده و سپس، بنا به درخواست‌های متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان، جهت تبیین دقیق‌تر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه، تنظیم کرده بودند. روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به درخواست‌های مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته به‌جهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.

پس از بیمارستان زَرَنگ سیستان، دومین بیمارستان بزرگ عالم اسلام به لحاظ تقدم تاریخی، بیمارستان مرو بود. از اطبای بیمارستان مرو می‌توان به ابن‌ماسه، و ابن ربن‌طبری اشاره کرد. عیسی بن‌ماسه، پزشک اهل مرو و مولف چندین اثر پزشکی در نیمه دوم قرون سوم هجری بود. هیچ‌یک از منابع دست‌اول به تاریخ تولد او اشاره‌ای نکرده‌اند، اما از آنجا که ابن ابی‌اصیبعه دوران حیات او را میان روزگار میخائیل بن‌ماسویه و حنین بن‌اسحاق (260–194ق) ذکر کرده، می‌توان ابن‌ماسه را هم‌دوره آن دو دانست.

لوکر (1893–1816م) زادبوم او را بصره دانسته است. سزگین نیز سال 275ق را تاریخ احتمالی مرگ او می‌داند. نخستین‌بار، نام او در ادب‌الطبیب تالیف رهاوی (قرن سوم هجری) آمده است. به نظر می‌رسد ادب‌الطبیب نخستین منبع برای شناخت زندگی ابن‌ماسه است. لوکر (همان‌جا) در زندگینامه ابراهیم بن‌ایوب‌اَبْرَش به ضرب‌المثلی براساس داستانی از زمان متوکل علی‌الله (حکومت: 247–232ق)، دهمین خلیفه عباسیان، اشاره کرده که ظاهرا ابن‌ماسه شاهد آن بوده است.گِراف (1955–1875م) نیز شرح‌حال مختصری از ابن‌ماسه را در کنار چهره‌های نصرانی دیگری چون سلمویه بن‌بنان، شاپور بن‌سهل (‌-255ق) و یوحنا بن‌سرابیون آورده است.ابن بیطار در الجامع لِمفردات الادویه و الاغذیه از وی با عنوان عیسی بن‌ماسه و ابن‌ماسه بصری یاد کرده است.نقل‌قول‌های او از ابن‌ماسه، دست‌کم 74 مورد، غالبا مختصر و بیشتر، درباره داروها و موادغذایی است.فقط یک مقاله نسبتا مفصل از وی در باب عسل در جامع‌المفردات (ج 3، ص 122) وجود دارد. دانشمندانی چون رازی و ابوریحان بیرونی نیز در استنادهای پرشمار خود تنها از آرای داروشناختی ابن‌ماسه بهره برده‌اند.سزگین نیز شماری از نقل‌قول‌های رازی از ابن‌ماسه مندرج در الحاوی فی‌الطب را با بخش‌هایی از کتاب قوی‌الاغذیه وی تطابق داده و نقل‌قول‌های بیرونی در الصیدنه فی‌الطب را مربوط به همین کتاب دانسته است. ابن ابی‌اصیبعه از هفت اثر او به جز کتاب التدبیر و کلام طبی یاد کرده است. اما مصححان کتاب ادب‌الطبیب بدون ذکر نام آثار، آورده‌اند که ابن‌ماسه بیش از هشت اثر دارد که موضوع همه آنها جز یکی، پزشکی است.به گفته ابن ابی‌اصیبعه، تنها کتاب غیرپزشکی وی، کتاب فی طلوع‌الکواکب التی ذَکرَها بقراط، درباره نجوم است.

-شمس‌الدینی، پیام (1390الف). «ابن‌ماسه»، دایره‌المعارف پزشکی اسلام و ایران، زیرنظر دکتر علی‌اکبر ولایتی، تهران، فرهنگستان علوم پزشکی، 409.

-ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن‌قاسم (1299ق). عیون الأنباء فی طبقات الأطباء (عربی)، به‌کوشش آگوست مولر، قاهره، بی‌نا، ج 1، صص 184–183.

-Leclerc, Lucien (1876). Historie de la Medicine Arabe, Paris; Levey, Martin (introduction to the Medical Formulary or Aqrābādīn, vol. I, p 296.

-سزگین، فؤاد (1371). گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ترجمه محمدرضا عطایی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، ج 3، ص 346.

-رهاوی، اسحاق بن‌علی (1405ق). ادب‌الطبیب، نسخه عکسی از نسخه خطی
کتابخانه سلیمانیه، ادرنه، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت، ص 164).

-شمس‌الدینی، همان، ص 409.

-نیز ← ابن ابی‌اصیبعه، همان، ج 1، صص 171–170.

-Graf, George (1966). Geschichte der Christlichen Arabischen Litteratur, Vaticato, vol. II, p 131.

-مثلا ← ابن بیطار، عبدالله بن‌احمد (1291ق). الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه، بغداد، مکتبه المثنی، ج 4، ص 71، 153.

-مثلا ← همان، ج 3، ص 41، ج 4، ص 186.

-شمس‌الدینی، همان، ص 410.

-سزگین، همان، ج 3، ص 347.

-ابن ابی‌اصیبعه، همان، ج 1، ص 184.

-رهاوی، همان، ص 149، پانوشت 46.

-ابن ابی‌اصیبعه، همان‌جا.

-شمس‌الدینی، همان، ص 410.