تاریخ : Sat 02 Jan 2021 - 09:33
کد خبر : 49908
سرویس خبری : نقد روز

انتقام واقعی را چگونه و از چه کسی باید گرفت؟

«فرهیختگان» ابعاد ترور سردار سلیمانی در کلان مواجهه ایران و آمریکا را بررسی کرد

انتقام واقعی را چگونه و از چه کسی باید گرفت؟

اظهارنظر دیروز سردار قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران مبنی‌بر ضربه در خاک آمریکا ممکن است بی‌حکمت نباشد

  به گزارش «فرهیختگان»، در سالگرد شهادت سردار حاج‌قاسم سلیمانی، بحث‌های زیادی درباره ماجرای انتقام از عاملان و آمران ترور این فرمانده عزیز جبهه مقاومت در میان مردم، رسانه‌ها و حتی کارشناسان سیاسی و امنیتی وجود دارد. این ماجرا آنقدر جدی است که حتی آمریکایی‌ها هم در این ایام آرام نیستند و واهمه انتقام، آنها و متحدان‌شان در منطقه را فرا گرفته است. شاید بخشی از تحرکات اخیر آمریکا در منطقه را بتوان بر پایه بی‌عقلی‌های ترامپ یا برنامه‌ریزی‌های سیاسی و امنیتی او و رژیم‌صهیونیستی دید. اما آنچه واقعیت دارد این است که بعد از ترور سردار سلیمانی آنها منتظر اقدام ایران هستند و نگران اینکه این انتقام‌جویی چه ابعادی دارد.

نکته مهم در این میان این است که ترور سردار سلیمانی به هیچ عنوان یک مساله عادی و یا حتی یک مواجهه سطح بالا نبوده و نیست و اساسا گرفتن انتقام او نیز نباید تحلیل و تفسیری معمولی داشته و در قالب زد و خوردهای نظامی معمول بگنجد.

 بیایید یک‌بار دیگر مرور کنیم عملیات ترور سردار سلیمانی در چه بستری رخ داد.

  چرا ترور حاج‌قاسم فراتر از یک چالش بود؟

 اولین نکته این است که سال گذشته و حتی سال‌های پیش‌تر آن ما با ایالات‌متحده در شرایط جنگی نبوده‌ایم هرچند خصومت آمریکا با ما در حد اعلای خود قرار داشته است. این شرایط بدین معناست که ایالات متحده اساسا برای نشان دادن بالاترین درجه‌های خصومت با مردم ایران نیازی به شرایط جنگی ندارد و در روزهای صلح و حتی در زمانی که دولتی محافظه‌کار و اهل تساهل و تسامح در ایران بر سر کار است او در بالاترین سطح اقدام می‌کند تا ایران را تضعیف کند. لذا باید بدانیم و این مساله را درنظر بگیریم که چنین الگویی برای مواجهه با ایران به هیچ عنوان اتفاقی مقطعی و در واکنش به یک مساله خاص نبوده است بلکه حرکتی پیش‌بینی شده و هدفمند برای ضربه به کلان حاکمیت ایران تلقی می‌شود.

دومین نکته این است که ترور سردار سلیمانی (برخلاف چالش‌های قبلی‌ای که در قالب مواجهه‌های نیابتی و درگیری در میدان نبرد بود) یک ترور رسمی و دولتی آن‌هم در بالاترین سطح بود. سردار سلیمانی نفر اول جریان مقاومت در منطقه و به‌قول رسانه‌های غربی نفر دوم قدرتمند ایران بود. فرماندهی اسم و رسم‌دار و میهمان رسمی دولت عراق برای یک سفر کاملا دیپلماتیک، که اگر عملیات ترور او در خاک ایران انجام گرفته بود حتما منجر به یک جنگ گسترده می‌شد. همین مساله گویای این است که چه حماقت بزرگی از سوی آمریکا سر زده و چرا ‌باید هرگونه مواجهه‌ای از جانب ایران را مشروع دانست.

 دموکرات‌هایی که درواقع خوشحالند

سومین مساله ایالات‌متحده و در واکنش به اقدامی که دولت این کشور انجام داد تقریبا هیچ واکنش منفی و منتقدانه‌ای از باب اینکه چرا چنین سیاستی در پیش گرفته شده است، بروز نکرد و حتی برعکس گروه‌های مختلف از‌جمله دموکرات‌ها به تایید این کار پرداختند و صرفا اگر انتقادی هم داشتند به نحوه اقدام یا زمان آن برمی‌گشت‌، چنان‌که دموکرات‌ها همیشه در روش با جمهوری‌خواهان متفاوت بودند و به‌صورت ویژه این تفاوت روش را در مواجهه با ایران نشان داده‌اند. البته تاریخ نشان داده همه این روش‌ها و سیاست‌های متفاوت برای رسیدن به یک هدف مشخص یعنی نابودی ایران بوده است. بیایید به برخی مواضع سران دموکرات پس از ترور سردار سلیمانی مراجعه کنیم تا ماجرا واضح و مشخص شود.

مهم‌ترین موضع که امروز هم برای ما بسیار تعیین‌کننده است، نظر جو بایدن، رئیس‌جمهور منتخب ایالات‌متحده است، کسی که تا 20 روز دیگر اگر اتفاق ویژه‌ای در آمریکا رخ ندهد تصدی کاخ‌سفید را برعهده خواهد گرفت. جو بایدن پس از ترور سردار سلیمانی در اظهارات خصمانه‌ای گفت: «هیچ آمریکایی‌ای‌ در مرگ قاسم سلیمانی عزاداری نمی‌کند. او مستحق بود برای جنایاتش علیه نیروهای آمریکایی و هزاران بی‌گناه منطقه در برابر قانون بایستد.»

نانسی پلوسی، رئیس دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا هم ساعاتی پس از ترور سردار سلیمانی در کنار تاکید بر اینکه منافع آمریکا حفظ و تامین شود، تنها از امکان افزایش خشونت‌ها و بالا گرفتن تنش‌ها سخن گفت و اظهار کرد که ممکن است در پی این ترور تنش‌ها به نقطه غیرقابل بازگشتی برسد. چاک شومر، آدام شیفت و الیزابت وارن دیگر سناتورهایی بودند که چنین موضعی داشتند و دیگر هیچ.

الیوت انگل، نماینده دموکرات و رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، سومین فردی است که نظر او در این‌باره مهم خواهد بود. او با انتشار بیانیه‌ای درباره ترور شهید سلیمانی گفت: «قاسم سلیمانی مغز متفکر خشونت و بی‌ثباتی‌های عظیم بود که مسئول مرگ بسیاری از آمریکایی‌هاست و هرگز از چنین اتفاقی غمگین نخواهیم شد.» این مواضع البته در کنار یکی دو نکته دیگر ابعاد نگاه دموکرات‌ها به نوع مواجهه با ایران را روشن می‌کند، جایی که می‌بینیم تقریبا تمامی ترورهایی که دانشمندان هسته‌ای ایران را هدف قرار داد در زمان دولت دموکرات اوباما بود و به اعتراف خودشان ایالات‌متحده نقش مهمی در همه آنها داشت.

 تقلیل ماجرا، تحقیر تاریخی به‌همراه خواهد داشت

 با توجه به این سه مورد حالا می‌توان فهمید که ماجرا فراتر از یک چالش‌آفرینی و ضربه معمول سیاسی، نظامی یا امنیتی است؛ درواقع باید گفت این حرکت یک اقدام علیه کلیت حاکمیت ایران از سوی حاکمیت ایالات متحده بود و تبعا بر همین اصل و اساس هم ‌باید به مواجهه با آن پرداخت. برای مثال این اتفاق را می‌توان مشابه ماجرای دخالت آمریکایی‌ها در ایران در زمان دولت مصدق ارزیابی کرد جایی که به حاکمیت مردم ایران ضربه وارد شد و پاسخ آن را نیز با تسخیر لانه‌جاسوسی، دستگیری جاسوسان آمریکایی، تحقیر آمریکا و نهایتا خروج مادام‌العمرشان از ایران ارزیابی کرد و لذا به‌نظر می‌رسد که اکنون هم باید منتظر بمانیم تا در بستری از زمان و در یک موقعیت مناسب مواجهه اصلی یا انتقام سختی که اکنون مصطلح شده، صورت بگیرد.

یک نکته مهم در این زمینه البته این است که احتمالا برخی تلاش کرده و تلاش خواهند کرد که ترور سردار سلیمانی را به یک بی‌عقلی و خصومت یک شخص با ایران تقلیل دهند و نگذارند مردم به ماهیت و ابعاد کامل این اتفاق واقف شوند. اینکه کسی بیاید و بگوید ترامپ یک فرد بی‌عقلی بود که حماقتی مرتکب شد و رفت حتما نوعی سرپوش گذاشتن داخلی بر این ماجراست و اگر جهالتی در کار نباشد یک برنامه و طرح سیاسی برای استفاده جناحی خواهد بود. مشابه‌سازی ترامپ با صدام و عبور از دشمنی بزرگ و ضربه‌ای که حاکمیت آمریکا به ایران زد در کمترین سطح می‌تواند سایه یک تحقیر تاریخی را بر سر ایران و نسل‌های بعدی ما به‌دنبال داشته باشد و در سطوح بعدی مسیر تضعیف بیشتر و تلف‌شدن هرچه بیشتر منافع ملی ما را پدید آورد.

 پاسخ ایران چه باشد؟

حتما برای اینکه پاسخ درخوری به این اقدام داده شود، نیاز است که در کنار سیلی اولیه یعنی حمله به پایگاه عین‌الاسد که درواقع برای جلوگیری از ادامه درگیری در کوتاه‌مدت بود، از یک سو به رصد موقعیت‌ها و فرصت‌ها نشست و از سوی دیگر برای خلق چنین فرصتی تلاش کرد. در این میان بسیاری معتقدند خروج ایالات متحده از منطقه مهم‌ترین و دم‌دستی‌ترین اتفاقی است که می‌تواند پاسخی درخور به ترور سردار سلیمانی باشد؛ چیزی که ظاهرا ایران و البته حامیان جریان مقاومت در منطقه با جدیت به‌دنبال آن هستند و نمی‌خواهند به هیچ عنوان از آن کوتاه بیایند. خروج ایالات متحده از عراق، سوریه و افغانستان اولین گام خواهد بود و بعدا ‌باید به سراغ کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس رفت، هرچند اولویت و مهم‌ترین گام خروج ارتش تروریست آمریکا از عراق خواهد بود چراکه اولا تقارن جغرافیایی با عملیات ترور سردار سلیمانی دارد، ثانیا بستر اجتماعی آن فراهم است و ثالثا بستر قانونی برای آن فراهم بوده و می‌توان از آن بهره برد.

در کنار این موضع تعیین‌تکلیف گستاخی‌های رژیم غاصب صهیونیستی هم دیگر ایده‌ای است که برخی آن را عنوان می‌کنند و بازگشت جولان اشغالی را اولین قدم آن می‌دانند. همچنین ناگفته نماند که اظهارنظر دیروز سردار قاآنی مبنی‌بر ضربه در خاک آمریکا ممکن است بی‌حکمت نباشد. 

 

اخبار مرتبط:

کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

حاج‌قاسم نماد هویتی ایران بود و انتقام سخت باید ناظر به هویت آمریکا باشد