به گزارش «فرهیختگان»، «فرهیختگان» پیشتر از توماس مایکل اسکنلن، تایلر برج و سیمون بلکبرن سوالاتی راجع به فلسفه و وضع امروز ما پرسیده بود که در 8آذر99 در همین صفحه بهچاپ رسید و اکنون پاسخ دو استاد دیگر به آن پرسشها را از نظر میگذرانید.
پیتر سینگر یکی از فیلسوفان معاصر استرالیا و استاد دانشگاه پرینستون در ایالات متحده آمریکاست. او مقالات بسیاری در باب اخلاق نوشته است و از وی آثار بسیاری به فارسی همچون: «آزادی حیوانات، دیگردوستی موثر، یک جهان؛ اخلاق جهانی شدن و... ترجمه شده است.» جودیت باتلر فیلسوف آمریکایی و نظریهپرداز پیرامون بحث جنسیت است که آثار وی بر فلسفه سیاسی، اخلاق و حوزههای فمینیستی موج سوم و نظریه ادبی تاثیر گذاشته است. باتلر به کالج بنینگتون پیوست و سپس در دانشگاه ییل مشغول به تحصیل شد. او در سال ۱۹۸۴ موفق به دریافت دکتری خود در رشته فلسفه شد. باتلر پیش از آنکه در سال ۱۹۹۳ در دانشگاه برکلی مشغول به کار شود، در دانشگاههای وسلیان، جرج واشینگتن و جان هاپکینز تدریس میکرد. در سال ۲۰۰۸، او با عنوان فعالیتهایی در کنکاوهای انسانگرایانه، موفق به دریافت جایزه دستاورد برجسته از بنیاد اندرو دبلیو ملون شد. او، از سال ۲۰۰۶ بهعنوان پروفسور، کرسی هانا آرنت را در تحصیلات تکمیلی اروپا (EGS) در سوئیس از آن خود کردهاست. باتلر از اعضای هیاتمشاوره مجله آکادمیکِ آیدنتیتیز است که در حوزه سیاست، جنسیت و فرهنگ منتشر میشود. همچنین باتلر روی نقد خشونت اخلاقی کار میکند و تلاش میکند تا نظریهای را با عنوان نظریه مسئولیت تدوین کند. نخستین اثر وی آشفتگی جنسیتی نام دارد که در سال ۱۹۹۰ به چاپ رسید و بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ نسخه از آن در کشورهای دیگر و به زبانهای مختلف به چاپ رسید. یکی از مهمترین نظریات باتلر درخصوص جنسیت طرح مبحثیاست با عنوان پرفورمتیویته جنسیت. در ضمن وی منتقد جدی صهیونیسم، سیاست اسرائیلی و تاثیر آن در مناقشات اسرائیل و فلسطین است و تاکید میکند رژیم صهیونیستی نماینده یهودیان یا عقاید یهودیان نیست.
1. شأن و وضعیت فلسفه در جهان معاصر چگونه است؟
سینگر: فلسفه درحال رونق یافتن است، زیرا افراد بیشتری به این موضوع علاقهمند شدهاند که چگونه زندگیشان را زندگی کنند، و این [خود] یک سوال فلسفی اساسی است. در حقیقت میتوان گفت که دو کارکرد اصلی فلسفه کمک به ما در درک جهان و نحوه زندگی خوب است.
باتلر: فلسفه تحقیق و پرسوجو در مورد پیشفرضهای تجربه ماست. این به ما کمک میکند بفهمیم که به چه چیزی نیاز داریم، و سوال میکنیم که آیا فلانکار درست است یا غلط. آن [فلسفه] زمانی رادیکال [راسخ و ریشهدار] است که ریشه در جامعه داشته باشد.
2. آیا در دنیای معاصر حیات فلسفی ممکن است؟
سینگر: البته! امروزه این امکان بیش از هر زمان دیگری وجود دارد، زیرا با وجود طرق پیشرفته برقراری ارتباط در سراسر جهان و در بسیاری از کشورها، آزادی بیشتری برای بحث در مورد ایدهها نسبت به زمانهای قبل وجود دارد.
باتلر: زندگی فلسفی یک الگو [و قالب خاص و منحصربفرد] نیست [بلکه] فلسفه یک روش پرسشگری است. [اگرچه] ما نمیتوانیم همیشه سوال کنیم. گاهی اوقات ما باید به دانش و درک آن تکیه کنیم که [اوقاتی است که] باید راهمان را بیابیم. اما گهگاه، بهخصوص زمانی که فرضیات ما به ما کمکی نمیکنند یا آنها [نیز] وارد بحران میشوند، پرسشهای فلسفی حتی ضروری میشوند.
3. جایگاه فلسفه در زندگی معاصر کجاست و چقدر موثر است؟
سینگر: در همهجا مردم قادر به اندیشهورزی و بحث درباره ایدهها هستند. برای اینکه بپرسیم این سوال چقدر کارآمد است، سوال تالی آن را باید طرح کنیم: در مقایسه با چه؟ هیچ جایگزینی وجود ندارد، بنابراین موثرترین روش، پاسخ به سوالاتی است که من پیشتر ذکر کردم.
باتلر: فلسفه یک رشته و یک روش تحقیق و پرسوجو است که میتواند به ما در پرسیدن اینکه آیا «بهرهوری» بالاترین ارزش است یا نه، کمک کند. شاید برخی از افکار ما مطابق معیار سود و انتفاع دقیقا قابل استفاده نباشند، یا طبق مدلهای خاصی که برای اقدام سریع و کارآمد ارزش قائل هستند، در دستیابی به نتایج کارآمد نیستند. بهعنوان مثال، تحول اجتماعی گاهی میتواند به فرآیندهای کُند و تصور آیندههایی متکی باشد که به راحتی یا به سرعت حاصل نمیشوند. بنابراین وقتی میپرسیم که برای چهچیزی بیشتر ارزش قائل هستیم، ما در حال تمرین فلسفه هستیم.
4. آیا امروزه فلسفه میتواند -براساس ادعای سابق خود- به علوم دیگر کمکی کند؟
سینگر: علم میتواند به ما کمک کند تا به اهداف خود برسیم، اما نمیتوانیم ارزشهایی را از علم استنباط کنیم. از آنجا که دانشمندان هم انسان هستند، آنها نیز به فلسفه برای کمک به چگونگی زندگیشان، نوع کارهایی که باید انجام دهند و بهعنوان دانشمند به دنبال پاسخ دادن به چه سوالاتی هستند، نیاز به فلسفه دارند.
باتلر: برخی استدلال کردهاند که فلسفه «خدمتکاری علوم» است، و روشهایی را برای روشن کردن مفاهیمی که آنها [یعنی علوم] استفاده میکنند و برای تمیز دادن اهداف روشنتر برای دستیابی به آنها [یعنی دستیابی به اغراض علوم] ارائه میدهد. اما بهنظر عاقلانهتر است اگر در نظر بگیریم که فلسفه بینشی در مورد چگونگی زندگی ما -بهمثابه افرادی از جوامع و جوامع بزرگتر- ارائه میدهد و این بینشها هرگز نمیتوانند توسط علوم طبیعی یا مطالعات فناوری ایجاد شوند. وقتی از شرایط و محدودیتهای فناوری در یک زندگی خوب میپرسیم، ما علم را در فلسفه جای میدهیم. به همین ترتیب، اگر پرسش کنیم که آیا همه اختراعات علمی خوب است یا اینکه برخی از آنها مخرب هستند (مانند بمب اتم یا سلاحهای هستهای)، ما از ارزشهایی استفاده میکنیم که از اندیشههای فلسفی اخذ شده است. در این موارد، علم در خدمت فلسفه است نه بالعکس.
5. آیا فلسفه - بهمثابه دانش- به اهدافش رسیده است؟
سینگر: نه.
باتلر: فلسفه یک رشته پیچیده است و مواضع مختلف بسیاری وجود دارد. برخی ادعا میکنند که خیر امری ابژکتیو(یعنی مورد و متعلق شناسایی نفسانی ما) است و برخی دیگر ادعا میکنند که این [یعنی «خیر»] نتیجه محاسبه است، محاسبهای با این جهت: بهترین چیز برای بیشتر افراد. برخی ادعا میکنند که عدالت فارغ از قانون وجود دارد و برخی دیگر ادعا میکنند که عدالت باید در چارچوب قانون جستوجو شود. اینها سوالاتی هستند ضروری و نامحدود. هیچ ایدهآلی در کار نیست تا فلسفه در پی دستیابی [تام و تمام] به آن باشد. بهعنوان یک روش پرسش، بهعنوان یک روش تحقیق، حتی بهعنوان یک شیوه زندگی؛ این یک وظیفه مداوم و بیپایان است که ارزش افکار انتقادی را زنده نگه میدارد، [درواقع] هم از جزم و هم از تعصب امتناع میورزد.
* مترجم: علیرضا خباززاده رضایی