به گزارش «فرهیختگان»، ایرانیان خالقان و وارثان یکی از پنج تمدن کهن جهان و از نخستین شیفتگان خاندان رسالت(صلواتالله علیهم) هستند. پیشقراول و شیخ آنها حضرت سلمان فارسی است که در رأس ارکان اربعه ایمان قرار دارد. شاعران ایرانِ بزرگِ فرهنگی از دیرباز تا امروز، معرفت و عشق و سرسپردگی خود به سرور زنان دو عالم(سلاماللهعلیها) را درقالب شعر سرودهاند.
سرودههای شاعران ایرانی درباره حضرت فاطمه(س) تجلی غمگساری و معرفت در هنر قدسی است. پیوستن گذشته به امروز ازطریق هنر؛ رابطه عمیق عاطفی - ذهنی - زبانی فرهنگ فاطمی در تاریخ ایران را بروز میدهد.
برداشتن حجاب از تاریخ فرهنگی ایران با توسل به ادبیات و هنر ممکن است. شعر فارسی یکی از منابع مهم فهم و هویت مشترک تاریخی ملت ایران است. در شعر؛ معرفت، عواطف، زبان، تاریخ و خلاقیت زاینده به هم گره میخورد تا حجاب از حقیقت بردارد و حقیقتی را برای امروز و فردا متجلی کند و در پرتو نور قرار دهد.
حضرت فاطمه(س) در فرم هنری ادبیات فارسی؛ یک شخصیت تاریخی متعلق به گذشته نیست که نیاز به باستانشناسی داشته باشد. آن حضرت(س) در هنر ایرانی؛ جمالی ازلی و ابدی و مادر کائنات و بشریتند؛ مادری که همیشه با ماست و با ایشان غمها، رنجها، شکستها و پیروزیهای خود را نجوا میکنیم. حضرت زهرا(س) همواره با ما همراه بوده و هستند؛ دیروز، امروز و فردا. با ما میخندند و میگریند. در عروسی و عزای ما حضور دارند. در مهریه عروسان، در عشق دختران به پدران و پدران به دختران، در مظلومیت قوم ستمدیده ایران درطول اشغال مغولها و بیداد خوانین و ملوک و... حضور داشته اند و دارند.
نام حضرت فاطمه(س) رمز عبور از ظلمت به نور و نماد عشق، مظلومیت، شجاعت، ایثار، عفت و مجاهدت است.
حضرت فاطمه(س) در شعر و ادب فارسی؛ وجودی فرازمانی، اینزمانی و آنزمانی دارند. شاعران با ایشان همذاتپنداری میکنند، ایشان را تقدیس میکنند و در جمال و جلال آن حضرت(س) محو میشوند و صدای رسای رنجها و غمهای ایشان و سفیران پیامهای انسانی و انقلابی آن حضرت(س) میگردند.
حضرت زهرا(س) در شعر فارسی؛ زنده، حیاتبخش، شفابخش و رهاییبخشند. فضایل عموم اسطورههای ایرانی در وجود قدسی ایشان نمود یافته است. عالم و آدم به بهانه نور وجود آن حضرت(س) مجال ظهور یافتهاند. در هنر شعر فارسی، تعابیری نمادین و اساطیری از رابطه زمین، آسمان، قدسیان و میرایان دستبهدست هم میدهند؛ تا چهره اهورایی خاتون جنت(س) را به تصویر بکشند.
«انسانها [اعماز شاعران و هنرمندان] در فعالیتهای روحی خود به همدیگر توجه میکنند و اعمالی انجام میدهند، با این نیت که دیگری ازطریق فهم و درک آن اعمال ایجاب گردد. بدینترتیب در اثر این رابطه، علاوهبر ایجاد تفاهم متقابل و رابطه آگاهانه بین اشخاص، یک رابطه واحد و یکسان بین آنها و جهان مشترک پیرامونی ایجاد میشود.1 (Husserl,1989: 202-203).»
در تفاهم و تعامل انسانها با همدیگر، یک «جهان ارتباطی» شکل میگیرد. آنچه در این رابطه حائز اهمیت است، دوجانبه بودن ارتباط است. ازنظر پدیدارشناسی هوسرل، هر اگوی شخصی، جهان پیرامونی خود را داراست؛ که بهطور مستقیم و اصیل به او داده میشود و منحصرا متعلق به خود اوست. اما در تفاهم متقابل و ارتباط بینالاذهانی؛ ازطریق همدلی یعنی تبدیل ادراک غیرمستقیم به ادراک مستقیم، جهان پیرامونی مشترکی که همان جهان روحی است، متقوم میشود. بهعبارت دیگر تجربههای زیستی با دیگران، تنها باواسطه و غیرمستقیم تجربه میشود و روابط بین اشخاص بهصورت تفاهم متقابل شکل میگیرد و با متقوم شدن عینیتهایی در سطوح عالیتر، درنتیجه این اشتراک بینالاذهانی، جهانی روحی بهوجود میآید.
هوسرل در توضیح فرآیند تقویم پدیدهها در آگاهی، از آگاهی فردی آغاز میکند وَ به آگاهی جمعی یا اشتراک بینالاذهانی میرسد، زیرا اجزا و مقومات آگاهی محض، یعنی سوژهها و در مرتبه دیگر اشخاص و جهان پیرامونی آنها آنچنان به یکدیگر وابستهاند که فهم هرکدام بدون دیگری ممکن نیست. هوسرل با بیان اشتراک بینالاذهانی بهعنوان معیار عینیت و حقیقت، گام مهمی درجهت تغییر نگاه به امر شناخت، بهعنوان امری جمعی برداشت. بهعبارتی اجماع یا شناخت جمعی میتواند فاصله بین شناخت مطلق که ازنظر هوسرل غیرقابل دسترس است و شناخت فردی و غیرقابل اعتبار را پر کند. بدینترتیب اصلاح و تکامل شناخت جمعی میتواند ما را به شناخت حقیقی یا مطلق نزدیکتر سازد.2 ادبیات فارسی؛ جهان روح ایرانی را از طریق «اشتراک بینالاذهانی» شخصیت حضرت فاطمه(س) آشکار میکند.
حکیم ناصر خسرو میسراید: من همی نازش به آل حیدر و زهرا کنم / تو همی نازش به سند و هند بدگوهر کنی*
سنایی حضرت فاطمه(س) را با القاب «زهرا»، «خیرالنساء»، «دختر مصطفی(ص)»، «بتول» و «مادر امامان حسن و حسین(علیهماالسلام)» معرفی کرده و بدین ترتیب بخشی از شخصیت، منزلت و مظلومیت آن حضرت(س) را ازطریق شعر عرفانی در دوره خلافت جور تبیین کرده است. حکیم سنایی غزنوی میسراید: وز یدالله فوق ایدیهم / نشوی غافل از بنیهاشم* جز فطامش نداد فاطمه را / داد حق شیر این جهان همه را(حکیم سنایی غزنوی، حدیقه. مدرس رضوی، ص 261) ولی شیری چو حیدر باسخا / کاو سراسر جمله عالم پر ز شیرست* زنی چون فاطمه خیرالنساء کو / سراسر جمله عالم پُر شهیدست* شهیدی چون حسین کربلا کو / سراسر جمله عالم پر شهیدست(حکیم سنایی غزنوی، دیوان اشعار، قصاید)
شیخ عطار نیشابوری عارف پیشکسوت مولوی در منظومه الهینامه حضرت فاطمه زهرا(س) را «خاتون جنت» میخواند: همه یاران در آن اندوه و محنت / شدند آخر بر خاتون جنت.
مولانا میسراید: مرد را گویی بود زخم سنان / فاطمه مدحست در حق زنان* در حق پاکی حق آلایش است / دست و پا در حق ما استایش است*والد و مولود را او خالق است / لمیلد لمیولد او را لایق است* هرچه مولود است او زین سوی جوست / هرچه جسم آمد ولادت وصف اوست (مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم از مثنوی، «انکار کردن موسی (علیهالسلام) بر مناجات شبان»)
سعدی شیرازی میسراید:
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا
یارب به صدق سینه پیران راستگوی
یا رب به آب دیده مردان آشنا
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست
ای نام اعظمت در گنجینه شفا
که بر قول ایمان کنم خاتمه
خدایا به حق بنی فاطمه
من و دست و دامان آلرسول
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
پاورقی:
1. Hueesrl, Edmund (1989), Ideas pertaining to a Pure Phenomenology and to a Phenomenological Philosophy, second book: studies in the phenomenology of constitution; Translated by Richard Rojcewicz and Andre Schuwer; Kluwer Academic Publishers.
2. تقویم پدیده شناختی هوسرل: اشتراک بین الاذهانی و مسئله عینیت و حقیقت، سعیده کوکب، مجله فلسفه، دوره 40، شماره 2، زمستان 1391، صفحه 69-86.
* نویسنده : سیدسلمان صفوی،رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن