به گزارش «فرهیختگان»، «نفس گرم»، «پدر»، «وارش» و حالا «شرم»؛ سریالهایی که الهام طهموری در آنها حضور داشته است. نقش لعیا در شرم اما با نقشهای قبلیاش متفاوت و حتی سختتر هم شده است. حضورش در کنار بازیگران مطرحی مانند پورعرب، گودرزی و سیروس گرجستانی همانقدر که استرسزا بوده، برایش فایده هم داشته است.
نقش لعیا ازجمله نقشهایی است که هر بازیگری میخواهد به او پیشنهاد شود، هم قبل و بعد دارد و هم اوج و فرود. از نقش لعیا و آنچه آقای کاوری از این نقش میخواست، بگویید.
یک نکته جالبی که وقتی فیلمنامه را میخواندم، وجود داشت، این بود که میتوانستم با یک کاراکتر درواقع دو کاراکتر را تجربه کنم. لعیای 21 ساله و لعیای 29 ساله را تجربه میکردم. چه از لحاظ موقعیتی این آدم کاملا در دو شرایط متفاوت است و چه از لحاظ کاراکتری بهخاطر آن بیماری و فضا طور دیگری زندگی میکند که شاید خیلی چیزها را تجربه نکند و وقتی خوب میشود دنیای متفاوتی برایش شکل گرفته است. آدمی که تقریبا از مرگ برگشته و شاید شوق و ولع به زندگی دارد. این برای من جذاب بود. علاقه من به بازیگری برای این بود که فضاهای متفاوتی را میتوانم تجربه کنم و جالب بود که در یک سریال و یک کاراکتر میتوانستم دو فضا را تجربه کنم چون فضای کاراکتر زیاد تغییر میکند. استرس این را هم داشتم که تفاوت این دو فضا دربیاید. هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ تغییری که در پختگی و روزگاری که ایجاد میشود، درست دربیاید.
یک شانس خوب هم این بود که بازیگران محبوب مردم هم کنار شما بودند. اینکه آقای پورعرب بعد از سالها بازگشتند، نکته مهمی است.
دقیقا همینطور است. هیچوقت در زندگی خود باور نمیکردم سوپراستاری را که این همه بهخاطر او سینما میرفتم و او را دوست داشتم، ببینم چه برسد که با او همبازی شوم. به نظرم یکی از بزرگترین شانسهایی که در کل زندگی خود آوردم، همبازی شدن با آقای پورعرب، خانم گودرزی، آقای گرجستانی بود که هم بسیار جذاب بود و هم واقعا دید من نسبت به بازیگری از وقتی با آقای پورعرب بازی کردم، عوض شد. احساس میکنم همه آن چیزهایی که فکر میکردم بلد هستم، اشتباه بود و کلاس آموزشی برای من بود.
شناختی که من دارم این است که این سه نفر جزء افرادی هستند که به بازیگران جوان کمک میکنند. یکسری بازیگران معروف هستند که کمکی به چهرههای جوان نمیکنند.
بله، هم آقای پورعرب و هم خانم گودرزی در این زمینه فوقالعاده هستند. خانم گودرزی برای من یک مادر شده است. در همه شرایط زندگی به من مشورت میدهد و کمک میکند. چقدر کاراکترها خوب درآمده و واقعا بهخاطر حضور این افراد کار دیده میشود و سروشکل خوبی گرفته است.
درباره نقش لعیا نکته مهم وجود ارتباطاتش با آدمهای مختلف است. با هرکدام یک جنس و یک نوع رابطه دارد. حتی قصه او با بهزاد و حسام و رابطه با پوران و یا حتی رابطه با عزیزآقا اینچنین است. اینها را چطور تفکیک کردید؟
وقتی فیلمنامه را میخواندم یکی از مواردی که توجه من را جلب کرد، روابط آدمها با همدیگر بود. به غیر از لعیا همه کاراکترها روابط خیلی جذابی با هم دارند و خیلی واقعی است. این را دیدهاید و لمس کردید. در اطراف شما چنین چیزهایی بوده و شاید برای هر دختری یک بهزادی بوده، یک حسامی بوده است. دقیقا کاراکترها وجود دارند. روابط اینها با مادر خیلی شبیه روابطی است که یک دختر امروزی با مادر خود دارد. ما نمیبینیم دختران امروزی «چشم»گوی مادر و پدر باشند، آدمهایی هستند که میگویند برای خود کاراکتر دارم. روابط این برای من ملموس بود و بهدلیل خوب نوشتن داستان بود. آقای کاوری خیلی خوب این روابط را درآورد. انگار برای همه من مابهازا داشتم.
فیلمنامهای که دست شما رسید با آنچه ساخته شد، متفاوت بود؟
در کلیت تفاوتی نبود.
پس مبنای اعتراض آقای فرهادی چه بود؟
اطلاعی ندارم. من ایشان را ندیدم ولی برای ایشان احترام زیادی قائل هستم. فیلمنامه خوبی بود و این را دوست داشتم. در کلیات واقعا تغییراتی نداشتیم ولی در جزئیات بهخاطر لوکیشن چون شبیه لوکیشنی نبود که در فیلمنامه نوشته شد، تغییراتی داشتیم. تغییرات در اصل داستان نبود. شاید آقای فرهادی چیز دیگری در ساخت مدنظر داشتند.
مثلا دیالوگ عوض شده است؟
خیلی جزئی بود و فکر نمیکنم در حدی بود که بخواهد این واکنش را بههمراه داشته باشد.
ما مادرها را در سریالها مهربان و فداکار دیدهایم ولی در این سریال جنس و نوع دیگری از فداکاری را میبینیم که با گناه و عذاب وجدان همراه است یعنی یک مادر همچنان فداکار است اما جنس متفاوتی است. گناهی میکند که جمعی را گرفتار میکند یا انتخابی را میکند که شاید سالها بعد درگیر آن است. آن خانه نیز نماد این رابطهای است که بد شکل گرفته است. برخی ادعا دارند که این نگاه توهین به جایگاه مادر و زن است.
من فکر نمیکنم توهین باشد. هر کسی باید از دید خود ببیند. اتفاقی که برای من افتاد، این بود که سعی کردم با آدمهایی که سریال را دیدهاند و مادر هستند، صحبت کنم. ابتدا از همه سوال میپرسیدم که به نظر شما پوران کار درستی کرده است؟ برخی میگفتند بله، برخی میگفتند خیر. از آنها میپرسیدم که بچه شما باشد و بدانید اینطور است، چه کار میکنید؟ پوران نمیخواست با نیت قتل این کار را بکند. اگر شما بودید چه کار میکردید؟ همه در اینباره تامل میکردند. یعنی اینطور بود که واقعا انتخاب سختی برای پوران بود. او در لحظه عجیبی قرار گرفت که از یکسو مرگ بچه است و برای یک مادر قابلقبول نیست و از سوی دیگر تصمیمی که باید میگرفت که درست و غلط آن، همه را به فکر فرو میبرد. واقعا پوران باید چه کار میکرد؟ این تصمیمی نیست که بتوان بهراحتی از آن گذشت و بگوییم نباید این کار را میکرد. شاید تصمیم اشتباهی است ولی اگر هر مادری در آن موقعیت قرار بگیرد با خود بگوید من نیمساعت در را روی او میبندم و حل میشود. نمیتوان راحت تصمیم گرفت.
و انصافا موقعیتی نیست که بتوان بهراحتی تصمیم گرفت.
موقع پخش سریال از مادران پرسیدم و خواستم پاسخ آنها را بدانم. همه به فکر فرو رفتند و هیچیک نبود که لحظه اول بگوید من چنین کاری را نمیکردم یا میکردم. همه به فکر فرو رفتند که اگر بچه من در چنین موقعیتی باشد چه باید کرد. این همان آشفتگی پوران در آن لحظه بود که نمیدانست باید چه کار کند، این بعد جدیدی از مادر است.