تاریخ : Tue 08 Dec 2020 - 11:52
کد خبر : 48928
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

چاوشی؛ نه کلاسیک نه پاپ!

سجاد پورقناد:

چاوشی؛ نه کلاسیک نه پاپ!

وقتی درباره محسن چاوشی صحبت می‌کنیم درواقع در چنین وضعیتی قرار می‌گیریم؛ یعنی نه کلاسیک است و نه پاپ. از طرفی به استیل و صدای خواننده و فضای موسیقی توجه می‌کنیم و می‌بینم که فضای موسیقی پاپ است. . اما وقتی به اشعار توجه می‌کنیم می‌بینیم اشعار کلاسیک و پرمغز ادبیات ایران انتخاب شده است که هیچ ارتباطی با فضای موسیقی پاپ ندارد.

به گزارش «فرهیختگان»، سجاد پورقناد، نوازنده و مدرس موسیقی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: در ابتدای نقد هر اثر موسیقی اول باید ببینیم آن اثر در چه ژانری می‌گنجد. چرا همیشه ژانر را شناسایی می‌کنیم؟ زیرا هدف اصلی آن اثر در ژانر آن شناسایی می‌شود. فرض بگیریم کسی یک قطعه موسیقی را پخش می‌کند و ما می‌خواهیم آن را نقد کنیم. ایرادهایی به آن اثر می‌گیریم. اما وقتی فرد به ما توضیح می‌دهد که این قطعه‌ای از یک موسیقی فیلم است ابهامات ما برطرف می‌شود و متوجه دلایل آن سوالات می‌شویم.

حالا وقتی درباره ژانر موسیقی پاپ صحبت می‌کنیم یعنی درباره موسیقی‌ای حرف می‌زنیم که هدف غایی‌اش ایجاد فضای تفنن و شادباشی است. اگر قرار باشد حرف‌های جدی در ترانه زده شود یا کار تکنیک‌هایی را نشان دهد که تبدیل به یک اثر هنری شود دیگر در ژانر موسیقی پاپ قرار نمی‌گیرد و باید آن را در ژانر موسیقی کلاسیک تعریف کرد. گاهی وقت‌ها بعضی از آثار بینابین این ژانرها قرار می‌گیرد. بعضی نقدها و حرف‌های منتقدان حول این محور قرار می‌گیرد.

وقتی درباره محسن چاوشی صحبت می‌کنیم درواقع در چنین وضعیتی قرار می‌گیریم؛ یعنی نه کلاسیک است و نه پاپ. از طرفی به استیل و صدای خواننده و فضای موسیقی توجه می‌کنیم و می‌بینم که فضای موسیقی پاپ است. در فرهنگ موسیقی پاپ، مجریان موسیقی پاپ سعی می‌کنند فضای صمیمی ایجاد کنند و شنونده با آنها احساس صمیمیت کند، زیرا قرار نیست یک کار یونیک و یگانه تولید کنند. پس اینکه صدا شبیه آدم‌های عادی باشد نه آدم‌های درجه یک، در موسیقی پاپ یک امر عادی است. پس تا اینجا این خصوصیت‌ها فریاد می‌زنند که با موسیقی پاپ مواجهیم. اما وقتی به اشعار توجه می‌کنیم می‌بینیم اشعار کلاسیک و پرمغز ادبیات ایران انتخاب شده است که هیچ ارتباطی با فضای موسیقی پاپ ندارد. مثلا با یک موسیقی که معلوم شده از جای دیگر آمده است متن «آمد بهار جان‌ها» از مولوی را می‌شنویم که اصلا ارتباطی به صدا و موسیقی ندارد. وقتی چنین فضایی ایجاد می‌شود کاربردش برای مخاطب مشخص نیست و دچار سردرگمی می‌شویم و می‌تواند یک اثر مهمل باشد. مثل یک کشتی که وسط جاده است و بالای سرش هم یک ملخک قرار دارد. نه می‌تواند پرواز کند و نه می‌تواند در آب برود. نظر من درباره اکثر آثار محسن چاوشی اینگونه است.