تاریخ : Wed 09 Dec 2020 - 15:29
کد خبر : 48879
سرویس خبری : اقتصاد

 فنر دلار در فدرال  رزرو  در  رفت

شاخص دلار به پایین‌ترین رقم خود در دو سال اخیر رسیده است

فنر دلار در فدرال رزرو در رفت

دلار آمریکا بر حسب نرخ واقعی موثر آن در مقابل سایر ارز‌های معتبر از اوایل سال 2002 تا پایان سال 2009 چیزی در حدود 25 درصد کاهش ارزش را تجربه کرده بود که بیشترین افت در طول تاریخ این ارز محسوب می‌شود. سقوط 6 ماهه اخیر شاخص دلار آمریکا نیز هرچند به‌اندازه قبل نبوده اما برای ادامه‌دار بودن و یا نبودن آن باید تمامی متغیر‌های تاثیرگذار را بررسی کرد.

به گزارش «فرهیختگان»، دلار آمریکا دارایی امن در بازارهای مالی محسوب می‌شود و به‌همین دلیل محرک اصلی آن در جریانات اقتصادی است. اما همزمان با از سرگیری تنش‌های آمریکا و چین و همچنین اختلافات تجاری با اروپا تقاضا برای این ارز کاهش پیدا کرده و دلار روند کاهشی را در ارزش خود آغاز کرده است. علاوه‌بر اینها، کسری حساب تجاری آمریکا مجددا درحال نزدیک شدن به ۱۰۰ میلیارد دلار است. از طرفی سرعت بالای شیوع ویروس کرونا در برخی مناطق نگرانی‌ها را بیشتر کرده و با وجود اخبار امیدوارکننده از ساخت واکسن همچنان خبری از توزیع آن در داخل این کشور نیست. درحال‌حاضر به‌نظر می‌رسد برآیند همه متغیرهای اقتصادی به ضرر دلار باشد و ارزش این پول دربرابر رقبای ارزی خود درحال کاهش است. بررسی‌ها نشان می‌دهد نوسان شاخص دلار (DXY) در محدوده 90 ادامه دارد و این پایین‌ترین رقم در دو سال و نیم گذشته است. البته نگاهی بلندمدت به شاخص دلار، وضعیت بهتری را نسبت به قبل از 2010 نشان می‌دهد اما روند کاهشی این شاخص در دو سال اخیر و همچنین افت 10درصدی آن از ابتدای فروردین سال جاری حاکی از روند ادامه‌دار کاهش ارزش دلار در برابر دیگر ارزهاست. ارزش شاخص دلار و نوسانات آن معمولا تحت‌تاثیر تولید ناخالص داخلی آمریکا، نرخ بهره و میزان عرضه پول و همچنین وضعیت اقتصادی کشور‌هایی است که ارز آنها در محاسبه شاخص دلار وجود دارد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که دلایل کاهش ارزش دلار را می‌توان این‌گونه برشمرد: 1-میزان پول (اسکناس+ سپرده‌های جاری) در اقتصاد آمریکا تنها در 10 ماه با رشد 60درصدی به حدود 6231 میلیارد دلار رسیده است. 2- میزان نقدینگی یا m2 (اسکناس و مسکوک+سپرده‌های جاری+سپرده‌های غیردیداری) نیز از ابتدای فوریه تا به‌حال رشد 23 درصد را تجربه کرده و به حدود 19120 میلیارد دلار رسیده. 3- افزایش روزافزون پایه پول. 4- فاصله 400 میلیارد دلاری تا میزان تولید ناخالص داخلی در آستانه کرونا. 5- رسیدن نسبت پول به شبه‌پول در این کشور به رقم 48درصد.

بسیاری از کارشناسان معتقدند که چنین اتفاقاتی در 2008 نیز در اقتصاد آمریکا افتاده بود اما این کشور به‌راحتی به مسیر اصلی بازگشته است. بحران جاری تفاوت‌های عمیقی با بحران 2008 دارد، چراکه اولا رشد متغیر‌های پولی بیش از حد معمول و انتظار بوده و از همه مهم‌تر در چنین شرایطی که دولت آمریکا درگیر کسری بودجه بوده، هر افزایشی در پایه پولی می‌تواند به تورم منتهی شود. اما درمورد نزولی بودن شاخص دلار باید دو نکته را موردتوجه قرار داد: 1- افت شاخص دلار به‌معنی کاهش قدرت خرید این ارز نسبت به ارز‌های دیگر (6 ارز موجود در سبد شاخص) است. حال به فرض ثابت بودن دلار در ایران، درواقع ما درحال پرداخت هزینه‌ تضعیف دلار هستیم (چراکه قدرت خرید دلار در کشور ما در حدود رقم 25 هزار ثابت مانده و در کشور‌های دیگر خیر)، این موضوع مانند پرداخت مالیات به دولت آمریکاست. به‌طور کلی همه کسانی که دارایی‌های دلاری در دنیا دارند با افت شاخص دلار بخشی از قدرت خرید خود را از دست می‌دهند. 2- نکته بسیار مهم سلطه مالی دلار آمریکاست که هر زمانی این کشور با افت شدید شاخص دلار مواجه بوده، سعی کرده با چاپ بی‌رویه دلار و افزایش عرضه آن تورم را به دیگر کشور‌های جهان نیز صادر کند. عملیاتی که به نظر درحال انجام است.
 
   شاخص دلار چیست و چرا اهمیت دارد؟

شاخص دلار یا US Dollar Index / Dollar Index به معنی نسبت دلار آمریکا به ارز دیگر کشورهاست. این شاخص معیاری برای سنجش ارزش دلار در برابر سبدی متشکل از 6 ارز اصلی شامل؛ یورو، ین ژاپن، پوند انگلیس، دلار کانادا، کرون سوئد و فرانک سوئیس است. هرکدام از ارزها سهم متفاوتی در این سبد دارند، به همین دلیل شاخص دلار به‌عنوان میانگین تمام 6 ارز محاسبه می‌شود. بیشترین سطح ازآن یورو با 57 درصد است. سهم ارز‌های دیگر نیز به ترتیب؛ ین ژاپن 14 درصد، پوند انگلستان 12 درصد، دلار کانادا 9 درصد، کرون سوئد 4 درصد و فرانک سوئیس 3 درصد است. شاخص دلار تحت‌ تاثیر عوامل معمولی که بر ارزها تاثیر می‌گذارند مانند موضوعات مالی و پولی، انتظارات نرخ‌های بهره، تورم و تجارت خارجی قرار دارد و به‌دلیل پوشش جهانی مولفه‌های آن، حائز اهمیت است. مشهور‌ترین شاخص دلار USDX است که توسط اتاق بازرگانی نیویورک تشکیل می‌شود و نسبت دلار را به همان 6 ارز؛ یورو، ین ژاپن، فرانک سوئیس، دلار کانادا، کرون سوئد و پوند نشان می‌دهد. وقتی شاخص به عدد ۱۰۰ می‌رسد یعنی دلار با همه ارز‌های جهان برابری می‌کند و این به‌معنای قوی بودن دلار آمریکا در مقابل همه ارز‌های جهانی است. با توجه به اهمیت رویداد‌های اقتصادی آمریکا و عملکرد اقتصادی این کشور و انتظار بازار‌ها درخصوص اقدامات سران این کشور، معامله‌گران بازار‌های جهانی و فعالان اقتصادی دیگر کشور‌ها ‌باید عملکرد شاخص دلار در بازارهای جهانی را به‌طور مرتب رصد کنند. دلار متعلق به بزرگ‌ترین اقتصاد دنیاست و نقش اصلی را در روند قیمت‌گذاری دارایی‌های فیزیکی و مالی در مقیاس جهانی دارد و به‌طور پیش‌فرض ارزش هر ارز یا کالایی در مقابل دلار بیان می‌شود، این مساله ناگزیر بر بسیاری از بازار‌های کشور‌ها تاثیر خواهد گذاشت. با این حدود 6 ماه است که شاخص دلار در مسیر سقوط قرار گرفته و بسیاری از رکورد‌های منفی را جا‌به‌جا کرده است.

   وضعیت قرمز دلار در بازار‌های جهانی

با وجود اخبار امیدوارکننده از واکسن کرونا و موفقیت‌های اخیر در ساخت آن، دنیا به آینده‌ای بدون کرونا امیدوار شده است، اما همچنان ضرباتی که این ویروس به ایمنی اقتصادی کشور‌های مختلف علی‌الخصوص آمریکا وارد کرده ادامه‌دار است و تا زمانی که از واکسیناسیون همگانی خبری نباشد، نگرانی و نااطمینانی به آینده اقتصاد بدیهی است. در این میان آمریکا علاوه‌بر درجه شیوع بالا و افت شدید رشد اقتصادی با چالش‌های خارجی مثل چین و داخلی مانند انتخاب رئیس‌جمهور جدید خود روبه‌رو است. همین موضوعات باعث شده فضای ریسک بر سر بازارهای ارز بیش ‌از پیش تشدید شود و سقوط دلار به‌حدی ادامه پیدا کند که روز گذشته با لمس رقم 08/90 (در لحظه نگارش گزارش) پایین‌ترین میزان شاخص دلار در دوسال‌ونیم گذشته به‌ثبت برسد. البته هرچند نگاهی بلندمدت به شاخص دلار، وضعیت بهتری را نسبت به قبل از 2010 نشان می‌دهد اما روند کاهشی این شاخص در دو سال اخیر و همچنین افت 10 درصدی آن از ابتدای فروردین سال‌جاری حاکی از روند ادامه‌دار کاهش ارزش دلار در برابر دیگر ارزهاست. این مساله مستقیما کاهش قدرت اقتصادی آمریکا را نشان می‌دهد. این شاخص که اسفندماه 98 و به هنگام بستن قرارداد‌های تجاری چین و آمریکا و کاهش ریسک‌های تجاری بعد از دو سال به عدد 100 نزدیک شده بود با همه‌گیری ویروس کرونا و زمزمه‌های ورود این ویروس به آمریکا و رفتارهای متناقض دولت ترامپ با روند کاهشی روبه‌رو شد. در ادامه به متغیر‌های اصلی تاثیرگذار بر این شاخص و رفتار آینده آن نیز اشاره خواهد شد.

   آینده تاریک در انتظار دلار است؟

دلار آمریکا بر حسب نرخ واقعی موثر آن در مقابل سایر ارز‌های معتبر از اوایل سال 2002 تا پایان سال 2009 چیزی در حدود 25 درصد کاهش ارزش را تجربه کرده بود که بیشترین افت در طول تاریخ این ارز محسوب می‌شود. سقوط 6 ماهه اخیر شاخص دلار آمریکا نیز هرچند به‌اندازه قبل نبوده اما برای ادامه‌دار بودن و یا نبودن آن باید تمامی متغیر‌های تاثیرگذار را بررسی کرد. نرخ بهره یکی از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذاری بر شاخص دلار بوده که درحقیقت هزینه وام‌گیری را مشخص می‌کند، درواقع با افزایش نرخ بهره هزینه دریافت وام بیشتر و سرعت گردش پول پایین‌تر می‌آید و از سوی دیگر با افزایش پول در سطح اقتصاد، نرخ بهره کاهش و ارزش پول نیز افت خواهد کرد. بررسی روند پول و اسکناس (‌m1) موجود در اقتصاد آمریکا نشان می‌دهد که حجم پول در این کشور به بالاترین میزان تاریخی خود یعنی 6  هزار میلیارد دلار رسیده است درحالی که این رقم در آستانه شروع کرونا در حدود 4 هزار میلیارد دلار بوده است. این رقم مستقلا ناشی از کاهش نرخ بهره از سوی فدرال رزرو بوده است. به‌طور کلی کاهش نرخ بهره یعنی سیاست انبساطی و گردش زیاد پول در جامعه و افزایش نقدینگی که موجب افزایش قیمت‌ها می‌شود. تولید ناخالص داخلی دومین مورد تاثیرگذار بر ارزش دلار بوده به‌طوری که این شاخص خود نشان‌دهنده متغیر‌هایی مانند صادرات، تراز تجاری، بیکاری و... است.

براساس آمار، رشد اقتصادی آمریکا در سه ماهه منتهی به ژانویه 2020 با کاهش 5 درصدی به رقم 21561 میلیارد دلار رسیده و در سه ماهه دوم منتهی به آوریل 2020 نیز با کاهش بسیار عجیب 33 درصدی رقم 19408 میلیارد دلار را به ثبت رسانده است. این به معنای کوچک‌تر شدن کیک اقتصاد آمریکا و رکود به‌مراتب گسترده‌تر از رکود‌های 1930 و 2008 است. از سوی دیگر و با توجه به کاهش نرخ بهره به محدوده صفر برای ترغیب اقتصاد و همچنین اجرای سیاست‌های انبساطی مالی و پولی بسیار گسترده از سوی دولت و فدرال رزرو 9 درصد از این سقوط جبران شد و تولید ناخالص داخلی این کشور در سه ماهه سوم سال‌جاری با رشد 9 درصد به حدود 21157 میلیارد دلار رسیده است که همچنان 22 درصد با رقم خود در آستانه شروع کرونا فاصله دارد. در بحث صادرات نیز این کشور به جایگاه خود در قبل از کرونا فاصله زیادی دارد و رقبایی مثل چین توانسته‌اند در این مدت توان صادراتی خود را افزایش دهند. سومین مورد تاثیرگذار بر ارزش دلار و شاخص آن ارز‌های دیگر موجود در سبد است. مثلا اگر گزارش‌های اقتصادی حاکی از این باشد که اقتصاد بریتانیا ضعیف شده است قطعا روی ارزش پوند تاثیر خواهد گذاشت. یا هر زمان که میزان بدهی‌های جدید اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن منتشر شود و حالت افزایشی داشته باشد روی ارزش یورو تاثیر می‌گذارد. پس کاهش یا افزایش ارزش ارزهای موجود در سبد شاخص دلار هم می‌تواند منجر به افزایش یا کاهش شاخص دلار شود. در این مورد به‌نظر می‌رسد با دو بسته محرک اقتصادی اتحادیه اروپا و همچنین در راه بودن بسته نیم‌تریلیون دلاری به‌عنوان محرک سوم، اوضاع اقتصادی اروپا بهتر از آمریکا باشد و دولت‌های اروپایی کنترل بیشتری بر اقتصاد دارند. درمجموع به‌نظر می‌رسد که جز مورد آخری، دیگر متغیر‌های تاثیرگذار بر ارزش دلار سیگنال‌هایی منفی را از آینده‌ آن مخابره می‌کنند. دولت آمریکا علاوه‌بر معضلات به‌طور همزمانی با کسری بودجه تاریخی خود روبه‌رو است که دولت را مجبور به چاپ اوراق و فدرال رزرو را مجبور به خرید آن کرده است که به‌معنی افزایش بیش از پیش پایه پولی است. اگرچه افزایش پایه پولی در سال‌هایی مانند بحران 2007 منجر به افزایش تورم نشده است اما به‌نظر می‌رسد در بحران جاری هر میزان افزایش در پایه پولی به نقدینگی و درنهایت تورم تبدیل شده که ادامه وضعیت موجود تضعیف روزافزون دلار خواهد بود.

   کار از دست فدرال رزرو در رفته است؟

فدرال رزرو که در ابتدای شروع کرونا بسته محرک اقتصادی خود را با کاهش نرخ‌بهره به حدود صفر (افزایش سرعت و عرضه پول) رساند و با اجرای سیاست‌های انبساطی (تزریق پول) درصدد کنترل آسیب‌های پاندمی بود، به نظر موفق عمل نکرده است. براساس داده‌های فدرال رزرو میزان پول (اسکناس + سپرده‌های جاری) در اقتصاد آمریکا تنها در 10 ماه با رشد 60 درصدی به حدود 6231 میلیارد دلار رسیده است. نکته جالب آن است که میزان پول در اقتصاد آمریکا در 10 سال اخیر و در حد فاصل سال‌های 2010 تا فوریه 2020 چنین رشدی داشته است. میزان نقدینگی یا m2 (اسکناس و مسکوک + سپرده‌های جاری + سپرده‌های غیردیداری) نیز از ابتدای فوریه تا به‌حال رشد 23 درصد را تجربه کرده و به حدود 19120 میلیارد دلار رسیده است. براساس جدول نیز مشخص است که نسبت پول به شبه‌پول در بالا‌ترین رقم تاریخی خود حدود 48 درصد قرار دارد، درحالی که این نسبت در بحران 2008 تقریبا 23 درصد و در آستانه شروع کرونا 35 درصد بوده است. رشد 13درصدی این نسبت در 10 ماه در مقابل رشد 12درصدی آن از سال 2008 تا فوریه 2020 حاکی از تاثیرات عمیق کرونا بر کل‌های پولی آمریکاست. البته هرچند بسیاری معتقدند استقراض دولت از فدرال رزرو چندان خطرناک نخواهد بود و افزایش پایه پولی تمام و کمال به نقدینگی و درنهایت تورم منتهی نخواهد شد اما باید به این نکته توجه داشت که اولا در بحران 2007 پول‌پاشی‌های فدرال‌رزور به قصد حفظ بانک‌ها بوده است و برای همین منطقی به نظر می‌رسد که افزایش پایه پولی منجر به افزایش نقدینگی نشود اما در بحران کرونا هر میزان افزایش در پایه پولی فدرال‌ رزرو به قصد حمایت و جبران کسری بودجه دولت بوده و به همین دلیل هر میزان پول‌پاشی می‌تواند به نقدینگی و درنهایت تورم منجر شود. از طرف دیگر چاپ پول زمانی بدون خطر خواهد بود که التهابی رخ نداده باشد اما در بحران جاری با توجه به کاهش اوراق مصون از تورم در این کشور (در واقع افزایش انتظارات تورمی در آمریکا را نشان می‌دهد) وقوع تورم می‌تواند فدرال رزرو را خلع‌سلاح و ابزار نرخ بهره را نیز ناکارآمد کند.

    رابطه بین تغییر شاخص دلار و ایجاد بحران در مناطق جهان

درخصوص سوءاستفاده آمریکا از دلار جهت استیلا بر کشورهای جهان تا به‌حال مطالب زیادی عنوان شده است. به‌طور کلی آمریکا نشان داده است هر کاری را که برای تداوم حاکمیت دلار در عرصه مبادلات تجاری جهان لازم باشد، ازجمله راه‌اندازی جنگ و اعمال تحریم‌های اقتصادی انجام می‌دهد. یکی از اهرم‌های اصلی آمریکا در اعمال همین تحریم‌ها و... به‌واسطه نقش مسلط دلار در بازارهای مالی دنیاست که آمریکا از گذشته دور تاکنون برای حفظ سلطه خود و اعمال فشار بر سایر کشورها حتی بلوک‌های اقتصادی قوی جهان مثل منطقه یورو استفاده می‌کند. بد نیست که در این مورد پنج نکته زیر را مرور کنیم.

1- آمریکا با بین‌المللی کردن دلار و وارد کردن آن در گردش اقتصاد جهانی توانسته است تورم را از خود دور کند. از طرف دیگر، در چاپ اسکناس مواظب بوده است که نگذارد ارزش دلار در بازار جهانی ارز کاهش یابد؛ لذا ممکن است این پرسش پیش آید که آمریکا در مواقع کمبود دلار در اقتصاد داخلی چه می‌کند؟

2- روند استیلای دلار آمریکا بر اقتصاد جهان را می‌توان طی 41سال گذشته به‌خوبی مشاهده کرد. از سال 1991وقتی آمریکا بدون دغدغه شروع به چاپ دلار کرد، شاخص ارزش دلار روند نزولی پیدا کرد و از ارزش دلار در بازار ارز جهانی کاسته شد. به مدت 10سال این شاخص سیر نزولی داشته که بیانگر این است آمریکا بیش از اندازه مبادرت به چاپ دلار کرده است.

3- اما چاپ بی‌اندازه و بدون دغدغه دلار برای آمریکا زیاد هم بد نبوده است، به‌خصوص وقتی شاهد نزول شاخص ارزش دلار بوده‌ایم. چاپ زیاد دلار به‌معنای افزایش عرضه دلار بوده که بخش اعظم آن به خارج از آمریکا وارد می‌شده است. به‌عنوان مثال بخش قابل‌توجهی از دلارهای آمریکا درآمریکای لاتین سردرآورد. این سرمایه‌گذاری دلاری آمریکا در آمریکای لاتین موجب شکوفایی اقتصادی در این منطقه از جهان طی دهه 1991شد.

4- در سال 1999 بعد از اینکه آمریکا به‌مدت 10سال دنیا را پر از دلارهای خود کرد، مقامات آمریکا تصمیم گرفتند این روند را برعکس کنند؛ لذا شاخص ارزش دلار از سال 1999 روند صعودی به خود گرفت. دلارهای آمریکا دوباره از سایر کشورها به‌سمت آمریکا برگشت و از میزان دلار قابل‌دسترسی برای سایر کشورها کاسته شد. آمریکای لاتین که با ورود دلارهای آمریکایی رونق اقتصادی را تجربه کرده بود، ناگهان با خروج سرمایه‌گذارها، سرمایه‌گذاری در این کشور شدیدا کاهش یافت. آمریکا چگونه این کار را می‌کند؟

5- آمریکا با انتشار اوراق بدهی توانسته است دلارهای هنگفتی را از دنیای خارج وارد سه بازار بزرگ آمریکا کند: بازار کالا، بازار اوراق خزانه آمریکا و بازار سهام. آمریکا با تکرار این سیاست‌ها و ابزارها، برای خود ثروت جمع کرده است؛ چاپ اسکناس دلار، صادر کردن دلار به سایر کشورها و برگشت دادن دلار به اقتصاد داخلی در مواقع نیاز. براساس این کارکردهای ماهرانه نظام اقتصادی آمریکاست که گفته می‌شود آمریکا یک امپراتوری مالی ایجاد کرده است و در این امپراتوری هر که را بخواهد به‌راحتی به دام می‌اندازد.

 

* نویسنده: مرتضی عبدالحسینی، روزنامه نگار