به گزارش «فرهیختگان»، 16 آذرماه برای دانشگاه روز ویژهای در سال و فرصتی مغتنم برای توجه بیشتر به مطالبات دانشجویان و رسیدگی به درخواستهایی است که شاید درطول سال کمتر مورد توجه مسئولان بخشهای مختلف دانشگاهی و خارج از فضای دانشگاه قرار گرفته باشد. اما درکنار این مهم، روز دانشجو فرصت خوبی است تا با مرور فعالیت تشکلهای دانشجویی، روند عملکرد فعالان دانشجویی را ارزیابی کنیم. «فرهیختگان» به همین مناسبت بهسراغ مرتضی جلیلی، مسئول نهاد نمایندگی مقاممعظمرهبری در دانشگاههای آزاد اسلامی استان کرمانشاه رفته و در گفتوگو با این روحانی مروریبر موقعیت و فعالیتهای جریان دانشجویی در طول سالهای اخیر داشته است. جلیلی در این گفتوگو مطالبهگری و گفتمانسازی را بهعنوان دو محور اصلی فعالیتهای تشکلها مطرح میکند و البته نسبت به کمفروغ شدن مطالبهگری فعالان دانشجویی نیز گلایههایی دارد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
ماموریت دانشجو ساخت و رشد کشور است
رسالت دانشجویان در شرایط امروز چیست؟
بهتر است قبل از پاسخ به این سوال، فلسفه بهوجود آمدن دانشگاه را بگوییم. اصل وجود دانشگاه برای این است که این مجموعه بتواند برای آینده کشور نیرو تربیت کند تا در عرصههای مختلف اثرگذار باشد. دانشجو یعنی جوینده دانش و علم. اسم باید با مسمی همخوان باشد وقتی اسم محصل دانشگاه را دانشجو گذاشتند یعنی کارش جویندگی علم و دانش است و باید در این عرصه بسیار تلاش کند. درواقع دانشجو عنصری است که مسیرش را از دانشگاه شروع کرده و قرار است خروجی آن فردی باشد که در عرصههای مختلف کشور اعم از سیاسی، فرهنگی و علمی یک فرد تاثیرگذار و به درد بخور باشد. پس دانشجو برای این هدف در نظر گرفته شده و رسالتش این است که خودش را در فضای دانشگاهی و دانشجویی برای چنین ماموریتی آماده کند. ماموریتش ساخت و رشد و پیشرفت کشور است. دانشجو برای اینکه تاثیرگذار باشد باید از چند جهت روی خودش کار و خودش را تقویت کند.
قطعا اولین هدف در مورد دانشجو در دانشگاه بحث علمی است، چون اگر بخواهد در آینده فردی تاثیرگذار باشد باید آدم باسوادی باشد و در عرصههای علمی رشد کند و حرفی برای گفتن داشته باشد. پس اولین رسالت دانشجو این است که خودش را از نظر علمی تقویت کند. علم بدون باور و ایمان و تقوا آنچنان رهگشا نیست و ممکن است در مواردی تاثیرات منفی هم بگذارد. عدهای از نظر علمی قوی شدند اما بهجای اینکه این علم را در راه خدمت به بشریت و مسیر رشد و بالندگی قرار دهند، از آن بهعنوان ابزاری برای جنایت و ظلم بر مردم استفاده میکنند. نمونه بارز این مدل دنیای غرب است که به لحاظ علمی رشد خوبی کردند اما از نظر اخلاقی و ایمانی و باوری نتوانستند به جایگاه مناسبی برسند بنابراین علم آنها نهتنها در خدمت بشریت قرار نگرفته بلکه عکس آن اتفاق افتاده است. دومین رسالت دانشجو تقویت اخلاق و باور خودش است. دانشجو قطعا وظایف دیگری هم دارد اما سایر بحثهایی که درمورد او مطرح میشود حول محور این دو موضوع است.
دغدغههای دانشجویان نسبت به زمان انقلاب کمتر نیست
نوع فعالیت و دغدغهمندی دانشجویان امروز در مقایسه با دانشجویان اوایل انقلاب را چطور میبینید؟
نمیدانم آیا این مقایسه درست است یا خیر، اما فضا در نوع ورود و فعالیتهای افراد خیلی تاثیرگذار است. بعضی وقتها فضایی حاکم است که اقتضائاتی ایجاد میکند و هیجانهایی میآفریند که باعث میشود خودبهخود فعالیتهای بیشتری داشته باشد. دانشجویان امروز کمتر به فعالیتهای تشکلی ورود دارند اما در این کمتر ورود داشتن و ضعیف بودن، خود دانشجو را مقصر نمیدانم چون ممکن است این تحلیل ما را به سمتوسوی غلطی ببرد که بگوییم چون فعالیتهای تشکلهای دانشجویی کمتر است پس دانشجوهای امروز نسبت به دانشجویان اوایل انقلاب دغدغه کمتری دارند.
من این را کاملا اشتباه میدانم چون شکل فعالیتها و کارها با آن زمان متفاوت شده؛ مثلا آن زمان عرصه رسانه به این شکل قوی نبوده و اصلا فضای رسانهای آن سالها با رسانههای امروز قابل مقایسه نیست. بیشتر دانشجویان ما با توجه به اقتضائات امروز، در فضای رسانه فعالیت دارند. ۹۰ درصد دانشجویان در فضای رسانه حضور جدی دارند اما آن زمان این فضا وجود نداشت. پس نتیجه میگیریم که زمین و میدان فعالیت عوض شده است و البته دانشجویان در این عرصه جدید حضور دارند و کار رسانهای قابلقبولی انجام میدهند.
مدیریت متولیان دانشگاه؛ مانع اصلی رغبت دانشجویان به فعالیت
از نگاه شما چه مسائلی باعث شده تا به ظاهر دغدغه یا فعالیت دانشجویان کمرنگتر جلوه کند؟
متولیان و مدیران فرهنگی فضا را طوری پیش بردند که کمتر به دانشجویان اجازه ورود میدهند. دخالتهای بیش از اندازه، عدم پشتیبانی دانشجو در عرصههای فرهنگی و تشکلی و آماده نکردن بستر مناسب، اینها دلایل فعالیتهای کمرنگ تشکلی است. اینطور نیست که فضا امنیتی باشد و دانشجویان بترسند کار کنند بلکه ضوابط و قوانین خوبی وضع شده اما نحوه مدیریت متولیان دانشگاهی طوری نیست که دانشجو رغبت وانگیزه فعالیت پیدا کند. وقتی دانشجو برای انجام یک فعالیت به مسئولان دانشگاه مراجعه میکند آنقدر با موانع مختلفی روبهرو میشود که انگیزهاش از بین میرود. دانشجو در بروکراسی اداری قرار میگیرد. دانشجو یک عنصر جوان فعال است که با نیت و باور و اعتقاد خودش وارد عرصه شده است. جوان چون تجربه زیادی ندارد نسبت به ناملایمات زودتر واکنش نشان میدهد. وقتی وارد عرصه فعالیت میشود و میبیند از نظر بودجه فرهنگی و مراحل اداری آنگونه که باید پشتیبانی نمیشود و در پیچوخمهای اداری خاص قرار میگیرد و شبیه کارمند با او برخورد میشود خودبهخود انگیزهاش از بین میرود وگرنه بارها شاهد بودهایم در دانشگاههایی که این مانعها وجود ندارد تشکلها فعالیتهای درخوری داشتند.
فعالیتهای جنبشهای دانشجویی در سالهای اخیر را چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ این سوال به عوامل مختلفی بستگی دارد و نمیتوان بهطور کلی نظر داد. دو کار مهمی که دانشجویان در عرصه فرهنگی میتوانند انجام دهند، مطالبهگری و گفتمانسازی است. دانشجو میتواند نسبت به آرمانهای انقلاب و خواستههایی که یک دانشجو دارد، متوقع باشد و با همان قواعد و ضوابطی که برای مطالبهگری وجود دارد، مسئولان کشور و دانشگاه را به چالش بکشد. دوم گفتمانسازی است اینکه دانشجو موضوعات مهم را با برگزاری برنامههای مختلف و حتی با مطالبهگری در یک راستا به گفتمان تبدیل کند.
حضور دانشجویان در فعالیتهای جهادی خوب، فعال و پررنگ است. مثلا بسیج دانشجویی در بحث محرومیتزدایی و فعالیتهای جهادی خوب عمل کرده است. یا در سیل و زلزلههای سالهای اخیر گروههای جهادی دانشجویی زیادی از تشکلهای مختلف داشتیم که تاثیرگذاری خوبی داشتند. اما در بحث مطالبهگری و گفتمانسازی متاسفانه حضور دانشجویی کمرنگ است. در مجموع در فضای دانشجویی کل کشور حضور خوبی از فعالیتهای جنبشهای دانشجویی نمیبینیم. مثلا در جریان ترور دانشمندان هستهای که اخیرا هم شهید فخریزاده به جمع آنان پیوستند طبق مطالبه و گلایه حضرت آقا در عرصه دانشجویی، دانشجویان حضور خوبی نداشتند.
اگر بخواهیم دانشجویان رشد کنند باید به آنها استقلال دهیم
به نظر شما چرا دانشجویان در زمینه مطالبهگری و گفتمانسازی و جریانسازی آنگونه که انتظار میرود، ظاهر نشدند؟
یکی از دلایلش محدودیت ایجادشده برای تشکلهاست که باعث میشود دانشجو انگیزهاش را از دست بدهد. فضای مطالبهگری فضای آرامی نیست بالاخره به یک نفر برمیخورد از آن طرف روحیه دانشجو با فضای بیروح و آرام و بیدردسر سازگاری ندارد. دانشجو یک عنصر جوان پرهیجان است که باید این فضا برای او ایجاد شود. اما متاسفانه چون مدیریت نمیشود فضا بههمریخته میشود و حواشی به وجود میآورد. از طرفی دیگر آموزش لازم را به دانشجویان ندادیم. اینکه چطور نیرو جذب کنند؟ چطور نیرویی را که جذب کردند کادرسازی کنند؟ اینکه یک حرف را چطور بزنند که حاشیه ایجاد نشود؟ این هم یکی از ضعفهاست.
گاهی هم دانشجویان در مسیر مطالبهگری کارهای تندی انجام میدهند که از مسیر حق و حقیقت و واقعیت به دور است و حاشیه ایجاد میشود. از طرف دیگر هم مطالبهگری را با چیز دیگری اشتباه میگیرند.
تیم مدیریتی دانشگاه نمیخواهد فضای دانشگاه به هم بریزد چون مطالبهگری و گفتمانسازی حواشی ایجاد میکند. تعارف که نیست مطالبه است! یعنی میخواهیم بگوییم آقا چرا فلان مسئول این کار را کرد؟ آقای مسئول یا فلان استاد چرا فلان کار اشتباه را انجام دادی، بیا توضیح بده! ببینید آیا میتوانید مسئولان استانی یا فلان نماینده مجلس شورای اسلامی را به دانشگاه بیاورید؟! مسئولان به سختی وقت میدهند! خب مطالبهگری از چه کسی باید انجام بگیرد؟ احتیاط مسئولان دانشگاه خود به خود مانع بزرگی شده است. اگر بخواهیم دانشجویان رشد کنند باید به آنها استقلال دهیم و آن روحیه آزاد و انتخابگریشان حفظ شود. به نظرم در فضای دانشگاه و تشکیلات هم باید همینطور برخورد شود، البته ضوابط و قوانین خوبی داریم اما در اجرای قوانین خوب عمل نکردیم.
نهاد رهبری در دانشگاه نسبت به پشتیبانی تشکلها وظیفه دارد
اگر بستری را برای فعالیتهای تشکیلاتی دانشجویان آماده کنیم خود دانشجو خواهد فهمید که چه آموزشهایی نیاز دارد و بعد ما در آن آموزشها کمکشان کنیم که رشد کنند. اگر قرار است آموزشی داده شود توسط نیروهای دانشجویی این آموزش انجام شود نه اینکه مسئولان و مدیران دانشگاه ورود پیدا کنند. تشکلهای دانشجویی اتحادیههایی دارند که میتوانند متولیان این آموزش باشند. وظیفه ما چه بهعنوان مسئولان نهاد رهبری و چه بهعنوان مسئولان دانشگاه نباید ورود مستقیم به کار تشکلها باشد بلکه باید پشتیبان و هدایتکننده و کمکحال باشیم.
فعالیتهای تشکیلاتی چه تاثیری روی دانشجویان خواهد داشت؟
بهتر است فلسفه کار تشکیلاتی را بگویم تا بحث روشنتر شود. کار تشکیلاتی برای این است که دانشجویان تجربه کار مدیریتی پیدا کنند و برای آینده آماده شوند و در دوران دانشجویی و با کار تشکیلاتی خطاهایشان گرفته شود و صاحب تجربه شوند؛ این نگاه مقدماتی است. هدف دیگر این است که دانشجو امروز در فضای کشور اثرگذار باشد و این دو مدل کارکرد است یعنی همین حالا بتواند مطالبهگری و گفتمانسازی کند. باید به دانشجویان اعتماد کنیم این نکته مهمی است. اگر به آنها اعتماد نکنیم و دائم دستوری برخورد کنیم و برایشان کار بچینیم، خلاقیت از بین میرود. دانشجو آزاد است و دوست دارد رُک و راحت حرفش را بزند.
به نظر شما مسیر درست جریانسازی و گفتمانسازی چگونه تعریف میشود؟
تحلیل سیاسی مثل هر تحلیل دیگری هم نیاز به اطلاعات کامل و درست و دقیق دارد و هم نیازمند تجربه است. یعنی اگر شما بخواهید اتفاقی را تحلیل کنید این به صورت خلقالساعه اتفاق نمیافتد و جریانی پشت آن است، ما باید گذشته شخص یا واقعه و فرآیندی که آن اتفاق افتاده تا به نتیجه رسیده را بدانیم و علاوهبر آن اطلاعات دقیقی داشته باشیم. تحلیل باتجربه به دست میآید. یکی از راههایی که دانشجویان میتوانند تحلیل درستی داشته باشند این است که با افراد باتجربه در ارتباط باشند.
سن دانشجوی کارشناسی ۱۸ تا ۲۲ سال است و ممکن است حتی از وقایع ۱۰ یا ۲۰ سال پیش اطلاع دقیقی نداشته باشد. مقداری فضای سیاستزدگی در دانشگاهها وجود دارد، به این معنا که دولتی با یک گرایشهای سیاسی میآید، خب مسئولان آن دانشگاه هم توسط آن تیم دولتی انتخاب میشوند و آنها هم گرایشهای سیاسی خاص خودشان را دارند و متاسفانه وقتی قرار است در این فضا فعالیتهای سیاسی و فرهنگی انجام شود به جریانهای سیاسی که همسو با خودشان نیستند، اجازه فعالیت نمیدهند و ورود افراد باتجربه تحلیلگر با گرایشهای سیاسی مقابل خودشان به دانشگاه را محدود میکنند.
از آن طرف افرادی که با نگاههای سیاسی دولت حاکم همراه هستند امکان حضور بیشتری در دانشگاه دارند. وقتی این اتفاق میافتد خروجی چه میشود؟ با افراد گوناگون از جریانهای سیاسی مختلف ارتباط خوبی گرفته نمیشود. ما چطور به دانشجویانمان تحلیل دقیق سیاسی یاد بدهیم وقتی که حضور گفتمانها و جریانهای سیاسی مختلف در چارچوب نظام، همزمان امکان حضور در دانشگاه را ندارند؟! چون بنا نیست به کسی که با نظام و انقلاب دشمنی دارد اجازه ورود بدهیم بلکه میخواهیم کسانی که در چارچوب نظام و انقلاب هستند و به تعبیری خودی حساب میشوند به همه اینها امکان حضور بدهیم.
لزوم ایجاد فضای آزاداندیشی در دانشگاه
متاسفانه سیاسی برخورد میکنیم که نتیجهاش میشود عدمداشتن تحلیل درست توسط دانشجو و به سمت گفتمانسازی هم ورود پیدا نمیکند. پس اگر میخواهیم دانشجو صاحب تحلیل درستی شود یکی از راهکارها این است که باید امکان حضور افراد کارآزموده و باتجربه از جریانهای سیاسی مختلف در دانشگاه داده شود. مثلا یکی از مطالبههایی که سالهاست حضرتآقا از دانشجویان دارند کرسیهای آزاداندیشی است. ایشان میفرمایند: در فضای علمی و آکادمی دانشگاه بستری آماده شود که پیرامون یک موضوع موافقان و مخالفان بیایند در مورد هر موضوعی اعم از سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، دینی، اقتصادی و... نظر دهند. مخاطب از شنیدن گفتههای هردو طرف خودش با تحلیل خودش به نکته صواب خواهد رسید. این خیلی نکته مهمی است که متاسفانه ما از آن غافلیم چون ما همیشه در فضای دانشگاه میخواهیم حرفی که خودمان میزنیم شنیده شود. باید بستری آماده کنیم تا همه بیایند حرفهایشان را بزنند. خود مخاطب آدم باهوشی است بالاخره دانشجو و فرهیخته است از بین شنیدن دو حرف به تحلیل درست میرسد.
سیاسیکاری در محیط دانشگاه فضا را به سمت تعصبات سیاسی سوق میدهد
اما متاسفانه چون فضا، فضای سیاسیکاری است مانع میشود که دانشجو به تحلیل درست برسد و متاسفانه خیلی از وقتها به سمت تعصبات سیاسی میروند.
اگر بتوانیم فضا را از سیاسیکاری دور کنیم و به سمت یک فضای آزاد و خوب و چارچوبدار ببریم قطعا اتفاقات بهتری میافتد چون در فضای سیاسیکاری یکروز راه برای یک تیم باز میشود و فضا دستشان میافتد و مانع ورود تیم مقابل میشوند و روز دیگر راه برای تیم دیگر باز میشود و فضا را دست میگیرند و برای تیم مقابل فضا بسته و محدودیتها ایجاد میشود. برای دور شدن از چنین جوی فضای باز اطلاعاتی خیلی کمک میکند.
رهبر انقلاب دانشجویان را افسران جوان جنگ نرم معرفی کردند؛ تحقق چنین عنوانی درواقع چگونه ممکن خواهد شد؟
دانشجو یا هر فردی که بخواهد در جامعه تاثیرگذار باشد باید نسبت به مسائل روز کشور و دنیای پیرامونش، انسان مطلع و صاحب تحلیل و بینشی باشد. دنیایی که در آن زندگی میکنیم اتفاقهای خاصی در عرصههای بینالمللی و مدیریتی و قسمتهای مختلف کشور در آن رخ میدهد. اگر فردی در دنیایی با این خصوصیات زندگی کند و بیتفاوت باشد تاثیرگذاریاش بهشدت پایین میآید و بعضی اوقات در جریانهای مدیریتی و سیاسی دنیا هضم میشود و ناخودآگاه در زمین آنها بازی میکند. پس اگر میخواهد تاثیرگذار باشد باید نسبت به مباحث سیاسی و فرهنگی اطلاعات دقیق و بهروزی داشته باشد و با توجه به این اطلاعات و بینش، تحلیل درستی ارائه دهد و بعد از اینکه به بینش و تحلیل درستی دست یافت خودش هم بهعنوان یک عنصر فرهنگی و سیاسی اقدام کند. اینها رسالتهایی است که در مرحله دوم برای دانشجو در نظر میگیریم. جنگ نرم نبرد در باورها، اعتقادها، گفتوگوها، تفکر و ایدههاست. ابتدا باید بپذیریم که در این دنیا جنگ است.
کسانی میتوانند در جنگ نرم تاثیرگذار باشند که انسانهای فرهیختهای باشند و نیروهای عاقله آن کشور و کسانی که از نظر فکری و دانش و بینش حرفی برای گفتن داشته باشند. این افراد هرکدام به وسع خود قابلیت ورود به جنگ نرم را دارند.
استادان بهعنوان فرماندهان جنگ نرم و دانشجویان بهعنوان افسران جوان این عرصه میتوانند نقش خود را ایفا کنند. بنابراین اولا دانشجو بپذیرد که جنگ است، دوم اینکه جنگ نرم از جنس فرهنگ است و سوم اینکه بپذیرد منِ دانشجو میتوانم در این عرصه تاثیرگذار باشم. یکی از لوازم جنگ نرم، اطلاعات و بینش درست است. ابزار جنگ نرم ابزار اعتقادی و علمی است، دانشجو باید به این ابزار مسلح و کارکرد آن را بداند. بعد وارد میدان شود که در این مرحله عرصههای مختلفی وجود دارد مثل عرصه رسانه یا تشکل. دانشجو باید بتواند بهعنوان یک عنصر اصلح و فعال در این عرصه ورود پیدا کند.