تاریخ : Sun 29 Nov 2020 - 17:10
کد خبر : 48511
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

مردم شخصیت‌های ملموس را دوست دارند

فاطیما بهارمست، بازیگر نقش نغمه در سریال «از سرنوشت»:

مردم شخصیت‌های ملموس را دوست دارند

یکی از عواملی که باعث شد سریال «از سرنوشت» دیده شود و مردم دوست دارند، این است که کاراکترها ملموس هستند. از شکل کاریکاتوری و خوب مطلق یا بد مطلق و مهربان مطلق یا جدی مطلق فاصله گرفته‌اند

به گزارش «فرهیختگان»، بهارمست از هشت‌سالگی جلوی دوربین رفته و تا به‌حال با کارگردانانی مانند ابراهیم حاتمی‌‌کیا و بهرام بهرامیان در تلویزیون همکاری داشته است. بهارمست در فصل دو و سه سریال «از سرنوشت» در نقش نغمه، نامزد هاشم حضور داشته و شاید جدی‌ترین اثرش در دوره جوانی باشد. با بهارمست درباره فراز و نشیب‌های نقش نغمه و دلایل استقبال مردم از این سریال حرف زدیم.

از سری اول که شما در این سریال بودید می‌دانستید قرار است آن را بازی کنید و سریال را دنبال می‌کردید؟

این‌طور نبود که فصل یک را بسازند و بعد فصل‌های بعد را. از روز اولی که قراداد بستیم قرار بود سه فصل باشد و قصه منسجمی هم بود. فصل دو همزمان با پخش فصل یک فیلمبرداری شد.

این سریال قصه جذابی دارد. انگار مهم‌ترین عاملی که مردم آن را دوست دارند همین قصه است. در فیلمنامه‌ای هم که به دست شما رسید همین عامل جذابیت برای شما وجود داشت؟

بله، جذابیت زیادی داشت. فیلمنامه کاملی بود و همان روزی که به ما داده شد بسیار جذاب بود و دو مقطع سنی باید بازی می‌کردیم و فصل سه پر از چالش و اتفاقات گوناگون بود که بازی کردن آن برای هر بازیگری جذاب است. به‌خاطر همین هم قصه کلی جذاب بود و هم قصه و خود پرداخت کاراکتر نغمه را خیلی دوست داشتم. احساس کردم این نقش چالش‌برانگیزی است و می‌توانم آن را انجام دهم.

قدری با نقش‌های شبیه به نغمه متفاوت است یعنی معمولا نقش‌های اینچنینی یا کلا عروس است یا کلا کار می کند، این نقش بینابین است و فراز و نشیب در نقش زیاد بود. در جاهایی خوشحال و در جاهایی محکم است و در جاهایی همسر و همراه است. فکر می‌کنم برای هر بازیگری این پیچیدگی‌ها جذاب است.

دقیقا همین‌طور است. یکی از عواملی که این سریال دیده شد و مردم دوست دارند، این است که کاراکترها ملموس هستند. از شکل کاریکاتوری و خوب مطلق یا بد مطلق و مهربان مطلق یا جدی مطلق فاصله گرفته‌اند و تبدیل به کاراکترهای زمینی شدند. مثلا کاراکتر نغمه در همه ابعاد دیده می‌شود. اگر قرار است یک‌جایی مهربان و همراه باشد به همان میزان در موقعیت دیگری ممکن است جدی و بداخلاق باشد. این تفاوت‌هاست که نقش را جذاب کرده و فیلمنامه و کاراکترها را کامل می‌کند.

مخاطب نقش‌های مختلف این آدم را می‌بیند.

بله، نه‌تنها درخصوص کاراکتر نغمه که همه کاراکترها اینچنین هستند. حتی کاراکترهای منفی سریال که فکر می‌کنیم کامل منفی هستند در یک‌سری فضاها که زندگی آنها را می‌بینیم آنقدر هم آدم بدی نیستند یا کاراکتری که فکر می‌کنیم مثبت و بدون اشتباه است، اشتباه می‌کند. همه کاراکترها روی لبه‌ای هستند، در عین حال که می‌توانند خوب باشند، می‌توانند پر از اشتباه باشند یا ضعیف و قوی باشند. همان‌طور که همه در زندگی اینچنین هستیم.

شاید مهم‌ترین نکته همین ملموس‌بودن آدم‌های داستان است که طبیعی هستند. این‌طور نیست که کاریکاتور یا در سطح این شخصیت‌ها را ببینیم. مخاطب وارد لایه‌های عمیق شخصیتی اینها می‌شود.

مثلا اگر کاراکتر پسر خوبی داریم که سهراب بازی می‌کند، می‌تواند در جاهایی اشتباه کند و در یک‌جاهایی مغرور است درحالی که ما از سهراب یک کاراکتر خوب و معتدل ساختیم ولی آن‌هم باز اتفاقاتی برای او رقم می‌خورد.

یکی از نکات مهم درباره این سریال این است که در سریال‌های مشابه همانند بچه مهندس تا مرز موفقیت این جوانان را دیدیم، پساموفقیت آنها را ندیدیم که چطور است و چه اتفاقاتی می‌افتد ولی اینجا مهم‌ترین بحث در سری سوم دوران پساموفقیت اینهاست که سریال را جذاب‌تر و متفاوت‌تر کرده است.

 من فکر می‌کنم پایه اصلی از سرنوشت و قصه اصلی آن قصه دو بچه بی‌سرپرست است که در پرورشگاه بزرگ شدند ولی به‌نظر من اینها همه موضوعات سریال از سرنوشت نیست یعنی خیلی ابعاد بیشتری دارد که کاملا از این مثال‌هایی که بیان می‌کنید متمایز می‌شود.

همین که مساله رفاقت، مساله عشق، مساله اتفاق واقعی که در زندگی این بچه‌ها بعد از خروج از پرورشگاه رخ می‌دهد اصل مطلب است و مخاطب از بچگی این دو را دنبال می‌کند و در زندگی خود قرار می‌گیرد و با آنها بزرگ می‌شود. بزرگ‌شدن آنها را می‌بیند و همراه آنهاست. به‌نظرم این خیلی نکته مثبتی است و اینکه دو کاراکتر اصلی ما کسی را جز همدیگر ندارند. خانواده هم هستند و در این راه موفقیت بیشترین تاثیر را روی هم داشتند و روی پای خود ایستادند.الان و در دورانی که وضعیت جامعه به این شکل است و فضای تلخی و ناامیدی و کرونا و گرانی حاکم است، کارکرد اصلی سریال‌های اینچنینی شاید القا و ایجاد امید بین نوجوانان و جوانان باشد و این امید هم سطحی و الکی نیست و اینچنین نیست که فقط بگوید دعا کنید و دست روی دست بگذارید.

از سرنوشت چه تاثیری بر جوانان، نوجوانان و خانواده‌های مخاطب دارد؟

من فکر می‌کنم در وهله اول مهم است آدم‌ها آن را نگاه کنند چون مردم انتخاب می‌کنند که چه چیزی را نگاه کنند یعنی از دوره‌ای که هر چیزی تلویزیون نشان می‌داد نگاه می‌کردند، گذر کردیم. مردم انتخاب می‌کنند. اینکه انتخاب می‌کنند به هزار چیز بستگی دارد. همین ملموس‌بودن خیلی مهم است.

مردم اگر احساس کنند و با این کاراکترها ارتباط برقرار کنند که می‌توانند مثل اینها باشند، می‌توانند روی پای خود بایستند  و احتیاج ندارند کسی آنها را گوش کند، این دو بچه را با خود مقایسه می‌کنند که در داستان بی‌سرپرست هستند ولی تماما روی پای خود ایستاده‌اند و به موفقیت نسبی رسیده‌اند، قطعا اگر ببینند و همراه سریال شوند این امید به آنها تزریق می‌شود.

قدم اول این است سریالی بسازیم که مخاطب انتخاب کند که ببیند و روی او تاثیر بگذارد. در این صورت است که می‌تواند تاثیرگذار شود. درخصوص مقوله بچه‌های بی‌سرپرست مخصوصا در فصل یک در جاهای مختلف دیدم که بیان می‌کنند ترغیب شدیم سرپرستی بچه‌ای را قبول کنیم. این قدم اول است، چه برسد به جوانانی که این جوانان را می‌بینند و قطعا می‌تواند برای آنها جذاب باشد.

 * نویسنده: زهرا محمدی ثانی،روزنامه نگار