به گزارش «فرهیختگان»، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در هفتههای آخر حضورش در کاخسفید، یک شگفتی دیگر آفرید. او کمتر از سههفته پس از برکناری مارک اسپر، وزیر دفاع آمریکا، اعضای کمیته مشورتی پنتاگون را نیز اخراج کرد. برکناری اعضای کمیته مشورتی دربرابر اخراج وزیر دفاع را نباید خیلی مهم تلقی کرد، اما وقتی در میان افراد اخراجشده نام هنری کیسینجر و مادلین آلبرایت وزرای اسبق امور خارجه آمریکا باشد، ماجرا فرق میکند. این دو مقام آمریکایی بخشی از اعضای کمیتهای بودند که به وزیر دفاع آمریکا در زمینههای سیاست خارجی و مسائل امنیتی مشاوره میدادند.
دونالد ترامپ یک هفته پس از انتخابات ریاستجمهوری 2020، مارک اسپر، وزیر دفاع سابق آمریکا را اخراج کرد و بهجای او «کریستوفر میلر» مدیر مرکز ملی مبارزه با تروریسم را سرپرست وزارت دفاع کرد. پس از برکناری اسپر، رسانههای آمریکایی نوشتند که دلیل اخراج وزیر دفاع، اختلافنظر بین اسپر و ترامپ، استفاده از پرسنل ارتش برای فرونشاندن اعتراضات در برخی شهرهای آمریکا بود. اسپر که حاضر به همراهی با رئیسجمهور در این زمینه نشده بود، 9 نوامبر (19 آبان) برکنار شد. حالا اما با اخراج اعضای کمیته مشورتی پنتاگون، این گمانه کمی اعتبار خود را از دست داده است و احتمالا رئیسجمهور آمریکا اهداف دیگری در سر دارد.
برخی رسانهها یکی از این اهداف را خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان میدانند؛ موضوعی که بهنظر ترامپ بر روی آن اصرار فراوانی دارد و روز گذشته نیز مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا درباره آن اظهارنظر کرد. او در گفتوگو با فاکسنیوز درمورد خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان گفت که «تامین امنیت آمریکا به تعداد نیروهای این کشور در خارج بستگی ندارد و نیروهای آمریکایی توان پاسخگویی به تهدیدها را دارند.» پمپئو گفته: «هدف خروج نظامیان این کشور از افغانستان این است تا خطری آنها را تهدید نکند.» پمپئو تصریح کرده: «دونالد ترمپ واضح گفته است که ما از سرزمینمان دفاع خواهیم کرد؛ اما وقتی حضور سربازانمان در جایی، برای آمریکا و متحدانمان نتایج امنیتی واقعی نداشته باشد، آنها را به خطر نمیاندازیم.» پیش از این و در اوایل ماه نوامبر، رسانهها نوشتند که ترامپ قصد دارد پیش از ترک مقام خود، نیروهایش را از افغانستان خارج کند و به همین دلیل نیز مارک اسپر که با چنین تصمیمی مخالف بود را برکنار کرد. ازجمله دلایلی که این گمانهزنی را تقویت کرده این است که کریس میلر مکگرهگور را بهعنوان مشاور خود برگزیده که سال ۲۰۱۹ در گفتوگو با فاکسنیوز گفته بود که به ترامپ توصیه میکند «در اسرع وقت» از افغانستان خارج شود. مکگرهگور علاوهبر این گفته که آمریکا منافعی در سوریه ندارد و باید بهسرعت از این کشور خارج شود. سههفته پس از اخراج اسپر، ترامپ اعضای کمیته مشورتی پنتاگون را نیز اخراج کرد. خبر اخراج این اعضا را سه مقام پنتاگون اعلام کرده و گفتهاند دولت ترامپ چندین نفر از اعضای بلندپایه «شورای سیاست دفاعی» را برکنار کرده است. شبکه خبری سیانان با گزارش این خبر افزود این اقدام در ادامه پاکسازی وزارت دفاع آمریکا از کارشناسان سیاست خارجی و شخصیتهای امنیتی صورت گرفته است. بهجز کیسینجر و آلبرایت، ترامپ 9 نفر دیگر ازجمله گری روگهد دریادار بازنشسته و فرمانده سابق عملیات نیروی دریایی، رودی دی لئون فرمانده سابق دفتر عملیاتی پنتاگون و جی دی کروچ معاون مشاور سابق امنیت ملی جورج بوش را برکنار کرده است.
یک مقام آمریکایی که خواسته نامش فاش نشود، به سیانان گفت: «میتوانیم تایید کنیم که چندین نفر از اعضای شورای سیاست دفاعی در راستای تغییراتی که از مدتها قبل در دست بررسی قرار داشتهاند، برکنار شدهاند. ما از خدمات فداکارانه، تعهد و کمکهای آنها به امنیت ملیمان بسیار متشکریم.» تغییرات پس از برکناری اسپر در بین مقامات بلندپایه پنتاگون، گسترده عنوان شده است. این تغییرات بهشکلی بوده که عمدتا افراد وفادار به ترامپ جایگزین نیروهای قبلی شوند و همین مساله هشدار مقامات نظامی و غیرنظامی را درباره پیامدهای این تغییرات بهدنبال داشته است. اهمیت برکناری اعضای این کمیته از آن جهت دارای اهمیت است که این افراد، یک گروه مشورتی در خارج از پنتاگون هستند که اعضای ارشد آن را مقامهای باسابقه در زمینههای سیاست خارجی و مسائل امنیتی تشکیل میدهد. اعضای این شورا که به وزیر دفاع و معاون وزیر دفاع آمریکا مشورت میدهند، تحت نظارت عالیترین مقام پنتاگون، بهعنوان اتاق فکر داخلی عمل میکنند. این افراد درواقع هیچ نقش ملموسی در روند سیاستگذاری پنتاگون ندارند، اما بهطور مرتب به رهبران ارشد درمورد برخی تهدیدات استراتژیک امنیت ملی پیشروی ایالاتمتحده توصیههایی میکنند. براساس اطلاعات منتشرشده، این کمیته در ماه اکتبر برای بحثهای طبقهبندی شده درمورد تدوین استراتژی طولانیمدت دربرابر چین و بازدارندگی در فضا تشکیل جلسه داده است. از محتوای این جلسات خبری منتشر نمیشود، اما برخی تحلیلگران سیاست خارجی جمهوریخواه مدعی شده بودند که اعضای فعلی، نظرات دولت، ازجمله دیدگاههای آن را نسبتبه چین بهخوبی منعکس نمیکنند. باتوجه به این انتقادات، مشخص نیست که چرا کاخسفید منتظر بود ماههای پایانی تصدی ترامپ در دفتر بیضی برسد تا شکل این کمیته که برخی از اعضای آن در زمان دولت اوباما در سال 2011 به کمیته اضافه شدند را تغییر دهد. شاید یکی از دلایل این تغییر، تازهترین اظهارنظر هنری کیسینجر درباره چین باشد.
این پیرمرد 97 ساله، میانه هفته گذشته برخلاف دیدگاه ترامپ، در گفتوگو با سردبیر شبکه بلومبرگ به جو بایدن، رئیسجمهور منتخب آمریکا درخصوص عدم رابطه با پکن هشدار داد و گفت: «واشنگتن و پکن به شکلی فزاینده بهسوی مقابله با همدیگر به پیش میروند که این مساله میتواند به فاجعهای شبیه جنگ جهانی اول منجر شود.» کیسینجر بر بازگرداندن روابط فوری با چین تاکید کرد. او این مساله را بهمنظور جلوگیری از مقابله با بحرانی نظامی عنوان کرد. او روز پنجشنبه با ابراز نگرانی از سیاست دولت آینده آمریکا درقبال چین گفت: «من فکر میکنم ائتلاف ساختهشده علیه کشور مشخص منطقی نیست، اما ائتلاف برای جلوگیری از خطرات در جایی لازم است که وضعیت ایجاب کند.» کیسینجر گفته بود: «روش ارتباط دونالد ترامپ با طرف چینی تهاجمی بود، زیرا ترامپ نگران «تکامل نامتعادل اقتصاد جهانی» است.»
کیسینجر قربانی چین شد؟
از هنری کیسینجر بهعنوان معمار برقراری روابط آمریکا و چین یاد میشود. او بود که در دهه 1970 در دولت ریچارد نیکسون بهعنوان وزیر امور خارجه آمریکا به چین سفر کرد و زمینه عادیسازی روابط دو کشور را فراهم کرد. بعدها در سال 2011 کیسینجر در کتابی درباره چین فراز و فرود از سرگیری این روابط را تشریح کرد. کیسینجر یکسال بعد از سفر به چین، در سال ۱۹۷۳ بهخاطر تلاشهایش برای پایان بخشیدن به جنگ ویتنام جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. از وی بهعنوان یکی از استراتژیستهای ارشد ایالات متحده آمریکا نام میبرند. برخی روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و وکلای حقوق بشر، براساس مدارک، اسناد، گفتوگوها و مکالمات تلفنی، گزارشهای خارجشده از ردهبندی محرمانه و تلگرام سفارتها به نقش کیسینجر در جنایات بنگلادش، کامبوج، آفریقای جنوبی، لائوس، خاورمیانه و آمریکای لاتین پی بردهاند و بر همین اساس کیسینجر را یک جنایتکار جنگی میدانند. بهدلیل همین جنایتها و مداخله در امور سایر کشورها، براساس نظرسنجی مجله سیاست خارجی، 32.21 درصد از «محققان بزرگ روابط بینالملل آمریکا» او را مهمترین وزیر امور خارجه ایالات متحده از سال ۱۹۶۵ در نظر گرفتند. کیسینجر که از افراد موثر در متقاعد ساختن کارتر برای پذیرش ورود شاه ایران به آمریکا بوده است، در چهاردهه گذشته به مساله ایران نیز بهعنوان بخشی از تهدیدهای آمریکا ورودی جدی داشته است. او در مصاحبهای درباره ایران و آمریکا گفته که «آمریکا درحال گسترش دام برای روسیه و چین است و در این استراتژی آخرین میخ «تابوت»، ایران است. کشوری که هدف اصلی اسرائیل است. من به پنتاگون گفته بودم که هفت کشور خاورمیانه بهدلیل منابع طبیعی آنها باید مهار شوند، آخرین آنها ایران است. برای این استراتژی پنتاگون تقریبا خوب عمل کرده و فقط ایران مانده است. ایران میتواند شرایط را بهنفع ما رقم بزند.»
توصیه به ترامپ درباره ایران
کیسینجر در دولت ترامپ نیز مشورتهای مهمی درباره ایران و سایر کشورها به رئیسجمهور آمریکا داده است. او در آبان سال 96 چندماه پیش از خروج آمریکا از برجام، در دیدار با ترامپ به او گفته بود که «بهترین راه برای کنترل نفوذ و قدرتگیری ایران در منطقه این است که به هیچوجه اجازه داده نشود که ایران از مزایای برجام -همچون مسائل تجاری- بهرهمند شود و در عینحال تحریمهای جدید علیه این کشور اعمال شود تا پیوسته درگیر باشد.» این دقیقا همان سیاستی است که ترامپ چندماه بعد در دستور کار خود قرار داد و با خروج از برجام، شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرد.
سهماه بعد از این دیدار، کیسینجر در نشست «چالشهای جهانی و راهبرد امنیت ملی ایالات متحده» کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا، ایران را به تلاش برای احیای امپراتوری گذشتهاش متهم کرد و مدعی شد: «اگر کنترل مناطق بازپس گرفتهشده از داعش در اختیار ایران قرار بگیرد، دامنه نفوذ این کشور از تهران به بغداد، دمشق و بیروت خواهد رسید.» او تهران را بزرگترین چالش عصر حاضر منطقه خاورمیانه خواند و با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران درطول سالیانسال بیش از دیگر قدرتهای منطقه خاورمیانه توانسته است یکپارچگی سیاسی و فرهنگی خود را حفظ کند، گفت که آمریکا برای مقابله با آنچه وی گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه خواند، باید راهبردی را که درقبال شوروی سابق در دوران جنگ سرد را درپیش گرفت، پیاده کند. کیسینجر مدعی شده بود: «نگرانی من درباره توافقنامه ایران این است که این توافقنامه باعث مشروعیت بخشی به تبدیل شدن ایران بهعنوان یک قدرت هستهای میشود، اما فقط این کار (تبدیل شدن به قدرت هستهای) تا چند سال بهتاخیر میافتد. وی از چالش هستهای کره شمالی بهعنوان چالشی فوری برای آمریکا نام برد، از خاورمیانه (غرب آسیا) و بهخصوص ایران بهعنوان چالش میانمدت برای آمریکا (و بزرگترین چالش در خاورمیانه معاصر) نام برد و در چشمانداز بلندمدت، روابط بین قدرتهای بزرگ را بهعنوان چالش پیشروی آمریکا نام برد.