تاریخ : Wed 25 Nov 2020 - 11:52
کد خبر : 48363
سرویس خبری : نقد روز

فرزندآوری و اصرار به اتفاقات خاص در این مساله متاثر از باورهای ماست

کوهپایه‌زاده، متخصص روانشناسی و روان‌درمانگر در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

فرزندآوری و اصرار به اتفاقات خاص در این مساله متاثر از باورهای ماست

چه عاملی باعث می‌شود فرد این ریسک را کند و حاضر شود این آسیب به خود و فرزند او ناخواسته زده شود. جدای از ناآگاهی افراد از عوارض بعضا جبران‌ناپذیر زایمان زودرس، برخلاف نظر پزشک، از این منظر باید به این موضوع نگاه کرد که همه‌چیز از فکر افراد نشات می‌گیرد و اگر ما مثلث شناختی را در نظر بگیریم، ضلع بالایی و در راس همه‌چیز افکار و باورهای ما هستند.

به گزارش «فرهیختگان»، روز گذشته در همین صفحه در ارتباط با مساله فرزندآوری در ایران و ماجرای عجیب اصرار خانواده‌ها برای تولد فرزندان‌شان در تاریخ‌های خاص گزارشی منتشر شد.

فاطمه کوهپایه‌زاده، متخصص روانشناسی و روان‌درمانگر در ارتباط با همین موضوع در گفت‌وگویی با «فرهیختگان» خاطرنشان کرد: «بسیاری از زوج‌ها در سال‌های اخیر علاقه‌مند هستند تا فرزند آنها در روزهای خاصی از سال متولد شود، مثل روز تولد خود یا سالگرد ازدواج یا روزهایی با تاریخ رند همانند 99.9.9. علت اینکه برخی زوج‌ها علاقه‌مند به این موضوع هستند به لحاظ روانشناختی قابل‌تحلیل و تامل و بررسی است، خصوصا وقتی زایمان زودرس می‌تواند باعث عوارض زیادی هم در نوزاد و هم در مادر شود، چه به لحاظ جسمی و چه به لحاظ روانی! اما چه عاملی باعث می‌شود فرد این ریسک را کند و حاضر شود این آسیب به خود و فرزند او ناخواسته زده شود. جدای از ناآگاهی افراد از عوارض بعضا جبران‌ناپذیر زایمان زودرس به دلیل اینکه حتما در زمان خاصی انجام شود، برخلاف نظر پزشک، از این منظر باید به این موضوع نگاه کرد که همه‌چیز از فکر افراد نشات می‌گیرد و اگر ما مثلث شناختی را در نظر بگیریم، ضلع بالایی و در راس همه‌چیز افکار و باورهای ما هستند. به‌دنبال افکار احساسات ما شکل می‌گیرد و در ضلع آخر طبق افکار و احساساتی که شکل گرفته، رفتار می‌کنیم. پس باورها و افکار نقش اساسی‌ای در چنین رفتار ناآگاهانه و نابخردانه‌ای دارد. باور یا همان اعتقاد وضعیتی در ذهن است که با وجود آن فرد فکر می‌کند امری درست است، بدون توجه به اینکه آیا شواهد تجربی یا دلایل عقلی و منطقی وجود دارد یا خیر. در اثر تکرار ذهنی به بودن آنها عادت و به صحیح بودن آنها اعتقاد قلبی پیدا می‌کند و درنهایت به‌عنوان یک رفتار صحیح و پذیرفته‌شده در انجام آن اصرار می‌کند. باورها نقش بسیار مهمی را در زندگی هر فردی بازی می‌کنند، مثل باور به خوش‌یمن بودن یا بدیمن بودن برخی روزها. چون این باورها از کودکی در فرد شکل می‌گیرد تبدیل به یک اعتقاد قلبی محکم می‌شود. اگر باور فرد این باشد تولد کودک در فلان روز خاص باعث خوش‌یمنی و برکت و شادمانی می‌شود، فرد سعی می‌کند طبق باور ذهنی خود و احساسی که به‌دنبال این باور در او شکل گرفته، رفتار کند و حاضر شود در تاریخ زودتر از موعد زایمان خود را تعمدا انجام دهد. کافی است تا این باورها با تایید و حمایت اطرافیان فرد هم همراه شود، فرد به یقین می‌رسد کاملا انتخاب و رفتار او درست است. یکی از موضوعات دیگر به لحاظ روانشناسی در اینکه چرا فرد چنین رفتاری را دارد، این است که افرادی که عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس پایینی دارند و معمولا قضاوت و نگاه و تایید دیگران به‌صورت افراطی و ناسالم برای آنها خیلی مهم است، سعی می‌کنند دست به چنین اقداماتی بزنند تا نگاه و توجه و شاید تایید و تمجید دیگران را به‌دنبال داشته باشند. به‌نوعی فرد ارزش‌گذاری ذهنی و آن احساس خوش ‌ارزشمندی خود را در گرو چنین اقدامات خاصی می‌بیند که فرزند او در تاریخ رندی به دنیا بیاید و به این شکل احساس می‌کند مورد توجه و مورد اهمیت است و در نگاه دیگران احساس خودارزشمندی بیشتری می‌کند. مادرانی که زایمان زودرس را به‌دلیل اینکه فرزند آنها در روزهای خاصی متولد شود، تجربه می‌کنند چون زایمان زودرس می‌تواند مشکلاتی را به لحاظ هم جسمی و هم روانی در نوزاد ایجاد کند و همچنین پدران، بعد از گذشت مدت‌زمانی با دیدن این عوارض دچار احساس گناه، اضطراب و ترس‌های ناشی از این انتخاب غیرمنطقی خود می‌شوند. احتمال اینکه مادر به‌خاطر عوارض ناشی از این انتخاب ناصحیح خود دچار افسردگی و نشخوار فکری منفی شود بسیار بالاست و ممکن است نسبت به نیازهای کودک خود در روزهای اولیه تولد بی‌توجه شود. به‌دلیل احساس تنیدگی و افسردگی‌ای که در مادر ایجاد شده است نمی‌تواند نقش مهم مادری خود را در روزهای اولیه تولد نوزاد ایفا کند و این موضوع آسیب‌های جدی‌ای هم به سلامت روان مادر و هم سلامت روان نوزاد وارد می‌کند.»

کوهپایه‌زاده در ارتباط با موضوع عدم‌میل خانواده‌ها به فرزندآوری گفت: «درخصوص این مساله چند موضوع قابل‌بحث است. یکی از مسائل مشکلات اقتصادی و شرایط مالی نامناسب و رکود اقتصادی است که منجر به این امر شده که زنان زمان بیشتری را به اشتغال و کسب درآمد اختصاص دهند. این موضوع باعث می‌شود فرد استنباط کند، وقتی را برای بارداری و تربیت فرزند ندارد. مورد بعدی احساس ترس و عدم‌امنیت روانی در زوج‌هاست که نتوانند هزینه‌های زندگی فرزند خود را به‌خوبی تامین کنند و رفاه نسبی و معقولی را برای او فراهم کنند و ترس از این موضوع باعث می‌شود اصلا به سمت فرزندآوری نروند. یکی از مسائل مهم دیگر اختلافاتی است که در زندگی مشترک باعث سردی عاطفی و ازهم‌گسیختگی درون خانواده‌ها و بعضا طلاق عاطفی شده است که منجر به عدم‌گرایش به داشتن فرزند مشترک بین زوج‌ها می‌شود. این تصور که ازدواج آنها به‌خوبی پیش نرفته و ممکن است پایان یابد باعث شده افراد به سمت برنامه‌ریزی برای داشتن فرزند نروند. یکی از مسائل دیگر این است که افراد با خود فکر می‌کنند بچه‌دار شدن باعث می‌شود سبک زندگی و برنامه‌های زندگی آنها تغییر پیدا کند. افراد ترس و نگرانی از مواجه شدن با این تغییرات را دارند و احساس عدم‌آمادگی روانی برای پذیرش شرایط ناشی از داشتن فرزند را دارند. مورد دیگر افرادی هستند که در کودکی به دلیل شرایط خانوادگی به‌جای کودکی کردن مجبور به ایفای نقش والدبودن برای خواهر و برادرهای کوچک‌تر از خود بودند، در بزرگسالی نیز ممکن است از ایفای نقش والدگری برای فرزند خود حس خوبی نداشته باشند و یک بیزاری ذهنی در آنها شکل گرفته باشد، چون در سن نامناسب نقش نامناسب والد بودن را به جای نقش کودک داشتند. به‌عنوان آخرین نکته موضوع کرونا و ترس ناشی از حضور در مراکز درمانی برای چکاپ‌های معمول پزشکی دوران بارداری و درنهایت زایمان در این شرایط خاص و حساس باعث می‌شود افراد تصمیم به بارداری را به زمان دیگری موکول کنند؛ زمانی که کرونا مهار شده باشد و به لحاظ جسمی آسیبی را برای مادر و کودک به دنبال نداشته باشد. اینها مجموعه عواملی است که باعث می‌شود افراد تصمیمی برای بچه‌دار شدن نداشته باشند.»