به گزارش «فرهیختگان»، روحالله مدبر،کارشناس مسائل بینالملل طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: همزمان که در داخل کشور جریانی درحال تکرار راه پرخطا و پرهزینه قبلی، بر مبنای تصویرسازی امکان اعتماد به جان کری و جو بایدن و تبیین تفاوت میان دونالد و جو در افکار عمومی هستند و رسانههای همسوی آنان هر روز در صفحه نخستشان با افتخار عکسهای سران آمریکایی را به چاپ میرسانند و یکسویه با تفاسیر عجیب و غریب اینگونه برای افکار عمومی شرح میدهند که به یکباره با باز شدن در کاخ سفید روی جو، درهای امتیازات برجامی هم بدون هر نوع امتیاز جدیدی بازگشایی میشود و افکار عمومی را مشغول سرابهای آمریکایی کردهاند؛ متاسفانه مجددا از قافله بهرهگیری از فرصت بزرگ تحولات مهم اقتصادی، امنیتی و اجتماعی که در کشورهای شرقی که همراه با توسعه مناسبات و تفاهمات بزرگ تجاری میان آنان است، عقب ماندهایم!
سادهلوحی است گمان شود آمریکاییهایی که برخلاف تمام مفاد منشور مللمتحد (مبنیبر ممنوعیت دخالت سایر دول در اموری که به حفاظت از تمامیتارضی کشورها مرتبط میشود)، در سال 98 نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را که یک نهاد حافظ امنیت ملی کشور است در لیست گروههای تروریستی قرار دادند و مدت کوتاهی پس از این حرکت بیسابقه در نظام بینالملل به ترور سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس که حین انجام ماموریتی رسمی و دیپلماتیک در کشور عراق بود؛ به صورت کاملا علنی و با دستور رئیس کاخ سفید پرداختند و به نظام بینالملل نشان دادند آمریکا خود اولین مبدع نظریه تروریسم دولتی است؛ تغییری در ماهیت و نقشه راه راهبردیشان علیه ایران ایجاد کرده باشند.
لذا چگونه و بر چه اسنادی برخی گمان میکنند این کت و شلواریهای آبی با آن قرمزها فرق دارند؟ مگر نه اینکه طی بیش از دو سال گذشته تروئیکای اروپایی و همه جبهه غرب ثابت کردند همچون عروسکی در دستان کاخسفید بیاراده و تسلیم هستند، حال همین سه رهبر سنتی اروپایی در روز چهارشنبه (28 آبان 99) همزمان با نزدیکتر شدن زمان اشغال کاخ سفید توسط بایدن و عناصرش، یکیدیگر از وقیحانه و گستاخانهترین بیانیهها علیه ایران را درخصوص برنامههای صلحآمیز هستهای صادر و تاکید کردند ایران باید در قبال «هیچ از پیش و هیچ از آینده» به فوریت به همه تعهداتش برگردد تا اروپا و کاخ سفید برایش کف بزند! همین! و بهعبارتی جبران هرچه بدعهدی و نقض پیمان و جنایت علیه بشریت و تحریمهای سنگینی که ایجاد کردند بماند به همان هیچ! و البته باز بدون هیچ تعهدی در برابر آینده و تغییر مسیر غرب و آمریکا در برابر هر نوع اقدام داوطلبانه ایران! البته کاش موضوع همین بود، وقتی میبینیم رافائل گروسی هم بهصورت تلویحی به ایران هشدار عملیات نظامی آمریکا را میدهد باید بر پازل بودن کامل این پروژه باور داشته باشیم و مجددا دوباره به خاطر رفاقت گذشته با آقایان دموکرات آنچه در اعتماد به آمریکاییها برخلاف تمام هشدارهای خردمندانه دلسوزان در موضوع برجام پیش آمد را دوباره «تکرار نکنیم!» شرطی کردن جامعه؛ وعده گشایشهای اقتصادی و آدرس غلط، وجود همه مشکلات به علت عدممذاکره با آمریکاییهایی که تفاوتشان در نحوه عمل به راهبرد ثابت انحصارگرایانهشان است، بزرگترین جفا به ملت بزرگ ایران است.
دیپلماسی وقفه و انتظار از تغییرات در کاخ سفید همراه با بیتوجهی به ظرفیتهای مهم و بزرگ کشورهای شرقی دستاوردی جز سرخوردگی نخبگان همراه با گستاخی و زیادهخواهی هر چه بیشتر غربیها و آمریکاییها را در پیش ندارد، چراکه ارسال هفتگی و روزانه سیگنالهای آمادگی گفتوگو با طرف آمریکایی، اعلام پیام ذوقزدگی و تسلیم در برابر دشمنان دیرینه ایران را در اذهان نخبگان علوم دیپلماتیک نمایان میکند. اولین درس دیپلماسی در ترم یک مقطع کارشناسی در دورافتادهترین دانشکدهها در این کره خاکی توجه به «اصل عزت» است! ارسال پیامهای رسمی و غیررسمی برای آمادگی مذاکره با طرف آمریکایی همانطور که اشاره کردم، خروجیهایی را همچون بیانیه توهینآمیز و ضدامنیت ملی تروئیکای اروپایی در پی خواهد داشت.
البته جالب است اشاره کنم، سخنان هریس معاون بایدن مبنیبر اینکه «دولت آمریکا به هیچ عنوان اجازه گسترش برنامههای موشکی بالستیکی به ایران را نخواهد داد و تا ایران برنامههای موشکی خود را متوقف نکند بازگشت احتمالی! بایدن به مذاکره با ایران ممکن نیست!» خود گویای عدمتفاوت بین دونالد و جو است.
لذا ضروری است روند نگاه به گشایش غربی در ایران سریعا اصلاح شود و مسیر دیپلماسی متوازن عزتمندانه با کشورهای شرقی، همسایگان و سایر مللی که نگاه فراتر از جایگاه خود را ندارند در دستور کار قرار گیرد. هر نوع تشویق و انحراف افکار عمومی مبنیبر اینکه راه برونرفت از مشکلات معیشتی، بحران اقتصادی و کاهش بیسابقه ارزش پول ملی در مذاکره با آمریکاست قطعا دروغ بزرگی است، چراکه به علت طرح و نقشه خطرناک جدید آمریکا و تروئیکای اروپایی نهتنها شاکله اقتصادی کشور مجدد دچار بحران خواهد شد بلکه هویت و عزت ملی نیز قطعا خدشهدار میشود.
شایان ذکر است اگر در این مدت زیرساختهای عظیم توسعه مناسبات خود را با سازمانهای بینالمللی شرقی و فراشرقی همچون شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و حتی بریکس، آسآن، شراکت اقتصادی جامع منطقهای و... را فراهم کرده بودیم اکنون در رده یکی از شرکای مهم اقتصادی بلندمدت شرقی قرار گرفته و مسیرهای مهم کریدوری تجارت جهانی را به نام سرزمین ایران ثبت کرده بودیم.