به گزارش «فرهیختگان»، علیرضا مهدیزاده، خواننده و استاد موسیقی سنتی است که میتواند درباره تاثیرات استاد شجریان بر ردیفها و دستگاههای ایرانی توضیحات دقیقتری بدهد. همکاری با ارکستر سمفونیک تهران به رهبری نصیر حیدریان، گروه کُر تهران بهعنوان تکخوان (سولیست) و گروههای دیگر و همچنین خوانندگی در اپراهای «عاشورا» و «حافظ» به آهنگسازی بهزاد عبدی و کارگردانی بهروز غریبپور و اپرای «سعدی» به آهنگسازی امیر بهزاد، تیتراژ فیلم سینمایی «راه رفتن روی سیم» و اجرا در بزرگداشت حضرت مولانا در کشور ترکیه به همراه گروه نهان از جمله فعالیتهای وی است.
شما مراودات کوتاهی با استاد شجریان داشتید و در کلاسها حاضر میشدید، درست است؟
بله. در آن دوره در کارگاهی که سال 86 تشکیل شد، حضور داشتم. بیشتر شاگردی خود را از ابتدا با استاد شاهپور رحیمی، استاد جعفر صادقیان، استاد حمیدرضا نوربخش گذراندم. سال 86 مدت کوتاهی استاد شجریان را میدیدیم و سعادت دیدار ایشان را داشتیم.
ردیفهای موسیقی بعد از علینقیخان وزیری دچار تغییراتی شدند. کمتر خوانندهای توانست این تغییرات را برای خود کند و بتواند از پس خواندن آن برآید. شاید نوازندههایی بودند، ولی کمتر خوانندهای توانست این کار را انجام دهد. استاد شجریان نمونه کمنظیری بود که این تغییرات را برای خود کرد و علاوهبر حفظ میراث موسیقی ما توانست چیزهایی بدان اضافه کند. این فرضیه چقدر درست است و چه شد که هم مردم کوچه و بازار و هم خواص صدای ایشان را دوست داشتند؟
تغییراتی که اشاره میکنید باید بدانیم چطور روایت شده، کدام ردیف و در کدام شیوهها و مکتبها بوده است. ردیفهای سازی و ردیفهای آوازی، مکاتب مختلف دارند و روایتهای گوناگون میشدند. یکسری را میتوان گفت بهمرور زمان چون سینهبهسینه منتقل میشد، مخصوصا در آواز دچار تغییر و تحول شده است. البته در ساز هم همین بوده، ولی از یک دورهای به بعد توسط اساتیدی همچون استاد صبا و غیره روی ردیف مکتوب خود کار کردند.
در آوازی تا حدی این اتفاق رخ داده، ولی میتوان گفت کاری که استاد شجریان انجام دادند این است که از مکاتب مختلف و ردیفهای گوناگون و شیوههای آوازی اساتید مختلف گلها را چیدند و گلستانی تحویل دادند؛ یعنی بذر هر گل زیبایی را چیدند و با کاشتن آن بذر گلستانی ساختند.
جزئیاتی که ایشان در آواز خود رعایت کردند در خیلیهای دیگر به این شکل قابلمشاهده نیست. ظرافتهایی که براساس تحریر یعنی برداشتهایی از ردیفسازی، تحریرهایی که فرم، شکل و نحوه اجرای آن سازی است، درصورتیکه در ردیفهای آوازی اینها را نمیشنویم. این تحول را میتوانم اینچنین در شیوه ایشان معنا کنم که البته خود ایشان این شیوه را به سیدحسین طاهرزاده اطلاق میکنند و در تدریسهای خود بر اساس چیزهایی که از مرحوم برومند درس گرفته بودند به آنجا ارجاع میدهند، درصورتیکه بیشتر آن تبیینشده خودشان بوده است.
حتی از تار زدن استاد شهناز الگوبرداری برای خواندن کردند. میگفتند الگوبرداری برای خواندن از صدای تار جلیل شهناز داشتند.
بله، حتی از الگوهای سازی در حوزه آواز استفاده کردند.
برخی معتقدند مهمترین کار استاد شجریان حفظ آواز ایرانی بود. چقدر این گزینه صحیح است؟
بله، کاری که استاد بهشخصه در این حوزه انجام داده، حفظ آواز ایرانی بود. کاری که شاید نسلها خوانندههای مختلف بهنحوی همواره بهخاطر اینکه فضای موسیقی تصنیفی و آوازی برای مردم شاید بیشتر جا افتاده بود و دوست داشتند و گوش میکردند، گرایش به آن سمت داشتند، ولی استاد در کنار اینکه از تصانیف قدیمی بازسازیهای زیادی داشتند، تصانیف آهنگسازان معاصر خود را زیاد اجرا کردهاند، ولی شاخصه اصلی اجرا و موسیقی ایشان آواز بوده است. آوازی که ایشان طراحی و اجرا میکرد و گاهی در محافل خصوصی بداهه بود و ضبط میشد، شاخصه اصلی ایشان بود، پس میتوان گفت آواز محور اصلی بود و همواره بدان تاکید داشتند که آواز را حفظ کنید و این برای ما است و این موسیقی ملی ما است.
مگر آواز ایرانی چه شرایطی داشت؟ یعنی قبل از استاد شجریان آواز ایرانی در جایگاه پایینی بوده است؟
قطعا ایشان آواز ایرانی را ارتقا دادهاند. نمیتوان گفت آواز ایرانی فقط خاص مجالس و محافل بوده است، چون قبل از استاد شجریان، استاد بنان و اساتید دیگر کار میکردند و آواز میخواندند و برنامههای رادیویی زیادی ضبط شده که ساز و آواز در آن وجود دارد، ولی نوع نگاه در آواز بهنحوی تغییر کرده است؛ یعنی آواز شما دغدغه جامعه باشد. اشعاری که شما برای آواز انتخاب میکنید مناسبت با زمانه خود داشته باشد و حتی تصانیفی که انتخاب میشود اینچنین باشد. مثلا استاد مشکاتیان تصنیفی ساخته است که «روز وصل دوستداران یاد باد»، در انتخاب آواز شعری از حافظ انتخاب شده که با زمان و دوره خود همخوانی کامل دارد. جزئیات این را از زبان استاد شنیدهاند که آن شعرها روایت چه زمان و چه روزی بوده است. این مناسب بودن کلام بههمراه آواز، کمال انسانگرایی که خواننده در اثر خود رعایت کرده که هنر او انسانساز و اخلاقگرا و راستگو باشد، صرفا یک موسیقی محفل یا لحظهای نباشد که با آن همان لحظه لذت ببریم یا اندیشهای در ما ایجاد نکند و ما را به فکر کردن وادار نکند. اینچنین نبوده است. در خوانندگان دیگر نیز این مساله بوده است، ولی میتوان گفت کمال این را در استاد شجریان شاهد هستیم.
موسیقی که صرفا سرگرمی نبوده است.
بله، دقیقا همانند سینمایی که صرفا سرگرمی نباشد. فیلمی که فقط چند دقیقه با آن بخندید نباشد، اگر کمدی هم میبینید از پس خندهها در لحظه یکسری اندیشههایی در شما جرقه بزند و به فکر فروبروید و سعی کنید در خود اصلاح کنید و به دیگران ترویج دهید و این انسانسازی اتفاق بیفتد، اخلاق و کمال انسانی اتفاق افتد.