تاریخ : Thu 12 Nov 2020 - 15:09
کد خبر : 47836
سرویس خبری : اندیشه

آن­که به ایجاب سخن گفت

زانیار ابراهیمی:

آن­که به ایجاب سخن گفت

چنان که در میان دانشجویان ایشان نیز مشهور است، دکتر فیرحی بیش از هر کس دیگر به تعریف معیار استاد دانشگاه نزدیک بود. ایشان در مقام محققی طراز اول یگانه کسی بود که چندین دهه پروژه‌ای فکری را به پیش برده بود و در همان راستا در هر یک یا دو سال، آورده‌ای ارزشمند را به سفره کم‌بضاعت دانشگاهی ما می‌افزود.

به گزارش «فرهیختگان»، زانیار ابراهیمی، مترجم و پژوهشگر طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» به مناسبت درگذشت دکتر فیرحی نوشت: در مقام کسی که چندین سال پروژۀ الهیات سیاسی و درهم­تنیدگی الهیات و مدرنیته را دنبال می­کنم، و خودم را با افتخار شاگرد ایشان می­دانم، داغ فقدان دکتر فیرحی، به تلخی تمام به جانم نشسته است. دکتر فیرحی ذهنی روشن، پروژه تحقیقاتی معلوم و توانی تمام‌نشدنی داشت؛ هزار افسوس که فرصت نیافت رسیده‌ترین میوه‌های این بار و بر سترگ را به دست خویش بچیند.

چنان که در میان دانشجویان ایشان نیز مشهور است، دکتر فیرحی بیش از هر کس دیگر به تعریف معیار استاد دانشگاه نزدیک بود. ایشان در مقام محققی طراز اول یگانه کسی بود که چندین دهه پروژه‌ای فکری را به پیش برده بود و در همان راستا در هر یک یا دو سال، آورده‌ای ارزشمند را به سفره کم‌بضاعت دانشگاهی ما می‌افزود. ما همگی کمابیش مترجمیم، چه آنها که در کار ترجمه کتابند و چه آنهایی که خوب یا بد، سرگرم تصنیف و تنسیق آرای دیگرانند. اما دکتر فیرحی یکه‌ و تنها به تولید معرفت در سپهری می‌پرداخت که جزم‌اندیشان از هر دو سو، کوشش در راه پروراندن آن را مفید فایده نمی‌دانستند.

در توصیف میراث فکری دکتر فیرحی، نکته‌ای را که ایشان خود چند سال پیش در کتابخانه ملی در باب نحوه مواجهه با سنت بیان کرده بود، ارزشمند می‌یابم. بر این اساس، نباید سنت را کلیتی فروبسته‌ فرض کرد و این خیال خام را در سر پروراند که با وارد آوردن ضرباتی از بیرون، بتوان به درون آن راه یافت، بلکه باید از درون و با سنت به‌پیش رفت و در خلال همین پیش‌روی سنت را جر‌ح‌وتعدیل کرد. تنها در این صورت می‌توان به امکانات فعلیت‌نیافته سنت آگاه شد و آنها را به صحنه آورد، وگرنه – بنا بر تعبیری که از یاکوب تابس وام می‌گیرم- نَفَسِ شرقی‌مان به شماره خواهد افتاد و تنفس مصنوعی غربی نیز به دادمان نخواهد رسید.

شاید بتوان گفت جفایی که دانشگاه در حق ما کرد، تبختری بی‌پایه و بی‌مایه در پرداختن به سنت و اعتقادی دفاع‌ناپذیر به برداشتی سطحی از مدرنیته و روشنگری بود. از یک طرف، مخالفان سنت عارشان می‌آمد که به سنت بپردازند و سنت را یک‌باره و یکجا و بی‌آنکه بفهمند به کناری می‌نهادند؛ و از آن طرف، مخالفان مدرنیته اندک تغییری در فهمِ نارس‌ و تنگ‌نظرانه و البته به همان میزان کلیت‌باورانه خود نسبت به مدرنیته نمی‌دادند. دکتر فیرحی با تضاد خام‌اندیشانه سنت و تجدد مخالف بود، تضادی که گریبان ایرانیان را از زمان مشروطه تاکنون گرفته است و تضادی که سینه‌چاکانِ هر دو اردوگاه، بر آتش خردسوز آن می‌دمند. آنچه دکتر فیرحی می‌آموزاند، این است که نه سنت کلیتی فروبسته و یکدست است که بتوان آن را به تمامی تایید کرد یا مردود شمرد و نه تجدد؛ و آنان که چنین مشی و مرامی در پیش می‌گیرند، راهی و افقی به هیچ‌یک نخواهند گشود. علاوه‌بر این، هنگامی که سنت را از درون بنگریم، دست‌کم می‌توانیم امیدوار باشیم که از آفت سلبی‌اندیشی و همزاد آن، انحطاط‌باوری، رها شویم. آنان که تجدد را یگانه میزان و سنجه سنت می‌خوانند و سنت را از بیرون به سندان تجدد می‌کوبند، لاجرم ذهن و زبان خود و خوانندگان را تهی‌دست خواهند گذاشت چراکه نه سنت کلیتی فروبسته است و نه تجدد؛ از هر دو باید توشه‌ای برگرفت و به محک اندیشه و تاریخ زد؛ وانگهی، سنت و تجدید هیچ‌یک میزان و سنجه نهاییِ آن دیگری نیست. باید با هر دو درپیچید و درآویخت تا بتوان به ایجاب نیز سخنی بر زبان آورد، چون آنان که سرانجام افقی به آینده خواهند گشود، به ایجاب سخن می‌گویند. دکتر فیرحی در پی آمیزش افق‌ها بود و بدین‌سان نه با نافیان و منکرانی چون شیخ‌فضل‌الله سر سازگاری داشت و نه آری‌گویانی از قماش تقی‌زاده. ایشان تداوم‌بخش راه نائینی بود، همانی که در کوران مشروطه به هیچ از دو سوی افراط درنغلتید.

درگذشت نابهنگام دکتر فیرحی، در این چهارشنبه سرد و تلخ آبان‌ماه، ضایعه‌ای چه‌بسا جبران‌ناپذیر بر پیکر نیمه‌جان دانشگاه بود، بسیار بیش از آنچه تشریح سویه‌های آن در این یادداشت کوتاه بگنجد.