به گزارش «فرهیختگان»، مصاحبه با ســـرکار خانــــم مریم امینی، همسر شهید سیدمرتضی آوینی مدتی پیش و برای درج در ویژهنامههای «حسینیه فرهیختگان» صورت گرفت که به دلایلی به آن مجموعه نرسید و متاسفانه منتشرناشده باقی ماند. پس از پایان دهه سوم ماه صفر و آغاز ربیعالاول، دیگر امیدی نداشتم که بتوان مناسبتی برای چاپ آن مصاحبه یافت و گمان داشتم باید برای انتشار در ایام عزای حسینی سال 1400 آمادهاش کنم تا آنکه شنبه سوم آبانماه، کورش علیانی در برنامه «چراغ مطالعه» از شبکه چهار سیما میزبان محمدمهدی شاکری مترجم کتاب «روایت جنگ در دل جنگ (با نگاهی به مستندهای سیدمرتضی آوینی)» نوشته دکتر آنیِس دوویکتور، استاد دانشگاه سوربن بود و در آن برنامه بحثهایی مطرح شد که انتشار این مصاحبه را نیز موجه میکرد. روایت سیدمرتضی از عاشورا با روایت او از جنگ ارتباطی وثیق دارد و «فتح خون» بهعنوان تکنگاری آوینی از واقعه عاشورا نیز واجد ویژگیهای جالبتوجهی است که در این مصاحبه بعضا به آنها اشاره شده است. نگارنده در دل دارد که، گرش دست دهد، بحثی تفصیلی در این باب و نیز در باب کتاب خانم دوویکتور را پیگیرد.
گفتوگوی نهچندان طولانی ما با سرکار خانم مریم امینی پیشروی شماست.
از شمارگان چاپهای اخیر فتحخون اینطور برمیآید که کار پرفروشی است. با این تیراژ، آیا پرفروشترین کار سیدمرتضی است؟ نکتهای درباب اقبال به این کتاب، آنهم در این بازار نشر و کتاب، در ذهن دارید؟
بله. این کتاب پرفروشترین اثر اوست و حتی در این بازار راکد نشر هم تیراژ آن کم نشده است. بهلحاظ محتوایی که دلیل اقبال مردم روشن است، اما بازآفرینی واقعه کربلا در قالبی نو باعث جذب بیشتر مخاطب و مخاطبان بیشتری شده است. نویسنده با افزودن روایت خودش به واقعه کربلا بعدی شاعرانه به آن بخشیده و با انتقال ماجرا به زمان حاضر زمینه مواجهه بیواسطه مخاطب را فراهم کرده است.
بهعنوان یک ناشر خصوصی، چرا کار پرفروشتان را به یک کتاب صوتی رایگان بدل کردید؟ البته گزیده کتاب است اما بههرحال میتواند تا حدی افراد را از کتاب مستغنی کند.
کتاب صوتی فتح خون بدون اطلاع و اجازه نشر واحه تولید شده و در دسترس قرار گرفته است. چندی پیش مشغول تهیه کتاب صوتی شدیم و ضمن کار بود که متوجه شدیم نسخهای از آن بهصورت رایگان عرضه شده است. پیگیری کردیم و حذفش کردند. الان در مرحله آهنگسازی هستیم و انشاءالله بهزودی نسخه کامل این کتاب صوتی که با هزینه بالایی هم در دست تولید است، توسط نشر واحه عرضه خواهد شد و طبیعتا رایگان نخواهد بود. رعایت نکردن حقوق مولف در کشور ما مشکل فراگیری است و در مورد آثار شهید آوینی متاسفانه به شکل مضاعف وجود دارد. ما در مورد عرضه نسخههای الکترونیکی کتابها هم با این مشکل مواجهیم و باید مرتبا پیگیری کنیم.
فتحخون مقتلنگاری بهشیوه مرسوم نیست. اثر سیاسی، کلامی یا تاریخی یا ذکر مصیبت هم نیست یا لااقل به آثار مرسوم این ژانرها شباهت ندارد، گرچه عباراتی ناظر به مباحث کلامی، عرفانی یا حتی سیاسی در کتاب میبینیم. وجه تشخص فتح خون - یا بهعبارت بهتر، وجه تشخص روایت سیدمرتضی از «داستان کربلا»- چیست؟
مهمترین وجهتمایز فتح خون از آثار مشابهی که به ماجرای کربلا میپردازند، این است که در این کتاب واقعه عاشورا از محدوده یک مقطع تاریخی متعلق به گذشته رها شده و به کل تاریخ ماقبل و مابعد خود بسط پیدا کرده است. نویسنده براساس یک متن زبانی (تاریخی)، متنی ادبی برساخته و اینگونه، هم از قید زمان و مکان رها شده و هم رفتوآمد بین ژانرها را ممکن کرده است. ویژگی مهم متن از یکسو تقطیع و تدوین متناسب این دو گفتمان متمایز است بهنحوی که کمترین وقفهای در خواندن پدید نمیآورد و از سوی دیگر ایجاد هماهنگی بین ژانرهای موجود در آن است.
بگذارید اینطور بپرسیم که چه ضرورتی سیدمرتضی را به نوشتن فتح خون رسانده است. چه چیزی در سایر آثار مربوط به ماجرای کربلا مفقود بوده که فتح خون میخواسته آن را تدارک کند؟ آیا میشود گفت فتح خون یک اثر تفسیری و در عینحال یک کار هنری است؟ در حاشیه هم بگذارید بپرسم که چرا کار دو راوی دارد؟
نویسنده در این کتاب برای احضار گذشته و خلق دوباره این واقعه در زمان حال از یک راوی حاضر در صحنه استفاده کرده است. روایت اول یک روایت پژوهشی-تاریخی است با مختصات آن نوع [از] روایت و روایت دوم که به تعبیر خود شما نوعی تفسیر است، روایتی شاعرانه-عارفانه است که بهلحاظ زبانی کاملا متفاوت است. با همین تمهید است که «فاصله تاریخی» حذف میشود و مخاطب در زمان حال شاهد واقعه میشود. در این متن، عالَمِ دیگری بر مبنای عالَمِ واقع برساخته میشود که مخاطب را از دیدن تناقضات عالم ظاهر و چون و چرا در آنها -که ناشی از عقل استدلالی است- بهسوی نوعی ادراک باطنی سوق میدهد که حقیقت یگانه عالم را در نظم و هماهنگی جلوهگر میکند. من هم موافقم که فتح خون در عین حال یک اثر تفسیری یا دقیقتر بگوییم تاویلی، و هنری است.
بهخلاف کارهایی که از سیدمرتضی سراغ داریم، این اثر دیگر مربوط به یک کار مستند نیست. میدانیم که بحثهایی راجع به نظر سید در باب سینمای مستند و سینمای داستانی و اعراض خود او از ساخت کارهای داستانی در جریان است. آیا این کتاب، کار داستانی سیدمرتضی است؟
خود او درکنار دستنوشتههای این کتاب حاشیههایی بهشکل شرح صحنه نوشته است. به این ترتیب بهنظر میآید که ایده یک فیلمنامه را هم در ذهن داشته. در مورد توجه او به ساخت مستند و ترجیح آن بر فیلم داستانی؛ او مدیوم مستند را برای ارائه نفسالامر واقعیت، که معنایی نزدیک به حقیقت دارد، مدیوم مناسبتری میدانست، اما این یک حکم کلی نبود. با توجه به اینکه «داستان کربلا» واجد کلیه ویژگیهای دراماتیک برای قصهپردازی است، این احتمال را که ایده تبدیل آن به یک فیلم داستانی داشته نمیشود منتفی دانست، هرچند قطعیتی هم در موردش نمیتوان داشت. به هرحال، حدود یک ماه پیش از شهادتش به ساخت فیلم داستانی، بهطور کلی و نه در این مورد خاص، بهعنوان گزینهای برای ادامه فعالیتهایش اشاره کرده بود.
حرف رایجی که اخیرا زیاد هم شنیده میشود و خصوصا دکتر ابراهیم فیاض آن را باب کردهاند، این است که «روایت آوینی از جنگ، یک روایت انتزاعی و هیدگری است که واقعیات جنگ را سانسور میکند.» و منظورشان از واقعیات جنگ، درد و جراحت و مرگ و دشواریهای آن است. این را میشود در مورد روایت سیدمرتضی از ماجرای کربلا هم گفت یعنی در فتح خون هم آلام جسمانی ماجرای کربلا جدی و اصل نیست بلکه حتی وقتی طرح هم میشود، بلافاصله تفسیری عرفانی میشود. این قول در کارهایی مثل «صنعت فرهنگ جنگ» از حامد یوسفی هم جریان دارد. آیا سیدمرتضی واقعیات جنگ را سانسور میکند و حرفهای انتزاعی و هیدگری میزند؟
اصولا با این دوقطبی پوپری-هیدگری موافق نیستم و نمیدانم چرا متفکران -خصوصا در بحثهایی که در سالهای اخیر در ایران رواج یافته- باید لزوما در یکی از این دستهبندیها قرار بگیرند. از این گذشته، بهنظرم نگاه او، بیش از آنکه تحتتاثیر هیدگر یا هر فیلسوف دیگری باشد، متاثر از عرفان ابنعربی است. روایت مرتضی آوینی از جنگ و واقعه کربلا «تأویلی» است. او معتقد است به یک تاریخ ظاهری و یک تاریخ باطنی، یک عالم ظاهر و یک عالم باطن. او معتقد است این دو با هم در تناقض نیستند بلکه عالم ظاهر –چنانکه هست- بر عالم باطن شهادت میدهد، اما ما قادر به ادراک آن نیستیم. در اواخر کتاب فتح خون چندینبار این جمله را به صورتهای مختلف تکرار میکند. اگر او واقعیت را بیاعتبار میدانست، این کتاب باید کلا از دیدگاه راوی نوشته میشد و نوشتن آن بسیار هم راحتتر میبود. اما کاری که او در این کتاب میکند، استناد به واقعیت و تأویل آن برای ظاهر کردن حقیقت است. او فرازهایی از مستندات تاریخی را که بیانگر درد و زشتی و دشواری است و احساسات زودگذر مخاطب را برمیانگیزد و بهاصطلاح اشک او را درمیآورد حذف میکند، چون این احساسات را مانع درک عمق این واقعه میداند. او بهجای اینکه مخاطبش را به گریه بیندازد، او را با بغضی فروخورده و اندوهی عمیق بر جای میگذارد که در عین حال زیباست چون به حقیقت عاشورا و حقیقت عالم پیوند خورده که عین زیبایی است.
آوینی در امکانات ذاتی سینما کاوش میکند تا حقیقت جنگ را به تصویر بکشد. وجهتمایز جنگ ما با سایر جنگهای کل تاریخ (بهجز جنگهای صدر اسلام) چیست؟ جوابی که او در این مستندها تدارک میکند مفهوم شهادت و شهادتطلبی است و از نظر تاریخی هم این جنگ را در امتداد نبرد عاشورا قرار میدهد. از نظر او شهادتطلبی هویت جنگ ماست و او میخواهد این هویت را در فیلمهایش برجسته کند. او برای نمایش این مفهوم از یکسو بخشی از واقعیتها را -که بخش خشن و دردآور جنگ است- حذف میکند و از سوی دیگر گفتار متنی به فیلمها اضافه میکند. طبیعتا آنچه به تصویر میکشد کل واقعیت بیرونی نیست، بلکه بخشی از آن است که به واقعیت باطنی جنگ رهنمون میشود و هویت آن را روشن میکند. او در این مستندها عناصری از واقعیت را -که برانگیزاننده احساسات آنی است- حذف میکند تا بتواند معنای پوشیده این جنگ را نمایان کند. میشود بحث یا نقد را به این شکل مطرح کرد که اساسا آیا ارائه این هویت، با توجه به اقتضائات ذاتی سینما، با نمایش کل واقعیت بیرونی امکانپذیر است یا نه؟
اتفاقا یکی از موضوعاتی که حجم زیادی از نوشتههای سینمایی آوینی را به خود اختصاص داده، معنای رایج واقعیت و تفاوتش با واقعیت نفسالامری است که موردنظر او بوده است. حتی مقاله مستقلی با عنوان «واقعیت در سینمای مستند» نوشته که در جلد سوم کتاب «آینه جادو» به چاپ رسیده است.
اینطور نیست که برای تحلیل مستندهای یک کارگردان، خواندن مطالبش در مورد سینما ضرورت داشته باشد، اما در مورد مستندهایی بیسابقه در مورد جنگ، از سوی مولفی که نظریهاش در مورد سینما هم بیسابقه است، موضوع بهکلی فرق میکند و مطالعه نوشتههایش را هم الزامی میکند. بهنظرم این نوع بحثهایی که متداول شده و شما در سوالتان مطرح کردید، در مورد تفکر آوینی و نگاهش به واقعیت، سینما، جنگ و اصولا عالم و آدم یا ناشی از عدمشناخت است یا غرضورزانه. اتفاقا این ارزیابی آثار آوینی بدون رجوع به کل منظومه فکری اوست که موجب رواج بحثهای انتزاعی میشود. به این معنی که بخشی از تفکر یا آثار او از کل مجموعه انتزاع میشود، متناسب با سلیقه و اهداف افراد دیگری مجددا سامان مییابد و به خلق واقعیتی میانجامد که با واقعیت تفکر آوینی تناسبی ندارد.
* نویسنده: محمد علیبیگی، دبیر گروه اندیشه