تاریخ : Tue 13 Oct 2020 - 09:05
کد خبر : 46838
سرویس خبری : سیاست

  پالس جریان‌های سیاسی داخل ایران به «بوش پسر» مصداق انفعال مقابل دشمن بود

مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصردر گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

پالس جریان‌های سیاسی داخل ایران به «بوش پسر» مصداق انفعال مقابل دشمن بود

سلیمی‌نمین خاطرنشان کرد: در زمان بوش پسر برخی جریانات داخلی علائمی را ارائه دادند و طی نامه‌هایی که به رهبری می‌نوشتند، مدعی بودند باید در برابر آمریکا تسلیم شویم و همین مساله موجب شد که آمریکایی‌ها احساس کنند اگر به دو کشور مجاور ما حمله کنند، ما کاملا خود را تسلیم خواهیم کرد.

به گزارش «فرهیختگان»، عباس سلیمی‌نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر در گفت‌وگو با «فرهیختگان» در باب سخنان رهبر انقلاب درباره انفعال و ترسیدن درمقابل دشمن معتقد است: «اگر دشمن را مهاجم تصور کنید، طبیعی است که در برابر مهاجم منفعل یا فراری باشید و او قدرت مانور و تهاجم بیشتری خواهد داشت که در این امر تردیدی نیست»، مشروح مصاحبه در ادامه آمده است.

روز گذشته رهبر انقلاب درباره وضعیت کشور فرمودند که ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند، اسم ترسیدن و فرار کردن و میدان را خالی کردن عقلانیت نیست، به نظر شما منفعل بودن درمقابل دشمن چطور منجر به شکست می‌شود؟ مهم‌ترین مصادیق این امر در دو دهه اخیر چیست؟

وقتی کسی به منزل شما حمله می‌کند یا سارقی به منزل شما می‌آید، اگر شما را خائف و لرزان ببیند خیلی با آرامش و فرصت بیشتری به غارت منزل‌تان اهتمام می‌ورزد اما اگر شما را در حالت دفاع و تهاجم مقابل ببیند، طبیعی است که خائف خواهد بود.  در ارتباط با سران سرمایه‌داری همین مساله را همواره شاهد بوده‌ایم، سردمداران و کشورهای سرمایه‌داری وقتی ملت‌ها را ترسان می‌بینند هر بلایی بخواهند سر آنها می‌آورند اما وقتی ملت‌ها را مقاوم می‌بینند به‌ گونه دیگری عمل می‌کنند.

  ایستادگی ملت‌ها موجب بازدارندگی و عقب‌نشینی دشمن شده است

ما در تجربیات تاریخی و در ارتباط با تاریخ سایر ملت‌ها این معنا را به‌کرات شاهد بودیم و گاهی مواقع ایستادگی ملت‌ها موجب بازدارندگی و عقب‌نشینی دشمن شده است. ما در تاریخ خود نیز این مساله را به‌کرات دیده و لمس کرده‌ایم و امروز هم این مساله را به‌وضوح شاهد هستیم.

  ایستادگی یک ملت هزینه زیاده‌خواهی دشمن را بالا می‌برد

کسانی که در برابر دشمن خائف و لرزان هستند موجب تجری دشمن شده‌اند اما در مواقعی که ایستادیم این‌چنین نبود و دشمن حساب کار خود را کرد و متوجه شد با ملتی مواجه است که هزینه زیاده‌خواهی او را بالا می‌برد، طوری‌که هزینه زیادی را بر زیاده‌خواهان تحمیل می‌کند که قابل‌محاسبه نیست.

این درسی است که از تاریخ و از مبارزات ملت‌ها دریافت می‌کنیم. ملت‌ها زمانی می‌توانند از حقوق خود دفاع کنند که عزم ایستادگی داشته باشند و درغیر این‌صورت اگر این احساس در آنها ایجاد شود که طرف مقابل قدرت بیشتری دارد همواره تحت‌فشار خواهند بود و هیچ زمانی رها نخواهند شد.

  لیبی تجربه مهمی پیش‌روی ماست

اگر بخواهید موارد تاریخی را اشاره کنید حضور ذهن دارید، به‌ویژه دهه 80 که دولت اصلاحات بود یا مصادیق خارجی همانند لیبی که مجبور شدند کل صنعت هسته‌ای خود را تقدیم آمریکا کنند اما در عمل هیچ اتفاقی رخ نداد.

اتفاقی رخ داد، نه‌تنها این مساله باعث نشد که در آن نقطه متوقف شوند بلکه تمام کشور لیبی را به هم ریختند. هنوز لیبی عرصه تاخت‌وتاز قدرت‌های مسلط است؛ آنها بی‌نظمی را حاکم کردند تا بتوانند به‌راحتی نفت لیبی را غارت کرده و بدبختی را برای ملت لیبی رقم بزنند. لذا این تجربه مهمی پیش‌روی ماست.

  تسلیم لیبی هرگز مهاجم را متوقف نکرد

تصور این بود که وقتی لیبی تمام مطالبات آمریکا را پاسخ دهد، این تنش‌ها متوقف می‌شود و اجازه می‌دهند لیبی زندگی خود را داشته باشد، لذا تسلیم شدند اما آن تسلیم هرگز مهاجم را متوقف نکرد و تهاجم تا جایی پیش رفت که تمامی ساختارهای قانونی را از بین بردند و کشور را امروز دچار تجزیه و بی‌قانونی صرف کردند و این بهترین شرایط برای غارت کامل است که هیچ کسی هم متوجه این غارت نمی‌شود.

این کشور درحال‌حاضر درگیر جنگ‌های داخلی است، اما هیچ فردی از ملت لیبی و سایر ملت‌ها متوجه نمی‌شود نفت و منابع لیبی کجا می‌رود، چراکه هیچ فضای آرامی وجود ندارد که مسائل داخلی لیبی رصد شود. دشمن یک به‌هم‌ریختگی در لیبی ایجاد کرد و امروز این کشور را غارت می‌کنند به‌گونه‌ای که از این ملت هیچ چیزی نمی‌ماند.

  برای تسلیم شدن باید مدام به دشمن باج داد

بنابراین تسلیم هرگز به این معنی نیست که مهاجم را قانع کند. مهاجم از فرد تسلیم‌شده بیشتر مطالبه می‌کند مگر اینکه احساس کند هجمه برای او هزینه دارد و مثل بچه ضعیف در مدرسه اگر بلافاصله بایستد و متولیان مدرسه و والدین خود را در جریان قرار دهد و شکایت و ایستادگی کند، آن دوستان قلدر را متوقف می‌کند و اگر سر تعظیم فرود بیاورد هر روز باید باج بدهد و این باج دادن هر روز بیشتر می‌شود.

مصادیق داخلی این تفکر کجا بوده است و ما در چه مواقعی به این پرتگاه نزدیک شدیم؟

خوشبختانه در سال‌های اخیر چنین چیزی درمورد ما صادق نیست. درست است که تفکر تسلیم‌طلبی وجود دارد ولی هرگز حاکمیت نیافته است و نتوانسته مشی خود را بر مشی انقلاب اسلامی و بر مشی عامه عموم ملت ایران حاکم سازد.

ملت ایران انقلاب کرد تا تن به زیاده‌خواهی‌های مسلط بر خود ندهد و طبیعتا نتوانستند در این سال‌ها چنین شرایطی را مجددا بر ما رقم بزنند و هرگز هم قادر نخواهند بود، چراکه ملتی که یک مبارزه طولانی داشته تا از سلطه بیگانه رهایی یابد، بیگانه را به‌خوبی می‌شناسد، در دوران پهلوی هرچه به آنها امکانات می‌دادند، متوقف نمی‌شدند و بیشتر مطالبه می‌کردند.

مصادیق و رگه‌های این تفکر در برخی دولت‌های بعد از انقلاب نیز وجود داشته است؟

در برخی دوره‌ها تفکر عدم ایستادگی بعضا به‌صورت رگه‌هایی دیده می‌شد ولی حاکمیت نیافته است و نمی‌تواند حاکمیت هم یابد، چراکه ملت همچنان به آن میثاق خود برای اینکه اجازه ندهد بیگانه‌ای بر آن مسلط شود، پایدار بوده و برای آن ارزش قائل است.

lردم برای مبارزات خود ارزش قائل هستند و تسلیم تفکر انفعالی نمی‌شوند

ملت ایران برای مبارزات خود طی چندین دهه ارزش قائل است و ازاین‌رو حاضر است برای جلوگیری از بازگشت تسلط بیگانگان ایثار و فداکاری کند لذا رگه‌هایی که در جامعه می‌بینید، قادر نیست مسلط شود.
این تفکر می‌تواند در زمینه‌هایی پالس غلط به دشمن دهد کمااینکه مدعی شود مردم در این زمینه حاضر به ایستادگی نیستند اما در این سال‌ها مقاطعی بوده است که آنها حتی علائم غلط هم داده‌اند.

  پالس جریان‌های سیاسی داخل ایران به بوش پسر مصداق انفعال درمقابل دشمن است

مثلا در زمان بوش پسر برخی جریانات داخلی علائمی را ارائه دادند و طی نامه‌هایی که به رهبری می‌نوشتند، مدعی بودند باید در برابر آمریکا تسلیم شویم و همین مساله موجب شد که آمریکایی‌ها احساس کنند اگر به دو کشور مجاور ما حمله کنند، ما کاملا خود را تسلیم خواهیم کرد. بنابراین این احساس در کاخ سفید از طریق برخی نمایندگان و عناصری که در قدرت قرار داشتند، ایجاد شد که تصور باطلی هم بود.
این درحالی است که ملت ایران کاملا متفاوت از افرادی هستند که به‌خاطر دنیا و قدرت حاضر هستند ‌شأن ملت خود را تنزل بدهند و به‌ شأن خود ضربه بزنند؛ بنابراین هرگز خصوصیات آنها با خصوصیات ملت ایران که در یک مبارزه طولانی بر دشمن و بیگانه پیروز شده‌اند، مشابهتی ندارد.

 

اخبار مرتبط: