به گزارش «فرهیختگان»، خیلیها هنوز خبر ندارند که در هندوستان یک موج جدید سریالسازی و فیلمسازی بهراه افتاده است. سینمای هند، یک سنت دیرینه زیباییشناختی داشت که البته پر از غلو هم بود؛ اما حالا مجموعهها و فیلمهای واقعگرایانه آن میتوانند تصورات قالبی هر بینندهای را از صنعت فیلمسازی هند بههم بزنند. هنوز هم همان فیلمهای غلوشده و عامهپسند در هند ساخته میشوند اما در کنارشان نوار باریکی از آثار جدیتر ایجاد شده که روزبهروز بر تعداد و کیفیت آثار مربوط به آن اضافه میشود. این موج جدید، با اینکه از سینمای هنری هند یا همان موج نئورئالیسم هندی بین سالهای دهه 40 تا 60 میلادی (سینمای بنگالی دربرابر بالیوود) متاثر است، ولی بهاندازه آن نخبهگرا نیست و به مخاطبان عام نزدیکی بیشتری دارد.
سریال «دنیای تبهکاران» را که یک مجموعه با درونمایههای پلیسی است، میشود یکی از نمونههای خوب برای آشنایی با این موج جدید دانست. این موج جدید، عمدتا با دخالت یا حمایت کمپانیهای بزرگ آمریکایی برای توزیع یا حتی تولید فیلمها همراه است؛ اما ذات هندی خودش را همچنان حفظ کرده. شاید بعد از این، نشریات تخصصی سینما بیشتر درباره فیلمهای جدید هندی بنویسند و صاحبنظران هنر فیلمسازی بیشتر دربارهاش بحث کنند؛ اما هنوز تصور عمده و غالب از فیلم هندی، مرد و زنی است که دور یک درخت میچرخند و برای هم آواز میخوانند. اخیرا از گوشه و کنار میشنویم که مخاطبان جدیتر سینما کمکم باید خودشان را آماده دورانی کنند که یکهتازی۳۰ سال اخیر هالیوود بر فیلمسازی دنیا روبه پایان گذارد؛ با فیلمهای کرهای که یکیشان در سال ۲۰۱۹ همه را غافلگیر کرد، با چینیها که رفتهرفته دارند وارد حریم ناموسی سینمای آمریکا یعنی ابرپروژههای گرانقیمت میشوند، با سینماهای کوچک و تازهواردی که غافلگیرکننده ظاهر شدهاند و سختگیرترین مخاطبان آثار سرگرمکننده را راضی کردند، مثل تایلند و اندونزی و نیجریه و البته با سبک جدید فیلمسازی هند که بهشدت در ژانر پلیسی فعال است و بدنه سینمای آمریکا را از این جهت بهطور جدی تهدید میکند. مطلبی که درباره سریال دنیای تبهکاران میخوانید، شاید یکی از اولین مطالبی باشد که سوا از چند فیلم هنری و جشنوارهای هند، فیلمسازی هندیها را در دوره جدید جدی گرفته و آن را بررسی کرده است؛ اما به احتمال قوی، پس از این، بیش از این در اینباره نوشته خواهد شد و خواهیم خواند. یک نکته مهم این است که هند سرزمین بسیار مهمی برای سینماست و هر تحولی که در آن رخ دهد، بهمعنای رخ دادن تحول در بخش قابلتوجهی از کل سینما خواهد بود.
صنعت نوین سریالسازی هند؛ داستان یک تحول بزرگ
قضیه این است که در صنعت فیلمسازی هند یک اتفاق بزرگ رخ داده است. هند، کشوری که بیشترین مخاطبان سینما را دارد، عمدتا بهخاطر غلوهای بیش از اندازه در فیلمهایش از جانب نخبگان و طیفهای مترقیتر مخاطبان مطرود بود اما بین مردم خودش طرفدار داشت. البته چنین سطحی از فیلمسازی و حتی سطوحی از آن پایینتر را کشورهای مختلفی در دنیا تجربه کرده بودند؛ با این حال چون آنها هیچکدام سینمایی به بزرگی هندوستان پیدا نکردند، مایههای غلوآمیز و سطحپایینشان هم اینقدر مشهور نشد و به چشم نیامد. اگر به سینمای عامهپسند ایتالیا، خصوصا پس از جنگ جهانی دوم و اتفاقا معاصر با موج نئورئالیسم نگاهی انداخته شود، این را بهخوبی میبینیم. خیلی از کلیپهایی که برای تمسخر چاخانهای بالیوود طی سالهای اخیر در فضای مجازی دستبهدست میشوند، درحقیقت بریدهای از فیلمهای ایتالیایی همان دوره است که با آثار هندی اشتباه گرفته شدهاند. ملودرامهای مصری یا فیلم ترکی و اصلا فیلمفارسی خودمان هم دستکمی از هندیها نداشتند؛ با این تفاوت که هندیها در همان فیلمهای عامهپسند، لااقل از لحاظ تکنیکی و زیباییشناسی بسیار خلاقتر و روبه جلوتر بودند. به هر حال مضمون فیلمهای هندی خوب بود اما پرداخت آنها بهشدت غلوشده و ساده بود؛ طوری که عامیترین مردم آن را بفهمند. هندیها میدانستند هیچگاه کسی نمیتواند با اسب از زیر کامیون درحال حرکت رد شود یا چنان مشتی در سینه کسی بکوبد که چند نفر دیگر را هم پشتسرش مثل دومینو روی زمین ولو کند؛ اما آنها نمیخواستند در سینما زندگی واقعی خودشان را ببینند، آنها در اوج بیپولی و نداری، هزینه بلیت سینما را تهیه کرده بودند تا حماسههای عامیانه را روی پرده سینما تماشا کنند. بله! سینمای هند هرچند سرشار بود از تراژدی، درام و کمدی؛ اما همه اینها را زیر چتر حماسههای عامهپسند جمع کرد و صدای مردم محروم و مستضعف بود. اما تلویزیون که در اوایل دهه 80 رفتهرفته بهطور جدی وارد این کشور شد، راهی دیگر را رفت. آن تصویر کلی که از سینمای مضمونپرداز هند در ذهن همه هست، محصول انقلاب این کشور است که مایههای سوسیالیستی داشت و به طبقات فرودست جامعه نزدیک بود. اما سریالهای هند همزمان با رفتن این کشور بهسمت اقتصاد آزاد پا گرفتند و به طبقه متوسط تازهبهدوران رسیده و شدیدا غربگرا توجه داشتند. اگر بخواهیم بین غلو و ابتذال در مضمون تفاوت قائل شویم و در صنعت و هنر فیلمسازی هندوستان بخشی را بهواقع مبتذل بخوانیم، این شامل سریالهای آن میشود نه صنعت سینما. سریالهایی که تجملگرایی طبقه متوسط غربگرا را در سطحیترین مایهها بازتاب میدادند و حتی کشورهای همسایه هند را بابت تاثیر این مجموعهها روی زنهای جامعهشان نگران کردند. آخر سر جوانان هندوستان علیه این مجموعهها شوریدند. این مجموعهها فقط برای آدمهایی که بهلحاظ فکری سطح پایینتری داشتند، ساخته میشد و باقی جامعه را درنظر نمیگرفت. جوانان مترقیتر هندی رفتند بهسمت سریالهای آمریکایی. این برای هند که در صنعت فیلمسازی یک مدعی بزرگ است، زنگ خطر بود. از سال ۲۰۱۵ به اینسو نشریات هندی این مدل مبتذل از سریالسازی را بمباران کردند و آبرو برایش نگذاشتند. کمکم سبک و سیاق کار عوض شد و سریالهایی در هندوستان ساخته شدند که با تصور کلی همه ما از فیلمسازی این کشور تفاوت دارد. سریالهایی با فضای واقعگرایانه اما در عین حال بهشدت قصهگو. حتی سبک کارگردانی این مجموعهها هم بهرغم اینکه از صنعت زیباییشناختی باشکوه و پرملات سینمای هند وام گرفته بود، تفاوتهایی اساسی با کلیشههای جاافتاده بالیوودی داشت. حالا سریالسازی هند که نزدیک بود آبروی سینمای هند را هم ببرد، برعکس به یک بخش پیشرو در صنعت فیلمسازی این کشور تبدیل شده است. البته در مضمونپردازی آثار هندی، همچنان دو ایراد مهم و اساسی وجود دارد؛ اول اینکه اگر سریالسازی جدید هندیها را غیر از بحثهای روساختی و فرمی، در مضمونشان با معیارهای معمولا رایج در جریان روشنفکری آسیایشرقی بسنجیم، بعضی مولفههای رایج را در آن نخواهیم دید. مثلا هندیها هنوز در نقد غربگرایی جامعه خودشان و بهخصوص طبقات بالادستی آن بسیار ضعیف هستند. البته تا حدودی میشود بهشان حق داد چون مساله خرافات و عقبافتادگی فرهنگی در لایههای پایینتر اجتماع برایشان معضلی فوریتر است و ابعاد بزرگتری دارد؛ اما این همهچیز را توجیه نمیکند.
هندیها چه در سینما و چه در سریالسازیشان بههیچوجه میانه خوبی با کشورهای اطرافشان ندارند و در عوض با غربیها راحتتر کنار میآیند. آنها معلوم نیست چرا نهتنها از پاکستان، بلکه حتی از چینیها و کرهایها خوششان نمیآید و با اینکه انگلستان کشورشان را غارت کرده است، نسبت به تمام کشورهای اطرافشان دیدگاه مثبتتری به جامعه و فرهنگ انگلستان دارند. نکته دوم این است که موج سریالسازی مبتذل هندوستان، زنان طبقات تازهبهدوران رسیده این کشور را بهعنوان مخاطبش هدف گرفته بود و یک فمینیسم زننده درون خودش داشت. به همین دلیل پاکستان یک نقطهضعف را در آنها پیدا کرد و روی ساخت سریالهایی با مضمون مردسالارانه دست گذاشت که در سالهای اخیر بسیار پرمخاطب هم شدهاند. البته این راهی است که ابتدا ترکیه شروع کرده بود. به هر حال، نگاه به موضوع زن در سریالهای جدید و پیشروی هندوستان به شکل قابلتوجهی از لحاظ تجملگرایی تعدیل شده اما هنوز خیلی از اوقات همان فمینیسم زننده را درون خودش دارد و رقبا همچنان میتوانند روی نقطهضعف هندیها برای کسب بخشی از بازار دست بگذارند. اما گذشته از همه این جزئیات، مشخص است اتفاق مهم و قابلتوجهی در صنعت فیلمسازی پرمخاطبترین سرزمین جهان رخ داده است. فیلمسازی هند وارد وادی جدیدی شده است که پیش از این، با از میدان بهدر شدن فرانسه، سند ششدانگ آن دراختیار آمریکاییها بود؛ یعنی ژانر پلیسی-اجتماعی. اگر از ابرپروژههای پرخرج و تخیلی هالیوود بگذریم، بالیوود که تا بهحال پسرعموی فقیر آن بهحساب میآمد، حالا در راه فتح دامنههاست و شاید به قله فکر میکند.
روان، خوشریتم و منتقدانه
در شهر دهلی چهار جوان پس از تعقیب و گریز چشمگیر در خیابانها توسط نیروهای امنیتی دستگیر میشوند. آنها متهم به توطئه برای قتل سانجیف مهرا، یک روزنامهنگار برجسته هستند که در کانالی تلویزیونی سردبیر است. تحقیقات به افسر پلیس، هاتی رام چوداری و دستیار مسلمانش عمران انصاری سپرده میشود. از سوی دیگر مهرا درگیر جنگ قدرت با روسای خود است که سعی میکنند او را بهزور از شبکه خارج کنند. او رابطهای فرسوده با همسرش دالی دارد که از یک اضطراب فلجکننده رنج میبرد و البته خودش دچار نخوت و خودبزرگبینی هم هست. درحالیکه پلیس مشغول بررسی سوابق بازداشتشدههاست، متوجه میشود یکی از آنان جنایتکار و قاتلی معروف است که قبلا هرگز دستگیر نشده است. آنها این اطلاعات را به مهرا میرسانند، اما موفق به یافتن هیچ ارتباط یا انگیزهای برای توضیح حملهای برنامهریزیشده نمیشوند. قضیه مرتب پیچیدهتر میشود و هر معمایی که حل میشود، سوالات جدیدی را ایجاد میکند. درکنار این معمای پلیسی، وقتی سریال جلوتر میرود، کمکم وارد زندگی چودری، افسر رئیس پاسگاه پلیس و بهخصوص چالشهای او و پسر نوجوانش میشویم. نکات اجتماعی ظریف و جالبی در اینجا مطرح میشوند. در ضمن، قصه سراغ سابقه و پیشینه تکبهتک افراد این گروه چهارنفره تبهکار میرود که چرا آمدهاند و کارشان به اینجا کشیده است. زندگی مهرا بخش دیگری از ماجراست که سوای معمای پلیسی به آن پرداخته میشود. اینها همگی در بستر همان معمای پیچیده پلیسی مطرح میشوند که غیر از جنبههای اجتماعی، ابعاد سیاسی مهمی هم پیدا میکنند. پای مسلمانان وسط کشیده میشود که یکی از گروههای قومی بزرگ هندوستان اما ازجمله افراد محروم در این جامعه هستند. گروههای قومیتی دیگر هم در قصه مطرح میشوند. بحث تروریسم و تلاش دولت هند برای تقویت حس تنفر از مردم پاکستان یکی دیگر از تمهای داستان است که با معمای پلیسی آن پیوندی ارگانیک پیدا میکند. در بخشهایی از سریال به کثیفترین باورهای طبقاتی هند اشارههایی میشود که واقعا دردآور است. بعضی از گروههای اجتماعی نجس محسوب میشوند و به مادر یک خانواده که سن نسبتا بالایی هم دارد، جلوی چشم همسرش تجاوز میشود، چون متجاوزان آنها را نجس میدانند و دوست دارند حسابی تحقیرشان کنند. به بحث کودکآزاری، خصوصا در طبقات محروم جامعه هم اشارههای قابلتوجهی شده است. فیلم بهطور کل باورهای جبری موجود در آیینهای باستانی هند را زیرسوال میبرد؛ همان باورهایی که به مردم فقیر میگویند همینجا که هستی بمان و آنچه هستی را بپذیر. این مجموعه در طرح معمای پلیسی و گشودن گرههای آن بهترین و خوشریتمترین تکنیک قصهگویی را دارد و کارگردانیاش هم حرفهای و مبتکرانه است؛ بهطوری که هم خوش رنگولعاب از آب درآمده و هم واقعگرا.
اولین تجربه سریالسازی یک گروه و البته عالیترین کیفیت
PaatalLok که در فارسی به دنیای تبهکاران ترجمه شده است، یک تریلر تحقیقاتی با محوریت نیروی پلیس است که با الهام از مفاهیم سنتی سوارگا، دارتی و پاتالا Svarga، Dharti و Paatal (بهشت، زمین و جهنم) بهعنوان استعاره از طبقات مختلف اجتماعی در هند ساخته شده است. نام دقیقتر این مجموعه هم با اشاره به یکی از طبقات کیهانشناختی هندوستان و با کنایه به یکی از طبقات اجتماعی هند، دنیای پاتال Paatal است؛ منتها اصطلاح پاتال نیاز به مقداری توضیح دارد که در ادامه خواهد آمد. سودیپ شارما نوشتن پاتال لوک یا همان طبقه پاتال (دنیای تبهکاران) را در سال 2017 میلادی آغاز کرد. برای شارما این اولین تلاش جهت نوشتن یک قصه بلند بود. تیم نویسندگی هم متشکل از هاردیک مهتا، گونجیت چوپرا و ساگار هاولی بود که در نوشتن یک سریال مبتدی بودند. شارما سه قسمت اول و آخر را نوشت، در حالی که پنج قسمت دیگر توسط نویسندگان دیگر نوشته شد. (در توزیع جهانی مجموعه، آن را به 9 قسمت تقسیم کردهاند) همه نویسندگان در سال 2017 از مکانهایی در دهلی و اوتار پرادش بازدید کردند و به تحقیق میدانی راجعبه جامعهای که داستانشان در آن روایت میشد، پرداختند. این تحقیق میدانی اتفاقا از نکات قابلتوجه در مرحله پیشتولید فیلمنامه است. این سریال دارای دو کارگردان است؛ پرویز روی و آویناش آرون داور. هر دو نفر آنها بخشهای مختلف سریال را همراه هم کارگردانی میکنند. یعنی در تکتک قسمتها هر دونفرشان کارگردان بودهاند. دنیای تبهکاران در 110 شهر هند فیلمبرداری شده و توزیعکننده اصلی آن هم کمپانی آمازون است.
معنای اسطورهای و پیچیده مجموعه؛ برزخ طبقاتی هندوستان یا همان پاتالا لوک
بهمحض شروع سریال و قبل از اینکه اولین تصاویر را ببینیم، روی صفحه سیاه نمایش، این جملات شنیده میشود: «این دنیاست؟یک دنیا نداریم. سه دنیا هست. بالاتر از همه بهشت است؛ جایی که خدایان زندگی میکنند. وسط زمین است که آدمها زندگی میکنند و پایینتر از همه پاتالا لوک (عالم مردگان یا همان جهنم) است؛ جایی که حشرات و خزندههای چندشآور زندگی میکنند... .» حالا تصویر صاحب صدا را میبینیم.
او بازرس هاتی رام چودری، رئیس یک پاسگاه پلیس با بازی جایدیپ اهلاوات و شخصیت اصلی مجموعه است که پشت فرمان ماشین پلیس نشسته و با افرادش صحبت میکند. چودری ادامه میدهد که این را در کتاب مقدسمان نوشتهاند اما من آن را در واتساپ خواندم. او با دستیار مسلمانش عمران انصاری (با بازی ایشواک سینگ) مقداری به بحث ادامه میدهد و وسط این بحثها اشاره میکند که جهنم داخل پاسگاه آنها و بین جاهایی است که به ماموریت میروند. پسرک میگوید پس باید دعا کنم که در دهلی (منظور مرکز شهر است، چون آنها در دهلی شرقی و بهعبارتی یک منطقه حاشیهای هستند) پستی گیرم بیاید. بهشت آنجاست، درست است؟ چودری تایید میکند و میگوید اما هر اتفاقی که در بهشت میافتد، در همانجا میماند و به بیرون درز نمیکند. این اشاره ظریفی به باورهای اسطورهای هند است. مردم پاتال یا همان دنیای زیرزمین، برخلاف مردم بهشت و زمین، میتوانند روی طبقات دیگر هستی تاثیر بگذارند.
اعتقاد هندوها این است که در خلقت سه سطح وجود دارد؛ بهشت (سوارگا)، زمین (مارتیا) و زیر زمین، جهنم یا عالم اموات (پاتالا). نام سریالی که دربارهاش میخوانید، پاتالا لوک است، همان عالم اموات یا دنیای زیرین. بیایید عبارت پاتالا لوک را که از دو بخش تشکیل شده، یکبهیک بررسی کنیم. این به فهم جهان داستانی سریال خیلی کمک خواهد کرد. لوکا یک مفهوم سانسکریت در ادیان هند است به معنای قلمرو وجود. خود واژه لوکا به معنی سرزمین است و مثلا «مهلوکا» به زبان سانسکریت، یعنی سرزمین بزرگ که اشاره به همان هندوستان است. در حدود پنج هزار سال پیش در ایران و بینالنهرین نیز به هند، مهلوخا گفته میشد. مفهوم لوکا یا لوکاس در ادبیات وُدایی توسعه مییابد. لوکا در ودا تحتتاثیر دلالتهای خاصی که ممکن است یک کلمه داشته باشد، بهمعنای ساده مکان یا جهان نبود، بلکه یک ارزیابی مثبت از موقعیت انسانها داشت: هر لوکا یک مکان یا موقعیت مذهبی یا روانی باارزش، برای خود هر فرد بود. هرجا هستید و هرچه هستید، همین یکجورهایی خوب است!از این رو، مفهوم لوکا در ادبیات کهن جنبهای دوگانه داشت؛ موقعیت کیهانشناختی افراد و مفهوم غیرمادی این موقعیت. متداولترین برداشت کیهانی از لوکا در ودا، تصور جهان سهگانه بود: سه جهان متشکل از (بهشت)، (زمین) و (جهان زیرین). پس مشخص میشود که پاتالا لوک بهمعنی منطقه پاتالاست؛ یک برزخ طبقاتی، چیزی که کم و بیش از آن گریزی نیست. طبق کیهانشناسی هندو، جهان شامل هفت صفحه بالایی و هفت دنیای بالاتر با عنوان ویارتیس (Vyahrtis) و هفت صفحه پایین وجود و هفت دنیای پایین با عنوان پاتالاس (patalas ) است.
پاتالا لوک، پایینترین طبقه هستی در این طبقات چهاردهگانه است. در ادیان هندی، پاتالا نشاندهنده قلمرو زیرزمینی جهان است و اغلب بهعنوان جهان زیرین ترجمه میشود یا جهان آخر. در بعضی متون باستانی هند، پاتالا زیباتر از سوارگا (بهشت) توصیف شده است؛ بهعنوان جایی مملو از جواهرات پرزرق و برق، نخلستانها و دریاچههای زیبا و دوشیزگان شیطانی. رایحهای شیرین در هوا وجود دارد و با موسیقی شیرین ترکیب شده است. خاک آنجا سفید، سیاه، بنفش، ماسهای، زرد، سنگی و همچنین از طلاست. اما این توصیفات، نوعی راضی کردن افراد به جهنمی است که در آن زندگی میکنند.
هنر فیلمسازی و دنیای اسطورهای زیرزمین
نگاه به دنیای زیر زمین یا دنیای اموات در جهان سینما بیسابقه نیست. تقریبا تمامی فرهنگهای باستانی گریزی به سرزمینها و تمدنهای زیر زمین دارند. برخی از آنها زیر زمین را قلمرو انسانهای مرده تصور میکردند، بهطور مثال یونانیان باستان این قلمرو را هیدیس مینامیدند و یهودیان به آن شئول میگفتند. (انیمیشن عروس مردگان، ساخته تیم برتون با توجه به همین باورهای اسطورهای ساخته شده است.)
بعضی فرهنگهای باستانی معتقدند که داخل این تمدن زیرزمینی شهرهایی وجود دارند و راههایی برای رسیدن به آن تعبیه شدهاند. در آیین بودیسم تبتی، شهری مرموز و اسرارآمیز بهنام شامبالا در اعماق هیمالیا وجود دارد، اما تاکنون کسی موفق به کشف آن نشده است. برخی معتقدند شامبالا همان تمدن آگارثاست. (انیمیشن «کیمیاگر تمامفلزی: فاتح شامبالا» به کارگردانی سیجی میزوشیما در سال 2006، تنها یک نمونه از انیمههای متعدد ژاپنی است که براساس باور اسطورهای بهوجود سرزمین شامبالا ساخته شده است.)
در افسانههای سلتی و هندی نیز اشاراتی به غارها و دهلیزهایی شده است که انسان را به تمدنهای زیر زمین رهنمون میشوند. برخی از این غارها به سرزمین آریاوارتا منتهی میشوند که سرزمین انسانهای ممتاز است، سرزمینی که ابرانسانها برای هزاران سال بر آن حکومت کردهاند. بسیاری بر این باورند که این سرزمین همان تمدن آگارثاست. تمدن زیرزمینی دیگری در آیین هندو وجود دارد و در مهاباهاراتا به آن اشاره شده، پاتالا نامیده میشود که بهنظر در جنگ با تمدن آگارثاست. این سرزمین در لایه هفتم زمین قرار دارد که توسط ناگاها اداره میشود؛ موجوداتی که نیمیانسان و نیمیخزنده هستند. در سکانسهایی ابتدایی سریال پاتالا لوک، وقتی چودری و دستیارش انصاری در محلههای بسیار بسیار فقیر دهلی شرقی بهسمت خانهای میروند که گزارششده زن و شوهری در آن دعوا میکنند، چودری از خزندههایی که در این نوع محلات از زیر زمین بیرون میآیند و آدمها را میگزند، حرف میزند. منظور او خلافکاران منطقه است. مهاباهاراتا در توصیف ساکنان طبقه پاتالا ادامه میدهد که آنها از نژادی برترند و تمدنی با فناوری بالا دارند. همچنین تاثیر مثبت و منفی روی نژاد انسان بر زمین داشتهاند. (برخلاف بهشت که روی طبقات دیگر هیچتاثیری ندارد و چودری در سکانس افتتاحیه فیلم به آن اشاره میکند.) چنانکه میبینیم، طبق بعضی از متون باستانی که سیستم طبقاتی جامعه هند را چیدهاند، ساکنان پاتالا باید باور کنند که تمدن جهنمیشان برای خودش شأن و منزلتی هم دارد و اصلا قرار نیست کسی سعی کند از این طبقه فراتر برود. تاثیر مثبت و منفی ساکنان طبقه زیرزمینی پاتالا بر نژاد انسان که روی زمین ساکن است، بهخوبی در سریال پاتالا لوک استعارهای از تاثیر دنیای تبهکاران روی زندگی مردم عادی دارد؛ همان فراموششدگان و همان دیگریها... . اگر به پوستر سریال پاتالا لوک توجه شود، تا حدود زیادی میتوان مفهوم این واژه و ارتباط آن با خود قصه را فهمید. این پوستر یک توضیح بصری موجز اما بسیار دقیق از جهان درونی فیلم است و اگرچه غربیها و البته خود ما در آسیای غربی، تنها با توسل به علم هندشناسی میتوانیم مقداری معنای آن را بفهمیم، میلیاردها مخاطب در آسیای شرقی، از هندوستان تا ژاپن، با یک نگاه همهچیز را درک خواهند کرد.
* نویسنده: میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار