تاریخ : Sun 04 Oct 2020 - 10:24
کد خبر : 46522
سرویس خبری : جهان شهر

قره‌باغ؛ پروژه مشترک تل‌آویو- آنکارا

اعزام تروریست‌های تکفیری ترکیه از سوریه به آذربایجان، امنیت ملی ایران را به مخاطره می‌اندازد

قره‌باغ؛ پروژه مشترک تل‌آویو- آنکارا

اگر هشدار قاطعی به طرف آذربایجانی درباره ماجراجویی‌هایش داده نشود، در آینده نزدیک باید شاهد شکل‌گیری یک جبهه واحد تکفیری- صهیونیستی- نوعثمانی علیه تهران باشیم.

شعیب بهمن در گفت‌وگو با «فرهیختگان»: ایران حضور تروریست‌ها را در جوار مرزهایش نمی‌پذیرد

به گزارش «فرهیختگان»، بیش از آذربایجان و ارمنستان، در سه دهه گذشته این طرف‌های خارجی بوده‌اند که از این مناقشه بی‌سرانجام بهره‌ برده‌اند؛ طرف‌هایی که یا به‌دنبال نفوذ در منطقه قفقاز بوده‌اند یا به هر دو طرف برای یک نبرد احتمالی در پیش، تسلیحات فروخته‌اند. در دور جدید درگیری‌های دو طرف که از یکشنبه هفته گذشته آغاز شده، باز هم این طرف‌های خارجی هستند که به‌دنبال تامین منافع خود هستند. این‌بار درگیری دو طرف یک تفاوت جدی با سایر درگیری‌های گاه‌وبیگاه‌شان دارد و آن‌هم حضور جنگجویان خارجی در یک‌سوی این میدان است. در هفته‌های گذشته دولت ترکیه با یک برنامه‌ریزی ازپیش تعیین‌شده، پس از برگزاری رزمایش مشترک با آذربایجان، علاوه‌بر استقرار بخشی از نیروهای نظامی خود در باکو، چند هزار تروریست تکفیری را نیز از سوریه به آذربایجان اعزام کرده تا آتش جنگ جدیدی را این‌بار نه در سوریه، لیبی یا عراق که در منطقه قفقاز یعنی جایی در نزدیکی مرزهای شمالی ایران آغاز کند. در ابتدای درگیری‌های قره‌باغ ایران با کمک‌های مستشاری خود به آذربایجان، درصدد بازپس‌گیری مناطق اشغالی از ارمنستان بود، اما حکومت آذربایجان با کارشکنی، مانع کمک ایران شد و وارد تعامل با غرب شد. پس از این مرحله، ایران همواره خواهان حل‌وفصل مناقشه قره‌باغ از مسیر دیپلماتیک بود، چراکه جنگ و ناامنی در این منطقه را در تضاد با منافع ملی خود می‌دانست. در تازه‌ترین درگیری دو کشور باتوجه به نقش‌آفرینی قابل‌توجه ترکیه و رژیم‌صهیونیستی و همچنین حضور تروریست‌های تکفیری، مساله کمی متفاوت است.

در مناقشات پیشین ایران با هوشیاری در تقابل دو همسایه، همواره موضع بی‌طرفی را رعایت کرده است، ولی به‌نظر نمی‌رسد جنگ تازه دو کشور از سیاق پیشین تبعیت کند، چراکه اکنون پیش‌قراول ارتش آذربایجان، بخشی از تروریست‌های تکفیری هستند که ایران برای نابودی آنها، بیش از هزار شهید تقدیم کرد. این تروریست‌ها گروه‌های وابسته به ترکیه هستند و همین وابستگی نیز تاکنون مانع از آزادسازی آخرین استان سوریه یعنی ادلب شده است. این تروریست‌های تکفیری، موتور محرکه سیاست‌های توسعه‌طلبانه آنکارا در لیبی و قفقاز هستند. اکنون بخشی از تروریست‌هایی که ایران حضور آنها در 40 کیلومتری ایران را خط قرمز خود می‌خواند، در نزدیک‌ترین فاصله به مرزهای شمالی ایران مشغول پیکار هستند. این مزدوران با دارا بودن تفکرات تکفیری علیه شیعیان، نه‌تنها برای تهران که در درازمدت برای شیعیان باکو نیز خطرناک به‌حساب می‌آیند. ایران اگرچه هیچ تلاشی برای دخالت در امور داخلی کشورها ندارد، اما حضور این عناصر تروریستی و همچنین نقش‌آفرینی رژیم‌صهیونیستی در این جنگ، تهدید مستقیم امنیت ملی تهران به‌شمار می‌رود.

در سطح منطقه، ایران همواره در دوگانه «قدرت-امنیت»، امنیت را هدف بالاتری برای خود تعریف کرده و بر همین اساس نیز اگر احساس کند تهدیدی علیه‌اش وجود دارد، نسبت‌به آن واکنش نشان می‌دهد. این واکنش اغلب در سطح ایجاد موازنه و بازداشتن تهدیدگر است. در این بین اگر معضل امنیت خیلی جدی شود، ایران واکنش‌های سخت‌تری به شکل بروز تعارضات از خود نشان خواهد داد. باوجود آگاهی الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان نسبت‌به موضع ایران درباره تروریست‌ها، او در این نبرد ازقبل برنامه‌ریزی‌شده از تکفیری‌ها بهره برده است. او پیش از این نیز با دادن پایگاه به رژیم‌صهیونیستی و کمک به این رژیم برای عملیات جاسوسی علیه تهران، سیاست خارجی خود را در جای دیگری دنبال می‌کند و به‌نظر هم نمی‌رسد مماشات تهران کمکی به بهبود روابط بکند. اگر هشدار قاطعی به طرف آذربایجانی درباره ماجراجویی‌هایش داده نشود، در آینده نزدیک باید شاهد شکل‌گیری یک جبهه واحد تکفیری- صهیونیستی- نوعثمانی علیه تهران باشیم.  درباره نقش کشورهای خارجی در توسعه بحران قره‌باغ با شعیب بهمن، پژوهشگر مسائل اوراسیا گفت‌و‌گو کرده‌ایم. متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

برخلاف درگیری‌های گذشته، دو کشور آذربایجان و ارمنستان وارد یک نبرد طولانی‌تر از قبل شده‌اند. باوجود اینکه ارمنستان آمادگی برای آتش‌بس دارد، اما این اتفاق نمی‌افتد و ترکیه قاطع‌تر از آذربایجان از تداوم این جنگ تا آزادسازی قره‌باغ سخن می‌گوید. به‌نظر می‌رسد در این تقابل جدید، بیش از دو کشور، طرف‌های خارجی درگیر هستند. این طرف‌ها چه کشورهایی هستند و چرا این جنگ را به‌راه انداختند؟

در مناقشه قره‌باغ به‌صورت سنتی، از زمان فروپاشی شوروی بازیگرانی وجود داشتند که ازجمله آنها می‌توانیم به کشورهایی مثل روسیه، آمریکا، فرانسه، ایران و ترکیه اشاره کنیم. در سال‌های اخیر بازیگران نوظهوری همچون عربستان و رژیم‌صهیونیستی به این مناقشه اضافه شدند که در سه درگیری اخیر نقش قابل‌توجهی ایفا کردند. طبیعتا هرکدام از این بازیگران به‌دنبال منافع خاص خودشان هستند. نکته قابل‌توجه این است که تقریبا همه این بازیگران به‌نوعی از تداوم مناقشه بیش از حل‌وفصل آن سود می‌برند. وقتی وارد تحلیل و بررسی نقش و اهداف این بازیگران می‌شویم که همه آنها تداوم مناقشه را در راستای منافع خودشان می‌دانند. مثلا روسیه به‌واسطه مناقشه به هر دو طرف تسلیحات فروخته و درآمد قابل‌توجهی کسب کرده و حضور امنیتی خودش را در منطقه تداوم بخشیده و سعی کرده با حضور در ابتکارهای دیپلماتیک به‌نوعی نقش غرب را در منطقه کمرنگ کند، بنابراین برای روسیه مهم است که بتواند جایگاه خودش را همچنان در منطقه قفقاز حفظ کند و به قره‌باغ به‌عنوان مناقشه‌ای نگاه کند که ازطریق آن نفوذ نظامی و امنیتی خودش را همچنان حفظ کند. آمریکا هم همین وضعیت را دارد و درطول سال‌های گذشته سعی کرده یا با کمک مستقیم نظامی یا طرق دیگر روابط خودش را با هر دوطرف درگیر حفظ کند و درکنار آن نفوذ سیاسی، امنیتی و نظامی خودش را گسترش دهد و روسیه را در وهله اول و بعد ایران را در شرایط لزوم تحت‌تاثیر قرار دهد.

در شرایط فعلی آمریکا و روسیه تمایلی به شروع یک جنگ جدید در منطقه نداشتند و تمایلی هم به تداوم آن ندارند. چون هر دو کشور با مشکلات اقتصادی ناشی‌از کرونا مواجه هستند و آمریکا انتخابات ریاست‌جمهوری را درپیش دارد و شاید به نفع حاکمان این کشور نباشد که یک جنگ جدید را در منطقه قفقاز آغاز کنند یا به تداوم آن دامن بزنند.

دست‌کم در جنگ فعلی می‌توانیم نقش و ردپای ترکیه را به‌شکل واضح‌تری مشاهده کنیم؛ به این معنی که ترکیه در سه‌ماه گذشته یعنی از درگیری پیشین تا شروع این درگیری جدید نقش بسیار موثری را ایفا کرد. در وهله اول حمایت سیاسی خود را از باکو افزایش داد و دائم تبلیغ کرد که اگر جنگ جدیدی اتفاق بیفتد، تمام‌قد پشت‌سر دولت آذربایجان خواهد ایستاد. ترکیه بعد از جنگ پیشین نیروهای نظامی خودش را وارد خاک آذربایجان کرد و رزمایش مشترک با این کشور داشت، ولی بعد از رزمایش، نیروهایش را از باکو خارج نکرد. همین مساله زمزمه اینکه احتمال دارد ترکیه یک پایگاه نظامی در این کشور احداث بکند را افزایش داد و تاثیر روانی روی ارمنی‌ها گذاشت. این رخداد یک پشتوانه بسیار خوب برای آذربایجان به‌حساب می‌آمد تا بخواهد یک جنگ جدید را آغاز کند. به‌هرحال انتقال گروه‌های تروریستی از سوریه و به‌ویژه از ادلب به منطقه مورد مناقشه قره‌باغ می‌توانست به دولت آذربایجان انگیزه لازم را باتوجه به حضور جنگجویان جدیدی که عادت به نبردهای سخت دارند و آن را در سوریه تجربه کردند، بدهد. این اقدام می‌توانست یک عامل هراس برای طرف ارمنی باشد. تردیدی وجود ندارد که ترکیه در آغاز این جنگ از نقش موثری برخوردار بوده و انگیزه‌های خاص خودش را داشته که بخشی از این اساسا به منطقه قفقاز مرتبط نمی‌شود و می‌توان آن را در امتداد سیاست‌های منطقه‌ای و نوعثمانی‌گرایانه دولت اردوغان تلقی کرد.

درکنار ترکیه، رژیم‌صهیونیستی نیز نقش موثری حداقل در دو درگیری اخیر دو کشور داشته است. در درگیری گذشته موضوع افشای کدها و رمزهای تسلیحات و تجهیزات به‌ویژه پهپادهایی که صهیونیست‌ها به آذربایجان فروخته بودند مطرح شد و این موضوع یکی از مهم‌ترین دلایل آغاز جنگ و درگیری بود. در این درگیری برمبنای سیاست‌هایی که صهیونیست‌ها دنبال می‌کنند، قطعا منافع بسیار زیادی دارند و از تداوم مناقشه در گام نخست برای فروش تسلیحات به جمهوری آذربایجان و در گام دوم برای فروش سلاح به ارمنستان باتوجه به گشایش سفارت ارمنستان در سرزمین‌های اشغالی استفاده می‌کنند. علاوه‌بر این، تداوم جنگ به‌معنای وجود ناامنی در مرزهای شمالی ایران می‌تواند تمرکز ایران را تا حد زیادی از منطقه غرب آسیا کم کرده و به مرزهای شمالی معطوف کند، بنابراین می‌توانیم بگوییم صهیونیست‌ها هم در شروع و تداوم جنگ در شرایط فعلی نقش موثری دارند.

حضور عناصر تروریستی در مرزهای ایران خط قرمز تهران به‌حساب می‌آید. اردوغان اخیرا مدعی شده سیر تحولات از مدیترانه و سوریه تا قفقاز نشان می‌دهد دشمن به‌دنبال محاصره ترکیه است و ما باید این محاصره را بشکنیم. این نشان نمی‌دهد ترکیه روندی را که آغاز کرده، ادامه خواهد داد؟ قرار است با این تروریست‌ها چه اقدامی صورت پذیرد؟ آیا منجربه این نمی‌شود که در روسیه هم افراطیون دوباره جان تازه بگیرند؟

این موضوع ریشه در سیاست‌های منطقه‌ای ترکیه دارد. اگر روند سیاست خارجی ترکیه را در سال‌های گذشته مرور کنیم، باید به این سوال پاسخ جدی بدهیم که چه شد حزب عدالت و توسعه که در ترکیه با شعار به‌صفر رساندن تنش‌ها با همسایگان بر سرکار آمده بود، امروز به‌شکلی سیاست خارجی خود را پیش می‌برد که تقریبا با همه همسایگان و کشورهای مجاور خودش درگیری‌های قابل‌توجهی دارد؟ ترکیه پس از به پایان رسیدن بخش اعظم ناامنی‌ها در سوریه و تجمع گروه‌های تروریستی در ادلب، در یک مخمصه گیر کرده و نمی‌دانست این جریان‌های تروریستی که در سال‌های گذشته روی آنها سرمایه‌گذاری کرده بود را چه بکند؟ بخشی از آنها را مجبور شد به لیبی اعزام کند و در آنجا به‌خدمت بگیرد و بخشی را هم به قفقاز اعزام کرده و سعی می‌کند در این منطقه استفاده کند. به‌هرحال ترکیه این شیوه سیاست خارجی را تا کجا ادامه خواهد داد و اساسا چقدر ظرفیت خواهد داشت که این شیوه را پیش ببرد، سوال بی‌جوابی است. ما می‌بینیم امروز آنکارا در جبهه‌های مختلف با کشورهای مختلف درگیر است. از یک‌سو با کشورهای عربی درگیر است، در سوی دیگر با کشورهای آفریقایی چالش دارد و در سوی دیگر با کشورهای اروپایی روابطش تنش‌زا شده و حال اگر قرار باشد حضورش را در قفقاز به این شیوه ادامه بدهد، با روسیه و حتی ایران نیز دچار مشکل خواهد شد. درحال حاضر من تصور می‌کنم یکی از دلایلی که اردوغان این شیوه را درپیش گرفته، این است که او احساس می‌کند ممکن است در لیبی متحمل یک شکست بسیار بزرگ شود. باتوجه به استعفای فائز السراج و اینکه احتمال دارد در آینده تحولات لیبی به‌سمتی برود که قدرت از دست جریان‌های اخوانی خارج شود و چنین امری می‌تواند به‌معنای شکست سیاست ترکیه در لیبی و همچنین سرمایه‌گذاری‌هایش در شرق مدیترانه باشد، اردوغان این روش را در پیش گرفته است. اردوغان به‌صورت تاریخی نشان داده همیشه برای فرار از مشکلات داخلی به‌سمت ایجاد و تشدید تنش‌ها در حوزه خارجی حرکت کرده است. قطعا سیاستی که ترکیه با حضور تروریست‌ها در منطقه قفقاز دنبال می‌کند، موجب برانگیخته شدن اعتراض ایران و روسیه خواهد شد، به‌خصوص که در گذشته ما شاهد ارتباطات شبکه‌ای بین تروریست‌ها با منطقه قفقاز شمالی و جنوبی بودیم. در گذشته هم در جریان جنگ‌های چچن، بسیاری از ستیزه‌جویان عربی که در قامت گروه‌های مختلف سلفی و وهابی فعالیت می‌کنند، به چچن آمدند و با دولت مرکزی روسیه جنگیدند. در سال‌های اخیر که بحران سوریه برجسته شد، بسیاری از قفقاز شمالی به سوریه مهاجرت کردند و در قامت داعش و النصره علیه دولت سوریه جنگیدند. بنابراین قطعا یک چنین اقدامی مورد اعتراض روس‌ها قرار خواهد گرفت، ضمن اینکه ایران هم به‌صورت طبیعی حضور این تروریست‌ها در جوار مرزهای خودش را نخواهد پذیرفت و با آن مقابله خواهد کرد.

به‌نظر شما حضور این عناصر تروریستی مستمر خواهد بود یا مقطعی هستند و از منطقه خواهند رفت؟

بستگی به شرایط دارد. آنچه ما تا به امروز دیدیم این است که این گروه‌ها و جریان‌ها به‌شکل گروه‌های مزدور عمل می‌کنند؛ یعنی هرجایی که به آنها پول بیشتری بدهند و صحنه‌ای برای نمایش آنها و ابراز وجود داشته باشند، در همان جا حاضر می‌شوند. درباره همین افرادی که ترکیه به آذربایجان آورده است، اخبار و اطلاعاتی منتشر شده که نشان می‌دهد در ازای گرفتن مبلغ زیادی پول به منطقه آمدند و در جنگ شرکت کردند. اینکه اینها به‌صورت دائمی در منطقه خواهند ماند یا نه، تا حد زیادی به تامین مالی آنها و بازیگرانی مرتبط می‌شود که دارند از آنها سوءاستفاده می‌کنند. باید دید سرنوشت درگیری فعلی در منطقه قفقاز به چه شکلی پیش خواهد رفت و هم اینکه ظرفیت بازیگرانی مثل ترکیه برای استفاده از این گروه‌ها تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟ اگر تنش و درگیری فعلی برای مدت طولانی تداوم پیدا کند، هم گروه‌هایی که منتقل شدند باقی خواهند ماند و هم امکان اینکه افراد و تعداد بیشتری به منطقه منتقل شوند، بیشتر خواهد شد. اگر درگیری کاهش پیدا کند، در آن‌صورت این گروه‌ها می‌توانند خارج شوند یا دست‌کم در همان منطقه غیرفعال شوند و بمانند تا زمان بعدی و برای درگیری بعدی آمادگی خودشان را حفظ کنند. باید دید شرایط به چه‌سمتی پیش می‌رود. اگر طرفین احیانا در چند روز آینده بتوانند ضربه کاری به طرف مقابل وارد کنند یا نقطه استراتژیکی را تصرف کنند، احتمال زیاد می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که درگیری ادامه پیدا خواهد کرد، ولی اگر همین موازنه فعلی تداوم داشته باشد، می‌توان امید داشت درگیری‌ها با فشار خارجی فروکش کند.