الهام فلاح در کارنامه کاری خود دو رمان و یک مجموعه داستان دارد. مجموعه داستان «کشور چهاردهم» منتشرشده در نشر نگاه در کارنامه کاری این نویسنده، اثری قابل تامل است که مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفته است. این مجموعه داستان با حضور گروهی از داستاننویسان و منتقدان جمعخوانی شد که به جهت محدودیت صفحه، بخشی از این جمعخوانی منتشر میشود.
***
داستانهای شگرف
آرش آذرپناه، داستاننویس: «کشور چهاردهم» را به نوعی ادامه برخی از مجموعههای درخشان دهه چهل میدانم. مجموعههایی مثل «ترس و لرز» یا «عزاداران بیل» از غلامحسین ساعدی. به شخصه «کشور چهاردهم» را خیلی وامدار عزاداران بیل میدانم. اگرچه فلاح در زبان و فرم، دست به نوآوریهای زیادی زده است. با این حال «کشور چهاردهم» مانند آثار درخشان ساعدی داستانهایی تقریبا به هم پیوستهاند با مضامین مجزا، اما با شخصیتها و فضای مشترک. ویژگی عمده داستانهای فلاح در این مجموعه ضربه زدن و عنصر غافلگیری است. این عنصر غافلگیری با داستان آخر تکمیل میشود. در حقیقت داستان آخر یکی از مهمترین نقاط قوت مجموعه «کشور چهاردهم» است. چون علاوهبر غافلگیری، وجه شگرف داستانها را هم کامل میکند. در واقع عناصر شگرف داستانها با پردهبرداری از راوی شگرف آنها تکمیل میشود. بازنمایی عناصر شگرف با استفاده از باورهای عامیانه هرچقدر به زیباییشناسی داستانهای فلاح کمک میکند، میتواند برایشان خطر هم ایجاد کند. مثلا در داستانهای «سید هاجر» و «قسم» خطر برداشت ارتجاعی مخاطب را باز میگذارد. با این حال به گمان من، در مجموع داستانهای «کشور چهاردهم» موفقند و به لحاظ مضمونپروری بسیار رنگارنگاند. از بهترین داستانهای این مجموعه به جز داستان آخر میشود از داستانهای «طاهر» و «عصا» و «کوچک» و «گوهر» یاد کرد. خواندن «کشور چهاردهم» برای من تجربه نابی بود. به گمانم میشود راجع به دو مساله صحبت کرد، یکی ایستادن داستانهای فلاح روی آثار درخشان دهه چهل و دوم اینکه عنصر غافلگیری چقدر به حفظ انسجام داستانها کمک کرده است. به نظرم این مجموعه بهترین کار الهام فلاح تا اینجاست.
آدمهای گیج و گول
سعید شریفی، داستاننویس: به نظر من کار الهام فلاح نظر یک نویسنده امروزی است به دهه چهل. اما آیا لزومی دارد که نویسنده برگردد و آن دوران را بنویسد؟ به نظر من، اینجا الهام فلاح تبدیل به قصهگویی میشود که مکان و زمان داستانهایش خیلی مهم نیستند و آن چیزی که مهم است زیرمتن داستانهاست، همان مسائل ازلی- ابدی. چیزی که برای من بیشتر از تمام عناصر دیگر اهمیت داشت، زبان و نثر لوند و عشوهگر است. نثر داستانها بهشدت عشوه میریزد و لوندی میکند. لوندی نثر بهنظر نوعی چینش کلمات و نوعی بازی با کلمههاست که جمله به عشوه میافتد و بسیار دلنشین میشود. اما از طرفی بهنظرم الهام فلاح باید برای هر داستان، فردیت و تشخص بیشتری قائل میشد. تراکم شخصیتها و تعداد انبوه آدمها کمی آزاردهنده است. اگر هر داستان تفرد بیشتری داشت، شاید شخصیتها ملموستر میشدند. باید اضافه کنم تعدد ماجراها، رنگارنگی نثر و زبان، دایره واژگان غنی و داستانهای گاه دور از ذهن و متفاوت، ساخت فضای بکر و روستایی از امتیاز این مجموعه است، اما از طرفی من از خود داستانها و شیوه روایتشان انتظار بیشتری داشتم. البته بگویم این مجموعه الهام فلاح را با کارهای قبلیش قیاس نمیکنم. تفاوت داستانهای فلاح با داستانهای دهه چهل یا پنجاه، این است که داستانهای آن دو دهه پر از توصیفند و نوع روایت اغلب نقالیگونه است. داستانهای الهام فلاح در این مجموعه، یکجور روایت همینگویگونه دارد. در بعضی داستانها مسلما انتظارات ما برآورده نمیشود و این آن داستانهایی است که در آنها مولفه غافلگیری موفق نبوده است. خلق جامعهای از آدمهای گیج و گول که در بستری از خرافه و امیال ابتدایی، درگیر مشکلات اولیه هستند و در همین بستر دسیسه میچینند و نقشه میریزند و گاه شاد میشوند و گاه به هیچ نمیرسند.
تجربه دوباره تجربهها
بهزاد باباخانی، داستاننویس: از خواندن داستانهای مجموعه «کشور چهاردهم» غافلگیر شدم. فکر نمیکردم الهام فلاح از چنین دایره واژگانی گستردهای بهرهمند باشد و تکلفی در روایت احساس نکردم. اصطلاحات خاص گیلانی و زبان چکشخورده از ویژگیهای ممتاز کار است و فضاسازی و شخصیتهای روستایی و فضای گنگ و رازآمیز آفریدن، خیلی خوب اجرا شده است. حال با توجه به نظر آقای آذرپناه راجع به شباهت داستان با آثار دهه 40، سوالی که مطرح میشود این است که با داشتن داستانهای درخشان دهه چهل و ادامه حال و هوای آن داستانها تا دهه پنجاه و شصت و حتی هفتاد، آیا لزومی به انجام دوباره آن تجربیات هست یا خیر؟ و آیا اصولا خانم فلاح به ادامه آن تجربیات اذعان دارند یا خیر؟ درباره قیاس این داستانها با داستانهای ساعدی هم باید بگویم دنیای داستانهای الهام فلاح با داستانهای غلامحسین ساعدی متفاوت است. کارهای ساعدی پردیالوگ و همراه با طنز سیاه و نمایشنامهگونه است و وجه رئالیسم جادویی در آنها غالب است در حالی که رئالیته در کارهای فلاح پررنگتر بوده و اثری از طنز یا دیالوگهای پینگپنگی ساعدی در آنها دیده نمیشود.
پر از رنگ و بو و طعم
ضحی کاظمی، داستاننویس: مجموعه داستان «کشور چهاردهم» 18 داستان به هم پیوسته دارد. فضاها، خیلى زنده و پر از رنگ و بو و طعم هستند. اصطلاحات و واژگان خاصند. زمان و مکان باعث شده فضا خیلى دقیق و جذاب ساخته شود. به نظرم داستان «هاجر» و «گل خال» بهترین داستان هاى مجموعه هستند. در این داستانها، باورها و اعتقادات مردم دهه چهل گیلان به دقت و با رنگ و بو و طعم به تصویر کشیده شده است. اعتقاداتى که گاه با خرافه مىآمیزد و به جادو تنه مىزند. اگر صرفا داستانها روى این تکنیک جلو مىرفت، یکبارمصرف مىشد.
فضای خیس و تازه شمال
فائزه مالکپور، داستاننویس: «کشور چهاردهم» به دلیل بیرون آمدن از فضای شهری و انتخاب فضای خیس و تازه شمال برایم جذاب است. علاوهبر این داستانهایی با عنصر غافلگیری را دوست دارم. داستانها در فضایی شکل میگیرد که هر روایت حامل پیشآگهی لازم برای هر رویدادی هست؛ در نتیجه عنصر غافلگیری، داستانها را یکبارمصرف نکرده است. داستانها میتوانست شخصیتمحور باشد، آنهم با شخصیتهای جذابی که انتخاب شده بود اما گاهی نویسنده راحت از کنارشان گذشته است و آنها را در حد تیپ نگه داشته، در نتیجه گاهی آدمها در داستانها هدر میروند.
بار خاطرات
مکرمه شوشتر، داستاننویس: با خواندن مجموعهداستان «کشور چهاردهم» این پرسش برایم پیش آمده است که چه نیازی بود به نقب زدن در گذشته؟ من قصههای «کوچک» و «هاجر» را بسیار دوست داشتم. اصلا با قصه «کوچک» که شروع کردم منتظر قصههایی جادویی بودم که در بستری روستایی اتفاق میافتد؛ در فضایی دور از ما که میتواند آبستن ماجراهایی وهمانگیز باشد؛ چیزی شبیه کارهای منیرو روانیپور. داستانهای بعدی فضای کارهای ساعدی را داشت و مرا یاد خاطرات مادربزرگم انداخت. داستانها کمکم جادو و وهم را به حقایق تلخ باختند.
شگرد تکرار
فرشید فرهمندنیا، داستاننویس: در داستان دو نوع تکرار متصور است، تکرار مبتنیبر تفاوت یا تکرار مبتنیبر همسانی. در نوع اول، شگرد تکرار کمک میکند فاصلهای انتقادی با موضوع ایجاد شود که در این کتاب هم با همین نوع تکرار مواجهیم. اما در نوع دوم فقط شاهد بازگویی صرف روایتهای گذشته خواهیم بود. در کشور چهاردهم به خوبی از تکرار مبتنیبر تفاوت برای خلق روایتهای تازه استفاده شده، و در هر صورت این روایتها ارتباط بینامتنی نهفتهای با بخشهایی از خاطرات و گفتارهای شفاهی گذشته و حال ما دارند.