در حالی که هنوز چشمها به هتل کوبورگ دوخته شده تا شاید دودی سفید را بر فراز آن ببینند، بسیاری به فردای پس از توافق میاندیشند، توافقی که بیش از دو سال مسیری پر پیچ و خم را طی کرد و انگار به ایستگاه نهاییاش رسیده است. فردای پس از توافق، بهخصوص در شرایط کنونی حاکم بر خاورمیانه و مخالفتهای کشورهای منطقه موضوعی تاملبرانگیز است، این مساله در کنار چگونگی روابط آینده ایران با کشورهای اروپایی و آمریکا موجب شد تا با مهدی مطهرینیا کارشناس و پژوهشگر مسائل بینالملل گفتوگو داشته باشیم.
***
همانطور که میدانید تیم مذاکرهکننده ایران و گروه 1+5 تنها چند گام تا رسیدن به توافق نهایی فاصله ندارند، به عقیده شما دستیابی به توافق هستهای بر روابط ایران و همسایگانش بهخصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس چه تاثیری خواهد گذاشت؟
آنچه توافق هستهای ایران با کشورهای جهان را شکل خواهد بخشید پذیرش ایران به کلوپ قدرتهای بینالمللی موثر بر شکلبخشی به آینده نظام بینالملل است. به شرط آنکه ایران دکترین تعامل سازنده خود را ادامه دهد و آمریکا سیاست هوشمندانه خود را استمرار بخشد. تلاقی این دو دکترین در چهارراه پرونده هستهای، گلوگاه عبور از نظم قدیمی جهانی به نظام نوین بینالمللی را در دوران گذار کنونی به وجود آورده است. در اینجاست که ایران بهعنوان یک منطقه بسیار مهم در نظام بینالملل و نظم نوین جهانی جایگاه ویژهای پیدا میکند و ژنوم ژئوپولتیک ایران موجب میشود که هارتلند نو (New Heart Land)در شکلدهی به نظم منطقهای و تسهیل شکلدهی به نظام الگویی آینده کد بالای امنیتی را فراهم سازد. به عبارت دیگر اهمیت استراتژیک ایران افزایش پیدا میکند اما این بدان معنا نیست که این افزایش توان خطری برای همسایگان محسوب شود.
کشورهای حاشیه خلیج فارس بهخصوص عربستان سعودی از آغاز فرآیند مذاکرات هستهای ساز ناکوک میزدند و از منتقدان و مخالفان مذاکرات هستهای محسوب میشدند. مخالفت آنها تا جایی رسید که رئیسجمهوری آمریکا برای جلب حمایت متحدان سنتیاش در منطقه جلسه کمپ دیوید را تشکیل داد؟
ایران اگرچه در اصطکاک با برخی از همسایگان خود بهویژه در شرایط کنونی با عربستان سعودی قرار دارد اما این اصطکاک دگرساخته و خودافزاینده بوده است. اکنون با دستیابی به حل پرونده هستهای و استمرار دکترین تعامل سازنده دیگر چندان نیازی به دکترین جنگ متعادل و گسترش ایرانهراسی در منطقه نخواهد بود. بنابراین دگرساختگی این مساله کاهش پیدا میکند. از سوی دیگر ما شاهد آن خواهیم بود که با همکاری بیشتر در قالب گروه 1+5، یعنی پنج قدرت جهانی به علاوه ایران بهعنوان یک قدرت بزرگ منطقهای در مهمترین منطقه جهان(خاورمیانه) به علاوه آمریکا بهعنوان ابرقدرت باقیمانده از متن گذشته نظام بینالملل، زمینههای مدیریت نسبی در منطقه و نظم بینالمللی فراهم خواهد آمد. از این رو اگرچه در مرحله نخست دلواپسی و نگرانی عربستان را باید به واسطه عملکردهای نادرست دستگاه سیاست خارجی این کشور در ارتباط با ایران جدی گرفت، در همان حال باید نگرانیها را مرتفع کرد.
راهکار شما برای نزدیکی ایران و عربستان و تغییر مواضع سعودیها نسبت به سیاست خارجی ایران چیست؟
عربستان در جغرافیای هارتلند نو و خاورمیانه عربی کشوری مهم است اما اگر به نیکی آینده تحولات منطقه را ارزیابی نکند و آنها را در نیابد، بیشترین خسارتها را به هارتلند نو یا خاورمیانه عربی خواهد زد. من بر این باورم که عربستان در سیاستهای پنهان خود اندوختههای غمانگیزی را درباره ایران در محیط عملیاتی سوریه و یمن فراروی خود به صورتی توهمگونه پردازش داده است. حالا باید تفاهمات موجود از مجاری دستگاه سیاست خارجی ایران با گفتوگوی سازنده و در جهت تعامل مشترک منطقهای آغاز شود. مبارزه با تروریسم آن هم تروریسم دگماتیسمی نقابدار در هیبت داعش و گروههای تروریستی آئیننمای مرعوبسازنده میتواند مقدمهای برای همکاریهای سازنده منطقهای و بینالمللی در مبارزه با تهدید تروریسم و گرایشهای شدید تروریستی در منطقه و نظام بینالملل باشد.
به عقیده شما آیا دستیابی به توافق هستهای میتواند زمینه را برای همکاری ایران و آمریکا برای مقابله با گروه تروریستی داعش فراهم کند؟
به باور من علیرغم تعارضات ایدئولوژیکی، ژنوم پولتیک ایران و آمریکا از منظر واقعیتهای سیاسی ژنومی همگراست.
چرا؟
آمریکا برای گذار از هارتلند نو یعنی خلیج فارس و فلات ایران جهت چیرگی بر رقیب خود در قرن بیست و یکم و تسلط بر هارتلند علیا، یعنی تبت نیازمند ایجاد همگرایی ژئوپولتیک با تاکید بر ژنوم خاص ایران در منطقه است. از این منظر آینده نشان خواهد داد که آمریکا خواهان سرمایهگذاری بیشتر روی ایران بهعنوان یک شریک استراتژیک است. به همین دلیل تلآویو یک سونامی را در آینده تجربه خواهد کرد و پایتخت برخی از کشورهای عربی درخواهند یافت که قدرت خود را بر شن روان بنا نهادهاند.
آیا تلاش کشورهای اروپایی برای نزدیکی به ایران پس از توافق صرفا بر دلایل اقتصادی متکی است، یا میتوان دلایل دیگری را برای این نزدیکی لحاظ کرد.
دلایل اقتصادی لایههای برونی این تلاش را در خود آشکارا نشان میدهد اما لایه بیرونی این تلاشها در حقیقت با هدف تنگتر کردن محیط بازی برای آمریکاست. باید بپذیریم که قطبهای ژئوپولتیک در اینجا معنادار میشوند. در اینجا ژئو اکونومی، ژئو کالچر و امثال آن امروز اهمیت بیشتری یافتهاند. اما این به معنای نفی اهمیت ژئوپولتیک نیست. اتحادیه اروپا در صورت افزایش تواناییهای درونی خود در آینده و پیوستن ترکیه به این مجموعه، یکی از همسایگان غربی ایران خواهد بود، همسایهای که از منظر ژئواستراتژیک یک گام تاخلیج فارس فاصله نخواهد داشت. این همان هارتلند نو است.