سیدهادی حجازی، کارشناس رسمیدادگستری: میانههای روز جمعه 21 شهریور خبری تلخ در رسانهها منتشر شد. یک آتشنشان باتجربه به نام شهید «رضا فخریان» 41 ساله در مشهد طی اجرای عملیات اطفای حریق در یک کارگاه مبلسازی در محل حریق ناپدید شد و ساعاتی بعد خبر بهتآمیز پیدا شدن پیکر این آتشنشان در رسانههای اجتماعی منتشر شد. این حادثه البته اولین در نوع خود نبوده و نخواهد بود، اما در طول همین تابستان گذشته، جامعه آتشنشانان ایران در سوگ دو قهرمان دیگر نیز نشست: «مجتبی وزیری» که حین تمرین غواصی در شیراز جان باخت و «مجید سفالی» که در شهر کنگان هنگام اطفای حریق یک ساختمان مسکونی به شهادت رسید. این فقدانها، موجی از ابراز همدردی در فضای مجازی به همراه داشت، اما در پشت این همبستگی ظاهری، حقیقت تلخی پنهان است: نبود یک مطالبه جدی برای رسیدگی به علل ریشهای این حوادث.
تحلیل شناختی شهادت آتشنشانان حین انجام وظیفه
ایمنی لازمه هر فعالیتی است. ایمنی امروزه در تمامیفعالیتها، اعم از فعالیتهای صنعتی و تولیدی، بهشدت جدی گرفته میشود. ایجاد شرایط ایمنی جدای از اینکه مسائل اخلاقی اجازه نمیدهد سازمانها و شرکتها شاهد درد و رنج کارکنانشان باشند، بلکه به صورت یک الزام قانونی نیز مطرح است. همچنین رعایت مسائل ایمنی سازمانها و شرکتها را از هزینههای مستقیم و غیرمستقیم ناشی از حوادث مصون نگه خواهد داشت. قانون با وجود اینکه کارفریان را ملزم به ایجاد شرایط کاری ایمن برای کارکنان میکند، کارکنان را نیز ملزم میکند که در اجرای دستورالعملها و تدابیر قانونی مربوط به ایمنی اهتمام کامل داشته باشند. بحث ایمنی جدای از صنایع، در سازمانهای امدادی و آتشنشانی نیز باید بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد.
از آنجا که جامعه به شایستگی سازمانهای آتشنشانی تکیه دارد، یک اشتباه کوچک یا سهلانگاری میتواند تبعات فاجعهباری برای حادثهدیدگان و آتشنشانان داشته باشد، جایی که ایثار و فداکاری آتشنشانان نیز نمیتواند پاسخگوی کاستیها باشد. در یک دهه گذشته، تعداد بسیار زیادی از آتشنشان ایرانی در مأموریتهای مختلف شهری و صنعتی جان باختهاند؛ اما نبود بولتنهای رسمی، گزارشهای تحلیلی مستند و آمارهای دقیق، تصویر روشنی از ابعاد واقعی این فجایع ارائه نمیدهد. همین خلأ آماری موجب شده بررسی علل تکرار حوادث، ضعف آموزشهای تخصصی، کمبود تجهیزات و کاستیهای مدیریت ریسک حادثه در هالهای از ابهام باقی بماند.
فداکاری با حسابوکتاب
هرچند حرفه آتشنشانی بر پایه فداکاری و شجاعت بنا شده است. اما این ایثار باید همراه با «ارزیابی هوشمندانه ریسک» و بر اساس اصول «مدیریت حادثه» و «صلاحیت فرماندهی» باشد. آتشنشانان این امر را پذیرفتهاند که گاهی برای نجات یک فرد باید زندگی خود را در معرض خطر قرار دهند؛ در بیشتر موارد، جامعه هم همین انتظار را از آتشنشانان و نیز سازمان آتشنشانی دارد. این انتظاری است که حرفه آتشنشانی را از سایر شغلها متمایز کرده و باعث میشود که آتشنشانان شایسته احترام باشند. اما سازمانهای آتشنشانی کشور که متعهد به حفظ و نجات ارزشهای جامعه هستند (نجات جان، حفظ اموال و محیط زیست)، باید توانایی برآورده کردن انتظارات جامعه را هم داشته باشند و در کنار این، باید توانایی فنی و ساختاری لازم را هم برای نیل به این مهم داشته باشند. این توانایی شامل توانمندسازی افسران، فرماندهان و آتشنشانان برای ارزیابی هوشمندانه و تصمیمگیری صحیح در محل حادثه نیز است تا بتوانند تشخیص دهند که در کجای حادثه احتمال بروز آسیب به آتشنشانان وجود دارد. اینجاست که اگر یک آتشنشان جان خود را برای حفظ اموال - و نه حتی برای نجات جان یک فرد - از دست دهد، جامعه متوجه خواهد شد که توانمندی سازمانهای آتشنشانی از بعد فنی در ارزیابی هوشمندانه و تصمیم گیری صحیح دچار شکست شده است. بنابراین با یک نگاه کارشناسی، موضوعاتی نظیر صلاحیت حرفهای فرماندهان در آتشنشانی، مدیریت آموزش، دانش و مهارت آتشنشانان و نیز ساختارهای مورد نیاز برای نظارت بر عملکرد فنی سازمانهای آتشنشانی مورد توجه قرار میگیرد. این مسئولیت سازمانهای آتشنشانی است که با تدوین، پیادهسازی و اجرای دستورالعملها و پروتکلهای ایمنی، از بروز حوادث غیرضروری برای آتشنشانان جلوگیری کنند.
صدای خانوادهها و جامعۀ آتشنشانی
خانوادههای آتشنشانان، هر روز با اضطراب و نگرانی در انتظار بازگشت عزیزانشان هستند. حوادث ناشی از کار بر توانمندی جسمانی آتشنشانان تأثیرگذار است و بیشک خانواده آتشنشانان نیز ضمن درگیر شدن با مشکلات ناشی از فقدان یا صدمه به عزیزانشان، خود نیز عمیقاً با آسیبهای روحی و روانی عمیقی نیز روبهرو میشوند. آنها در کنار اضطراب مداوم، شاهد درد و رنج عزیزانشان هستند و در این مسیر، همراه با آنها، بهای سنگینی را میپردازند. این درحالی است که هنوز جانباختگان آتشنشان به عنوان رسمی شهید شناسایی نمیشوند و در برخی شهرها – از جمله در تهران – حقوق سخت و زیانآور آتشنشانان به رسمیت شناخته نمیشود.
چرا راهکارهای نجات آتشنشانان روی کاغذ میماند؟
هر بار که حادثهای تلخ برای آتشنشانان رخ میدهد، موجی از همدلی و تحسین عمومی جامعه را فرا میگیرد. اما پس از فروکش کردن احساسات، این سؤال اساسی مطرح میشود که چرا راهکارهای کلیدی برای جلوگیری از تکرار این فجایع، همچنان در حد شعار باقی ماندهاند؟ کارشناسان بر این باورند که برای ارتقای ایمنی آتشنشانان باید از اقدامات نمادین فراتر رفت و به سراغ راهکارهای عملی و بنیادین رفت:
شفافیت در آمار: انتشار سالانه و رسمیآمار مرگومیر و آسیبدیدگی آتشنشانان میتواند اولین گام برای جدی گرفتن این معضل باشد. این شفافیت به شناخت بهتر خطرات و برنامهریزی مؤثرتر کمک میکند.
سیستم تحلیل حوادث: نیاز به ایجاد یک نظام ملی «بازبینی و تحلیل حوادث» و «ایجاد یا تقویت ساختارهای مدیریت ملی و یکپارچه سازمانهای آتشنشانی کشور» بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. با نظارت بر عملکرد فنی و نیز بررسی دقیق هر حادثه و استخراج درسهای آن، میتوان از تکرار اشتباههای مشابه جلوگیری کرد. ایجاد فرایند تحلیلی از آسیبشناسی شرایط سازمانهای آتشنشانی در تمام ابعاد در کشور نیز از دیگر فواید اعمال این تغییرات است.
آموزش و فرماندهی تخصصی: آموزشهای تخصصی و اجباری برای همه آتشنشانان و بهویژه فرماندهان و افسران آتشنشان در همه سطوح، عاملی حیاتی برای مدیریت صحیح صحنههای بحرانی است. سپردن مسئولیت به افراد متخصص و باتجربه، کیفیت تصمیمگیریهای لحظهای در شرایط بحرانی را بهبود میبخشد. این امر بهویژه در شهرهای کوچکتر باید با جدیت بیشتری مورد توجه عمومی قرار گیرد.
تجهیزات بهروز: تأمین تجهیزات استاندارد و مدرن و همچنین تدوین، پیادهسازی و بهروزرسانی مداوم پروتکلهای ایمنی، یک ضرورت اجتنابناپذیر است. جان یک آتشنشان نباید بهخاطر نقص فنی یک وسیله یا پروتکل قدیمی به خطر بیفتد.
بدون تبدیل این راهکارها از حرف به عمل، هر حادثه جدید تنها فاجعهای تکراری خواهد بود. به نظر میرسد دیگر نباید سادهانگارانه به این فجایع نگاه کرد.
مرگ آتشنشانان ما نتیجه یک اشتباه فردی نیست، بلکه پیامد مستقیم مشکلات درهمتنیدهای است که سالهاست گریبانگیر سازمانهای امدادی ماست. از مسائل مدیریتی و فنی گرفته، تا ضعف در ایمنی ساختمانها، کمبود منابع و نقص در قوانین، همگی دست به دست هم دادهاند تا جان این قهرمانان هر روز بیشتر به خطر بیفتد. این پیچیدگیها بررسی و حل مشکلات را دشوارتر کرده است، اما هرگز بهانهای برای بیعملی نیست.
باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که «سادهانگاری و بیتوجهی» به مسائل ریشهای، بیش از آتش و دود، جان آتشنشانان ما را میگیرد. ضرورت تغییرات بنیادین در سیستم مدیریت آتشنشانی کشور یک انتخاب نیست، یک ضرورت برای حفظ جان مردان و زنانی است که هر روز به دل آتش میزنند.
پینوشت
حقیقت آتشنشانی این است که سازمان آتشنشانی امروزی نتیجه مستقیم تحول در روششناسی، فناوری و مسئولیتهایی است که از ابتدای تمدن برای جوامع بشری بسیار حیاتی بوده است، ازاینروست که مسئولان و کارکنان این رشته شغلی ناچارند خود را همچنان با روند توسعه جامعه همگام کنند.











