سعید قاسمی، خبرنگار: فیلم «تهران» محصول سال ۲۰۲۵ سینمای هند، در ظاهر میخواهد یک تریلر جاسوسی پرتنش باشد که از دل واقعه انفجار سفارت اسرائیل در دهلی روایت میشود، اما آنچه روی پرده میآید چیزی بیش از مجموعهای از کلیشههای نخنما و روایتهای سطحی نیست. مشکل اصلی فیلم نه در کارگردانی یا بازیگری که در خودِ فیلمنامه نهفته است؛ متنی پر از خلأهای روایی که نشان میدهد سینمای هند هنوز در قواره ساخت چنین آثاری نیست. نویسندگان فیلم بهجای پژوهش عمیق و شناخت از تاریخ و سیاست منطقه، تنها به یک طرح سادهانگارانه بسنده کردهاند. از همان ابتدا روشن است که داستان فاقد ریشه و بستر است. انفجار بهانهای میشود برای پرتاب قهرمان هندی به دل ماجرایی بینالمللی، اما چرا این ماجرا اهمیت دارد و چه نسبتی با واقعیت سیاسی دارد؟ فیلمنامه هیچ پاسخی نمیدهد و صرفاً از حادثهای به حادثه دیگر جهش میکند، بیآنکه پیوندی منطقی میان وقایع برقرار شود.
در مرکز این رویکرد سطحی، تصویرسازی از ایران قرار دارد. کشوری با تاریخ، فرهنگ و سیاست پیچیده، در فیلم به یک دشمن آماده مصرف تقلیل مییابد؛ کشوری پر از مأموران مخفی و سیاستمدارانی که تنها هدفشان برهمزدن نظم جهانی است. این تصویر بیشتر به تیزرهای تبلیغاتی شباهت دارد تا بازنمایی واقعیت. هیچ تلاشی برای درک تضادهای درونی ایران، تنوع اجتماعی یا حتی مواضع متفاوت در سیاست خارجیاش دیده نمیشود. فیلمسازان هندی با بیتوجهی کامل به این پیچیدگیها، سادهترین و توهینآمیزترین برچسبها را تکرار کردهاند. همین بیدقتی نشان میدهد فیلمنامه نه محصول تحقیق که ساختهوپرداخته پیشداوریها و روایتهای رسانهای است.
مشکل دیگر، شخصیتپردازی است. در آثار موفق ژانر جاسوسی، قهرمانان و ضدقهرمانان خاکستریاند؛ انگیزههای شخصی و سیاسی درهمتنیده میشود و تماشاگر میان وفاداری، ترس و منفعتطلبی کاراکترها غوطهور میماند. اما در «تهران»، همهچیز سیاه و سفید است. افسر هندی تجسم شجاعت و اخلاق معرفی میشود و ایرانیان در نقطه مقابل، هیولایی بیمنطق و خشونتطلب. این دوقطبی کودکانه نهتنها جذابیتی نمیسازد، بلکه فیلم را به کاریکاتوری مضحک بدل میکند. فیلمنامهای که باید روایتگر پیچیدگیهای سیاست و امنیت بینالملل باشد، به قصهای شبیه کمیکاستریپهای تبلیغاتی تنزل پیدا کرده است.
از سوی دیگر، تناقضهای درونی روایت نیز آشکار است. فیلم میخواهد قهرمان هندی را فردی مستقل و خارج از پروتکل نشان دهد، اما او بدون کمک اسرائیلیها هیچ حرکتی نمیتواند بکند. این تناقض، ضمن آنکه وابستگی هند به اسرائیل را تبلیغ میکند، عملاً شأن و استقلال همان قهرمانی را که فیلمنامه ساخته، از میان میبرد. در نتیجه، هند در این فیلم نه یک بازیگر مستقل، بلکه بازیچهای در زمین دیگران است (البته هندیها نشان دادهاند از چنین چیزی بدشان نمیآید). چنین روایت متناقضی تنها به آشفتگی متن میافزاید و نشان میدهد نویسندگان حتی در ترسیم اهداف سیاسی خود نیز سردرگم بودهاند.
فیلمنامه «تهران» یک نمونه روشن از خامی و ناپختگی سینمای هند در ورود به ژانر جاسوسی معطوف به ژئوپلیتیک است. سینمای بالیوود در عرصه ملودرام و سرگرمیهای پرزرقوبرق شاید چیزهایی در چنته داشته باشد، اما وقتی پای بحرانهای بینالمللی و روابط پیچیده قدرت به میان میآید، ضعفهایش برملا میشود. نتیجه، فیلمی است که نه انسجام دارد، نه واقعیت را بازتاب میدهد و نه شخصیتهایش قابل باورند. تنها چیزی که باقی میماند، مجموعهای از شعارهای سیاسی و تصویرسازیهای کاریکاتوری است که بیشتر به یک ابزار تبلیغاتی و سفارشی با کارفرمای مشخص شباهت دارد تا اثری سینمایی.
بنابراین، اگر بخواهیم صادقانه قضاوت کنیم، «تهران» نهتنها به هدف خود در خلق یک تریلر جاسوسی نزدیک نمیشود، بلکه نشان میدهد سینمای هند هنوز راهی طولانی در پیش دارد تا بتواند در این میدان حساس قد علم کند. فیلم بهجای تحلیل و عمق، به تقلید کورکورانه از کلیشههای هالیوودی روی آورده و با بیاعتنایی به واقعیتهای تاریخی، تصویری تحریفشده از ایران ارائه میدهد. همین نگاه سادهانگارانه است که آن را از یک اثر جدی سینمایی به محصولی سطحی و بیاعتبار بدل میکند؛ محصولی که نهتنها به رشد سینمای هند کمکی نمیکند، بلکه بهعنوان شاهدی بر ناتوانی این سینما در پرداختن به موضوعات ژئوپلیتیک باقی خواهد ماند.
شماره ۴۴۹۲ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
هند و ژانری که در قوارۀ سینمایش نیست!














