محمد قربانی، منتقد: هرچند هند تاریخ، فرهنگ و زبان خود را به انگلیس و استعمارش باخت، اما در بالیوود بارها موفق شد به کمک شاهرخخان و عامرخان و جلوههای ویژه بر انگلیس پیروز شود. فیلم «تهران» واکنشی به همان سیاق و از سر حسادت به نقشآفرینی ایران به عنوان تنها حامی واقعی مردم فلسطین است. البته این تمام ماجرا نیست و در لایههای عمیقتر ردپای خردهحسابهای تاریخی نیز به چشم میآید. گویا هندیها هنوز از نادر افشار دلخورند و به همین دلیل اسم بدمن فیلمشان را «افشار» گذاشتهاند تا شاید بتوانند این بار کوه نور را در بالیوود پس بگیرند. فیلم به لحاظ سینمایی تهی است. فیلمنامه باسمهای است و هیچ کدام از آدمکها به شخصیت نزدیک نمیشوند. قاببندیها بیسلیقه و فرمولی هستند، دوربین و نورپردازی تختِ فیلم سینمایی نیست و از همه گلدرشتتر، صحنهپردازی و لوکیشنهای بسیار پلاستیکی و باورناپذیر فیلم است که شدیداً توی ذوق میزند. چنین اثری که با وجود فیگور پلیسی-جاسوسیاش در سطح «هندی»ترین فیلمهای هند خندهدار است، تنها به دلیل مضمونش قابلتحمل است. داستان «تهران» درباره افسری امنیتی است که متوجه میشود عامل ترور یک دیپلمات اسرائیلی، چند ایرانی بودهاند. فیلم مرگ یک دختر هندی را بهانه میکند تا موضوع برای افسر امنیتی حیثیتی و شخصی شود. همچنین فیلمساز تلاش میکند با وسط کشیدن منافع ملی هند و اشاره به ترورهای اسرائیل، خود را بیطرف جا بزند و سمپاتیاش نسبت به اسرائیل را پنهان کند. در حالی که سینما این امکان را- آن هم به چنین فیلمساز نابلدی- نمیدهد. به چند مورد اشاره میکنم. در فیلم بارها چهره دختر هندی سوختهای نمایش داده میشود که بر اثر انفجار بمب ایرانیها سوخته است؛ درست همزمان با قتل عام کودکانی که زخمها و سوختگیهای واقعیشان هزاران بار عمیقتر از گریمهای بالیوودی است. مورد دیگر ترور دانشمندان ایرانی توسط مأموران موساد است که با اسلحههای سبکی اتفاق میافتد که جز به سوژه ترور به کسی آسیب نمیرساند. ارائه چنین تصویر انساندوستانهای از اسرائیل در سال 2025، شگفتانگیز است و فقط از بالیوود برمیآید. جایی بیش از همه دست فیلمساز رو میشود که قهرمان یکه و طردشده فیلم- که برای مبارزه با ایرانیها از حکومت هند تمرد میکند- توسط موساد پشتیبانی میشود. در واقع در بین سه سیستم ایران، اسرائیل و هند، تماشاگر بیش از همه با اسرائیل همذاتپنداری میکند؛ چراکه این اسرائیل است که تواناییهای فردی قهرمان را به رسمیت میشناسد و از آن حمایت میکند. این یعنی فیلمساز برخلاف ادعایش، حتی نسبت به سیستم اسرائیل سمپاتی بیشتری دارد تا حکومت خودش. در واقع سازنده «تهران» فیلمی با پول هندیها در خاک هند برای اسرائیل ساخته و به این ترتیب ادعایش دروغی بیش نیست که چیزی جز منافع هند را در نظر ندارد. البته در اثبات اسرائیلی بودن فیلم شواهد بیشتری نیز وجود دارد، مثلا در بین وسایل زنِ همکارِ تروریستِ ایرانی، پوستری دیده میشود از مبارزان فلسطینی که پرچم فلسطین در دست دارند. در آن موقعیت شخصیت اصلی به زن میگوید: «انگار خیلی از اسرائیل متنفری». این جمله بیشتر شبیه جمله یک مأمور موساد است تا مأموری که جز منافع هند به چیز دیگری فکر نمیکند. گلدرشتتر از همه جایی است که یک ایرانی در حال شکنجه دادن یک خاخام اسرائیلی است؛ در حالی که یک «زنده باد فلسطین» بزرگ پشت سرش در اتاق شکنجه نوشته شده. این صحنه خیلی خندهدار است. خاخام زیر شکنجه مدام میگوید: «زنده باد اسرائیل» و حاضر نیست متنی ضداسرائیلی را بخواند و نهایتاً کشته میشود. این سطح از شجاعت برای یک خاخام، تنها در بالیوود -که قهرمانهایش با یک موز یک ارتش مدرن را از پا درمیآورند- ممکن است، حتی اکشنسازهای اسرائیلی هم چنین شجاعتی نزد خاخامها سراغ ندارند؛ چراکه در واقعیت همین موجودات برای سربازی نرفتن، در تلآویو و حیفا تظاهرات میکنند و از ترس جنگ و جانشان زوزه میکشند. وقتی قهرمان خوشگل هندی به ایران میرسد و همه را تارومار میکند، دیگر حتی اگر سعی کنید نمیتوانید نخندید؛ بس که همهچیز ماکتی و پلاستیکی است. از لهجه و حرف زدن فارسی آدمکها گرفته تا خیابانهای تهران که بیشتر شبیه لندن است! جالب اینکه تنها سیاستمدار ایرانی فیلم هم شبیه انگلیسیهاست و لهجه انگلیسی دارد. گویا فیلمساز از همه ظرفیتهای مردم هند برای آنتیپاتیک نشان دادن ایران و ایرانی استفاده کرده که میتوان آن را در چهارچوب پسااستعماری مستقلاً بررسی کرد. فقط یک هندی صهیونیست میتواند انتقام استعمار انگلیس را هم از ایران بگیرد! «تهران» نه تنها فیلمی ضعیف و کاریکاتوری است، بلکه آینهای است برای مشاهده روانپریشی فرهنگی بالیوود؛ کشوری که قهرمانانش ساختهوپرداخته استودیوها هستند، خاطره شکست از نادر افشار را هنوز در ناخودآگاه خود حمل میکند و با وجود جمعیت میلیاردی و قدرت اقتصادی عظیم، میان کودکان و نوزادان بیدفاع غزه و ماشین کشتار اسرائیل، طرف قاتل را میگیرد و طبیعی است که عقده حقارت تاریخی خود نسبت به قهرمانان واقعی و زنده شرق ـ ایرانیان - را به پرده سینما فرافکنی کند.
شماره ۴۴۹۲ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
یک نادرشاه معذرت!














