مریم فضائلی، خبرنگار گروه فرهنگ: «بهشت» در فرهنگها و ادیان مختلف فقط یک کلمه نیست؛ هرکدام تصوری خاص از آن دارند. برخی آن را جایی پر از آرامش ابدی میدانند، بعضی نمادی از کمال و خوشبختی. اما فیلم «Eden» (بهشت) دوربینش را نه به آسمان که به زمین دوخته است؛ به بهشتی که انسانها فکر میکنند ساختهاند، اما خودشان بهتدریج آن را ویران میکنند. در «ادن»، بهشتی که قرار است پناهگاهی باشد، به جایی تبدیل میشود برای نشان دادن چهره واقعی آدمها.
فیلم سه دسته انسان را نشان میدهد: گروهی خودخواه که فقط به منافع خود فکر میکنند، دستهای سختکوش که بر اساس ارزشهایشان زندگی میکنند و گروهی که فقط پول و قدرت را دنبال میکنند و برای رسیدن به آن از هیچ کاری فروگذار نمیکنند. ما در زندگی روزمره کم یا زیاد با هرکدام از این تیپها برخورد داشتهایم. اما دیدن رویارویی این سه گروه در شرایطی محدود و سخت، تجربهای است که «Eden» به ما میدهد. این تجربه نه تنها داستان یکی از شخصیتهای مهم آن زمان را روایت میکند، بلکه تصویری تاریخی از اوایل قرن بیستم و بعد از جنگ جهانی اول ارائه میدهد.
«عدن» فقط یک روایت ساده نیست. میتوان آن را از زوایای مختلف تحلیل کرد؛ از نمادشناسی گرفته تا روانشناسی اجتماعی. نظریههایی مثل سلسلهمراتب نیازهای مازلو کمک میکنند تا رفتار و انگیزه شخصیتها را بهتر بفهمیم. حتی میتوان هر شخصیت را جداگانه بررسی کرد و از آنها برداشتهای متفاوتی درباره زندگی گرفت. اما نکته مهم، مسیر تغییر شخصیتها و جنگی است که برای بقا میدهند و چهرههای پنهانشان را نشان میدهد.
فیلم با آمدن یک خانواده سه نفره به جزیره شروع میشود. چیزی که این خانواده را از بقیه جدا میکند، «خانواده» بودنشان است. سیدنی سوینی نماینده زنانی است که خانواده برایشان بسیار مهمتر از خودشان است. او در نامههایی به مادرش میگوید: «من به این جزیره آمدم تا همسرم را خوشحال کنم.» دورا اشتارو، زن سوم جزیره و معشوقه دکتر فردریک ریتر، ازدواج را بیمعنی میداند و فقط آمده تا هم درمان شود و هم به نوشتن کتابی که شاید نجاتبخش بشریت باشد کمک کند. در طول سریال، سقوط دیدگاهها و کلمات را میبینیم؛ کتابی که با گرسنگی و ضعف نویسنده، کمکم قدرتش را از دست میدهد و انسان به حیوان تبدیل میشود.
شاید مهمترین پیام سریال، انتقاد به زندگی روزمره مدرن است؛ جریانی که آزادی را در رها شدن از نسبتها، دوری از دین و بیوفایی به ارزشهای انسانی میبیند. اما در پایان، تنها یک گروه از دروغها و نقشههای بارونِس خوشگذران و دکتر مکار جان سالم به در میبرد: خانوادهای که بر پایه تعهد، وفاداری و باور به ارزشهای مقدس شکل گرفتهاند. آنها برای خود چهارچوب اخلاقی و انسانی دارند و درنهایت کنار هم میمانند. حتی اگر شخصیتی سادهلوح در لحظهای خشم، مرتکب قتل شود یا زنی آرام و کمحرف در پایان ناجی خانواده باشد، باز هم این «تعهد» است که آنها را نجات میدهد، نه هوش، قدرت یا زور.
درواقع، جزیرهای که در ابتدا نمادی از آرمانشهر یا پناهگاهی دور از هیاهوی جهان بود، کمکم به صحنهای برای آشکار شدن زخمهای اخلاقی بشر تبدیل میشود. «ادن» بهخوبی نشان میدهد که فرار از جامعه یا تمدن، لزوماً به معنای فرار از خطاها، خودخواهیها و کشمکشهای انسانی نیست. برعکس، در نبود قانون و ساختارهای اجتماعی، این ضعفها شدیدتر هم بروز میکنند. فیلم میپرسد: «آیا ما واقعاً میتوانیم بهشتی بسازیم، اگر نتوانیم ابتدا در درون خود به صلح برسیم؟» و پاسخ آن، چیزی نیست جز بازگشت به اخلاق، تعهد و چهارچوبهای انسانی.
شماره ۴۴۷۵ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
بردن به قیمت نابودی














