محمدسجاد حمیدیه، خبرنگار: غمانگیز است که یکی از بااستعدادترین کارگردانان جوان سینمای ایران، به این زودی در مسیر هنری خود به بنبست رسیده است. وقتی سعید روستایی بعد از موفقیت «متری شیشونیم»، فیلم ضعیف «برادران لیلا» را ساخت، امید میرفت آن فیلم صرفاً یک اشتباه در مسیر فیلمسازی کارگردان جوان، بهدلیل تأثیرپذیری از هیجانات روز باشد. باورنکردنی است که روستایی در فیلم بعدیاش به چنان قعری سقوط کرده که برادران لیلایش در برابر آن، فیلم جدیتری به چشم میآید. او بدترین فیلمش را خوب شروع میکند. کاراکتر علیار با بازی بسیار خوب سینان محبی، بار اصلی فیلم را در آغاز بهدوش میکشد و تماشاگر بیش از همه با او همراه میشود. روستایی با کارگردانی درست خود میتواند او را خاص کند و از دیگر بچهها جدایش کند، برای مثال در سکانسی که علیار قفل مدرسه را خراب میکند، لانگشاتهای خوبی از تقابل علیار با بچهها گرفته شده است. دیالوگهای او هم بهدقت نوشته شدهاند و کاملاً شخصیت را باورپذیر میکنند. تا قبل از مراسم خواستگاری _که فیلمنامه در مرحله تشریح موقعیت و شخصیتها قرار دارد- فیلم ایراد خاصی ندارد و امیدوارکننده است؛ اما از لحظهای که حمید و مهری در مراسم خواستگاری با یک نگاه عاشق میشوند، فیلم سقوط میکند و تا پایان هم به این سقوط ادامه میدهد. برای منطقیبودن عشق حمید به مهری، ابتدا نیاز است دلزدگی حمید از مهناز ساخته شود؛ اما اتفاقاً این حمید است که با وجود پسزدنهای مهناز، بههرقیمتی اصرار به ازدواج دارد. تا پیش از مراسم خواستگاری، پرداختی نسبت به دلخوریهای حمید از مهناز انجام نمیشود که بخواهد تغییر نظر حمید را توجیه کند. در اواخر فیلم، فیلمساز میخواهد با چند دیالوگ این مسئله را جمع کند؛ اما اولاً جای پرداخت به این مشکلات پیش از برگزاری مراسم خواستگاری است، نه در دقایق انتهایی فیلم و ثانیاً با توجه به نشاندادهنشدن آن مشکلات در درام، این دیالوگها نمیتوانند تماشاگر را از نظر حسی قانع کنند، حتی اگر جرقه عشق بین حمید و مهری در یک نگاه را بپذیریم، برای شعلهورشدن این عشق، تا حدی که مهری حاضر شود با وجود فشارهای روانی بهجای خواهرش با حمید ازدواج کند، نیاز به پرداخت جدی وجود دارد که فیلمساز کاملاً از آن غافل مانده است. خندهدار است که تا تماشاگر بهخودش بیاید، حمید و مهری نهتنها مخفیانه عقد کردهاند که بچهای هم در راه دارند. این هم معلوم نیست که چطور مادری که بار اول، خواستگاری از مهری را با خشم و فریاد رد کرد، ناگهان مدافع این ازدواج میشود. بهطور کلی شخصیت مادر در این فیلم، ادامهدهنده کلیشه مادر نفرتانگیز در سینمای روستایی است. همانقدر که عشق و ازدواج حمید و مهری بدون پرداخت رها شده، اختلافات بین آنها هم معلوم نیست از کجا سر میرسند و اصلاً بر سر چه هستند که مهناز به مهری پیشنهاد جدایی میدهد و باعث دشمنی حمید با خود میشود. بلافاصله بعد از خواستگاری، مرگ علیار اتفاق میافتد که فیلم را وارد مسیر اصلی خود میکند. مرگ کاراکتر علیار که توانسته بود سمپاتی تماشاگر را جلب کند، میتوانست تأثیر حسی قدرتمندی داشته باشد اما سانتیمانتالیسم و اغراقهای غیردراماتیک، این پتانسیل را کاملاً هدر میدهد. پریناز ایزدیار یکی از بدترین بازیهای دوران کاریاش را ارائه داده است. اووراکتهای شدید، عدم کنترل بر لحن، تأکید اضافی در ادای برخی کلمات و اشکهای بیپایان، بهجای اینکه موجب انتقال حس به تماشاگر شوند، آن را نابود میکنند. نباید فراموش کرد که هرچه بازیگر راحتتر و بیشتر گریه کند، تماشاگر نیازی به گریهکردن حس نمیکند. سلسله انتقامهای مهناز هم نهتنها همراهی تماشاگر را جلب نمیکند، بلکه بیشتر موجب نفرت از خود او میشود؛ چراکه هم حس تماشاگر نسبت به مرگ علیار مخدوش شده است و هم فیلمنامه نمیتواند به اندازه کافی تقصیر دیگران در مرگ علیار را جا بیندازد. تمام اینها باعث شده پردههای دوم و سوم فیلم، بهجای سرشار بودن از لحظات تأثیرگذار، مملو از کمدی ناخواسته باشند. این بزرگترین شکست فیلم است که تماشاگر بهجای آنکه برای علیار اشک بریزد، به ضجهزدنهای مادرش میخندد! سعید روستایی کماکان درپی تکرار برخی لحظات خوش دوران حرفهای خود میدود. او وقتی نتوانست با متری شیشونیم، موفقیت جشنوارهای فیلم اولش را تکرار کند، بهسودای موفقیت در «کن»، برادران لیلا را سر هم کرد. در «زن و بچه» هم برای تکرار طعم شیرین کامنتهای اینستاگرامی، متلکهای پراکندهای مثل عدم قصاص ولیدم و سقوط بورس را در فیلمش گنجانده است. تا روستایی از این ظواهر و فریبهای رنگارنگ رها نشود، نمیتواند به مسیر رشد هنری خود بازگردد.
شماره ۴۴۷۲ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
بنبست هنری فیلمساز جوان














