محمدسجاد حمیدیه، خبرنگار: سازندگان «صددام» گویی تمام درکشان از کمدی «اسلپاستیک»، ترجمه تحتاللفظی آن بوده است؛ فیلم هم از «اسلپ» پر است، هم از «استیک»!
کمدی «اسلپاستیک» یا «بزنوبکوب»، به گونهای از کمدی گفته میشود که بر زد و خورد، شوخیهای فیزیکی، دعواها، تصادفها و بهطور کلی، حرکات اغراقآمیز تأکید دارد. تعداد صحنههای کتککاری در «صددام» -چه با شلاق و مگسکش، و چه با چک و لگد- از دست بیننده در میرود. اما فیلمساز نه به دلایل دراماتیک، بلکه برای ارجاع دادن به فیلمهای بزرگسالان و احیاناً ایجاد جاذبه جنسی، فیلمش را پر از این صحنهها کرده است. این لحاف چهلتکهای که از کتککاریها، با چاشنی دمدستیترین جوکهای زرد و مبتذل فراهم آمده است، هیچ ربطی به گونه کمدی اسلپاستیک، در معنای واقعی خود ندارد.
دنیای دیوانهوار اسلپاستیک، دارای منطق درونی ویژه خود است. اگر آدمهای فیلم بدون انگیزه مشخص یا زمینه داستانی، شروع به کتککاری کنند، چیزی جز خشونتی کاریکاتوری و پوچ به تماشاگر ارائه نمیشود. در یک اثر استاندارد، «بزنوبکوب» در خدمت داستان است؛ نه برعکس! اگر بیننده احساس کند زدنها بهزور در اثر چپانده شدهاند، فیلم را پس میزند. در چنین آثاری، معمولاً یک وضعیت نمایشی مشخص شکل میگیرد که در آن کاراکتر در موقعیتی بحرانی، عجیب یا مضحک گیر میکند و این موقعیت خاص، زمینهساز زنجیرهای از اتفاقات پرتنش و درعینحال خندهآور، مانند درگیریهای فیزیکی یا تصادفات عجیبوغریب میشود. اما در «صددام»، آدمها با احمقانهترین بهانهها، حتی در حد «باقالی، باقالی!» گفتن یک دستفروش، به جان یکدیگر میافتند.
همچنین در یک اسلپاستیک خوب، شوخیهای فیزیکی یکنواخت باقی نمیمانند؛ بلکه با ریتمی مشخص، بهصورت تصاعدی اوج میگیرند. به قول مل بروکس: «اگر سطح تنش را بالا نبرید، تماشاگر دیگر نمیخندد.» اگر از انصاف نگذریم، «صددام» تلاشش را کرده تا کتککاریهایش یکنواخت نباشند؛ اما نه به آن معنایی که دربارهاش بحث کردیم! فیلم در همان سکانس افتتاحیه، اوج خشونت را نشانمان میدهد؛ خواهر و برادر کمسنوسالی در دست و سر یکدیگر چنگال فرو میکنند و خون از بدنشان جاری میشود! یک سکانس بعدتر هم آزاده صمدی، در لباس پلیس، رضا عطاران را شلاق میزند. نباید هم بپرسیم که چرا یک زن، سرهنگ ارشد رژیم بعث عراق و مسئول بازجویی و شکنجه زندانیان است، چون بالاخره «کمدی است دیگر»؛ هرچند دلیل واقعیاش را همه میدانیم.
پس با این اوصاف، خبری از طی شدن یک روند و اوجگیری شوخی یا درگیریها در فیلم نیست؛ اما فیلمساز از این جهت تنوع را در فیلم بهوجود آورده که سعی میکند برای انواع سلیقههای طیف سادومازوخیسم، محتوا آماده کند؛ همان آزاده صمدی که در بخشی از فیلم شلاق بهدست است یا عطاران را با کراواتش روی زمین میکشد، در جایی دیگر بسته میشود، کتک میخورد و صدای سگ درمیآورد!
بدن بازیگر در اسلپاستیکهای استاندارد، از ابزارهای اصلی بیان محسوب میشود. بدن بازیگر در آثار موفق، خود یک شخصیت کامل دارد و در بسیاری موارد از زبان جلوتر حرکت و احساسات را مستقیماً منتقل میکند. بازیگرهای بزرگ اسلپاستیک، توانایی چشمگیری در کنترل بدن خود دارند. آنها تعادلی خیرهکننده دارند و میتوانند حرکات اغراقشده، اما در عین حال کنترلشده را با تسلطی کامل ارائه دهند. همچنین در مواردی، از تضاد وضعیت بدن با موقعیت، کمدی خلق میشود؛ مثلاً شیرجه یک مرد چاق در استخر یا عبورش از یک در کوچک. در «صددام» نیز فیلمساز بسیار بر استفاده از بدن بازیگران تأکید داشته؛ البته استفادهاش در حد لباس تنگ پوشاندن بر بدن بازیگران زن فیلم است!
«صددام» با وجود ردیف کردن دوجین بازیگر نامدار، که برخی از آنها کمدینهای خوبی هم هستند، در زمینه بازیگری نیز آزاردهنده است. فیلمنامه در خلق شخصیت ناتوان است و در فقدان نقش مناسب، بازیگران نمایشهایی کلیشهای و تکراری ارائه دادهاند. تلاشهایی مانند نوکزبانی حرفزدن پریناز ایزدیار نیز با شکست کامل مواجه میشود و توانی برای خنده گرفتن ندارد.
با تمام این اوصاف، روشن است که «صددام» به گونه کمدی اسلپاستیک کاملاً بیربط است و گویی صرفاً یک برداشت تحتاللفظی از آن در فیلم قرار داده شده است. خود فیلم که واقعاً ارزش پرداخت ندارد، اما خوب بود که حداقل به این بهانه، عناصری از گونه کمدی اسلپاستیک را مرور کنیم تا از وقتمان بهتر استفاده کرده باشیم.
بگذارید در پایان، یک ویژگی مهم دیگر اسلپاستیکهای استاندارد را با هم مرور کنیم؛ یک اسلپاستیک برای موفقیت، نیاز به کارگردانی بسیار دقیقی دارد. جای دوربین، قاببندی و همچنین تدوین دقیق، برای بهثمر نشستن شوخیها حیاتیاند.
اما درباره کارگردانی «صددام» و فیلمهای دیگری از ایندست کمدیها، مناسبترین جمله را خود عطاران در فیلم گفته است: «وای به حال مملکتی که کارگردانش شمایید!»
شماره ۴۴۱۵ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
ترجمۀ تحتاللفظی اسلپاستیک














