فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، در نشست با اصحاب رسانه در استانداری خراسان رضوی، بر بازگرداندن «مرجعیت خبر» به داخل کشور با تکیه بر «صداقت، صراحت و چابکی» تأکید کرد و خواستار گفتوگوی شفاف با مردم شد. این سخنان هرچند قابل قبول هستند در بستر واقعیت رسانهای ایران و مذاکرات حساس غیرمستقیم با آمریکا در مسقط و رم، شکننده به نظر میرسند. وقتی اخبار مذاکرات از ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ (۱۲آوریل ۲۰۲۵) از گاردین، رویترز، فاکسنیوز و دیگر رسانههای غربی و حتی عربی به گوش میرسد، ادعای مرجعیت داخلی رنگ میبازد. دونالد ترامپ با حدود سه مصاحبه (NBC News، TIME، ABC News) و استیو ویتکاف با چهار مصاحبه (فاکسنیوز، بریتبارت، آتلانتیک، ABC) به شکل تفصیلی سعی کردند روایتهای ضد و نقیضشان را روی میز بینالملل بکوبند در حالی که مذاکرهکنندگان ایرانی دست بستهتری در این زمینه داشتند. مهاجرانی از نبود مرجعیت گلایه میکند، اما سؤالی که مطرح میشود این است که چرا دولت با بازوان رسانهای پرنفوذش نتوانسته حداقل برای مردم خودش، مرجع خبر باشد؟ گلایه مهاجرانی بهعنوان عضوی از نهاد دولت با امکانات گسترده، تنها فرکانس انفعال صادر میکند. ضعف رسانهای میتواند دیپلماسی را آسیبپذیر و اعتماد عمومی را تضعیف کند. دولت برای تحقق هدف مهاجرانی باید از الگوهای سنتی به رویکردی مدرن و تعاملی و شفاف گذر کند، وگرنه همچنان گاردین و فاکسنیوز و بقیه در میدان رسانهای ایران جولان خواهند داد.
تیمهای رسانهای کجا هستند؟
مهاجرانی در سخنان خود بر بازگرداندن «مرجعیت خبر» به داخل کشور تأکید میکند. این ایده در تئوری جذاب است، اما در عمل با موانع متعددی روبهرو است. پرسش اصلی این است؛ وقتی اخبار مذاکرات حساس ایران و آمریکا را باید از منابعی مانند گاردین، رویترز، فاکسنیوز یا آکسیوس دریافت کنیم، چگونه میتوان از مرجعیت رسانههای داخلی سخن گفت؟ مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، که از ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ در مسقط آغاز شد و در ۳۰ فروردین در رم ادامه یافت، در سایه بازگشت دونالد ترامپ به قدرت و تحریمهای جدید وزارت خزانهداری آمریکا علیه شبکه نفتی ایران در ۲۱ فروردین ۱۴۰۴، حساسیت بیسابقهای در میان مردم ایجاد کرده است. با این حال کارشناسان رسانه معتقدند هدایت رسانهای این مذاکرات از ضعف مفرط رنج میبرد. البته تناقضگوییهای طرف آمریکایی در این زمینه بیتأثیر نیست.
اما آنچه سخنان مهاجرانی را بیش از پیش مورد انتقاد قرار میدهد، تناقض میان جایگاه او بهعنوان سخنگوی دولت و گلایه از فقدان مرجعیت خبری است. دولت بهعنوان نهاد قدرت، کنترل رسانههای متعددی از جمله صداوسیما، خبرگزاریهای رسمی و شبکههای روابط عمومی را در اختیار دارد. وقتی مهاجرانی از نبود مرجعیت خبر سخن میگوید، این پرسش مطرح میشود که چرا دولت با این همه امکانات، خود در این زمینه اقدامی مؤثر انجام نداده است؟ بهجای ابراز نارضایتی از وضعیت موجود، دولت باید پاسخ دهد که چرا با وجود این منابع عظیم، اخبار مذاکرات حساس ایران از رسانههای خارجی به دست مردم میرسد؟ این گلایهها از زبان یک مقام رسمی، نهتنها فرکانسی از انفعال صادر میکند، بلکه این تصور را ایجاد میکند که دولت خود را از مسئولیت بهبود وضعیت رسانهای کنار کشیده است. اگر «صداقت، صراحت و چابکی» کلید بازگرداندن مرجعیت است، چرا دولت در عمل این اصول را به کار نبسته و همچنان به الگوهای سنتی و ناکارآمد وابسته است؟
دولت با در اختیار داشتن ابزارهای ارتباطی که مخاطبان میلیونی دارد و امکانات گسترده در وزارتخانهها و نهادهای عمومی، میتوانست تیمهای حرفهای رسانهای تشکیل دهد، از شبکههای اجتماعی بهره ببرد و با شفافیت بیشتر، روایت خود را به افکار عمومی تحمیل کند. این تناقض که یک مقام دولتی از ضعف مرجعیت خبر گلایه کند؛ اما هیچ برنامه عملی برای رفع آن ارائه ندهد، اعتبار اظهارات خانم سخنگو را زیر سؤال میبرد. دولت به جای توصیف مشکل، باید پاسخ دهد که چرا با این همه امکانات، هنوز افکار عمومی برای آگاهی از مذاکرات به رسانههای خارجی رجوع میکند.
فقدان چابکی و شفافیت در برابر شایعات
مهاجرانی «چابکی» را یکی از ستونهای بازگرداندن مرجعیت خبر میداند، اما عملکرد رسانهای ایران در مذاکرات اخیر، مصداق بارز انفعال و کندی است. یک نمونه از آن، تغییر مکان مذاکرات از مسقط به رم بود که بهجای تمرکز بر محتوای گفتوگوها، به ابزاری برای حاشیهسازی تبدیل شد. رویترز در ۳۰ فروردین (۱۹آوریل) گزارش داد که این تغییر «ابهام در مذاکرات» را تقویت کرده است. این در حالی است که تیم ایرانی میتوانست با اطلاعرسانی سریع و شفاف، این شایعه را خنثی کند. فقدان شفافیت نهتنها شایعات را تقویت میکند، بلکه اعتماد عمومی را تضعیف میکند. مهاجرانی میگوید «نباید به مردم دروغ بگوییم» اما وقتی اطلاعات کلیدی از رسانههای خارجی به دست میآید و تیم ایرانی در موضع انفعال قرار دارد، به دور شدن از صداقت دامن میزند.
چابکی روی کاغذ
یکی از چالشهای اصلی مذاکرات کنونی، عملیات روانی مخالفان، از جمله رژیمصهیونیستی، محافظهکاران آمریکایی و برخی جریانهای داخلی است. جروزالمپست در 31 فروردین (۲۰ آوریل) مدعی شد مذاکرات به «بنبست» رسیده، ادعایی که با بیانیه عمان درباره «فضای سازنده» مذاکرات مغایرت داشت. نیویورکتایمز هم در ۴ اردیبهشت ادعا کرد ایران پیشنهاد مشارکت در اداره تأسیسات غنیسازی را مطرح کرده، که توسط عراقچی تکذیب شد. برخی رسانههای داخلی هم پیشتر مدعی شده بودند پیشنهادهای آمریکا «غیرواقعبینانه» است. فارغ صحت و سقم این ادعاها، تأخیر در پاسخگویی به این شایعات به سردرگمی افکار عمومی دامن زد. همان زمان فایننشالتایمز بهعنوان یک رسانه بریتانیایی هشدار میدهد که فقدان شفافیت میتواند مذاکرات را به بنبست بکشاند، هشداری که نهتنها درخصوص رسانههای خارجی، بلکه به ضعف داخلی در مدیریت روایت هم بیربط نیست. در مقابل، آمریکا با ارتباط فعال با رسانهها، روایت خود را به افکار عمومی تحمیل میکند. وقتی ترامپ به فاکسنیوز میگوید «مذاکرات خوب پیش میرود، اما ایران باید غنیسازی را متوقف کند»، این پیام به سرعت در سطح جهانی پخش میشود. تیم آمریکایی، به رهبری مایکل آنتون، با تعامل منظم با رسانههایی مانند نیویورکتایمز و آسوشیتدپرس، فضای عمومی را به نفع خود شکل میدهد. اما ایران بهجای استفاده از ظرفیت شبکههای اجتماعی مانند ایکس برای ارائه روایت اول، به بیانیههای کلی و سنتی اکتفا میکند. این انفعال، در تضاد با ادعای مهاجرانی درباره «چابکی» است و نشان میدهد که مرجعیت خبری نهتنها به داخل بازنگشته، بلکه در اختیار رسانههای خارجی قرار گرفته است. دولت با امکانات عظیمی که در اختیار دارد، باید پاسخ دهد که چرا در این میدان عقب مانده است؟
شکست در نبرد دیجیتال؟
مهاجرانی بر بهبود ارتباط با مردم تأکید میکند، اما نادیده گرفتن نقش شبکههای اجتماعی و رسانههای مستقل، این هدف را تضعیف میکند. در مذاکرات برجام، استفاده فعال از شبکههای اجتماعی و اطلاعرسانی شفاف، اعتماد عمومی را جلب کرد. اما در مذاکرات کنونی، بهنظر میرسد تیم ایرانی از این ظرفیت غافل مانده است. کارشناسان هشدار میدهند که اخبار مذاکرات اغلب «دستساز و هدفمند» هستند، اما تیم مذاکرهکننده به جای ارائه روایت خود در ایکس، اجازه داده رسانههای غربی مانند آکسیوس و والاستریتژورنال روایت غالب را شکل دهند.
رسانههای مستقل و شبکههای اجتماعی میتوانند با ارائه اطلاعات غیرحساس و شفافیت کنترلشده، اعتماد عمومی را جلب کنند. مهاجرانی از «محرمتر از مردم» نبودن سخن میگوید، اما وقتی مردم برای آگاهی از مذاکرات به گاردین و فاکسنیوز وابستهاند، این ادعا رنگ میبازد.
دیپلماسی در تله سنت
مذاکرات کنونی که به مرحله فنی وارد شده از حساسیت بالایی برخوردار است. ضعف رسانهای نهتنها دیپلماسی را در برابر عملیات روانی آسیبپذیر کرده، بلکه اعتماد عمومی را تضعیف میکند. این ضعف رسانهای البته محدود به مذاکرات جاری نیست و در بزنگاههای دیگر هم شاهد خلأهای مشابه بودهایم. تلفیق این ضعف با شایعات رسانههای غربی مانند گزارش والاستریتژورنال درباره «عدم انعطاف ایران»، نهتنها سردرگمی عمومی را در داخل افزایش میدهد که تصویر ایران را در نقشه جهانی خدشهدار میکند. تشکیل تیم رسانهای حرفهای، استفاده از شبکههای اجتماعی برای تکذیب سریع شایعات و شفافیت کنترلشده میتواند این ضعف را جبران کند. تجربههای رسانهای نشان دادهاند که اطلاعرسانی فعال میتواند اعتماد عمومی را جلب کند، اما تکیه بر الگوهای سنتی و ناکارآمد در مذاکرات کنونی، این فرصت را از بین برده است. سخنان فاطمه مهاجرانی درباره بازگرداندن مرجعیت خبر به داخل، هرچند با نیت خیر و تأکید بر ارزشهای اخلاقی بیان شدهاند، اما در برابر واقعیتهای پیچیده رسانهای امروز ناکافیاند. این گلایهها، بدون ارائه برنامه عملی و اقدام مؤثر، بیشتر به توجیه ناکارآمدی شبیه است تا راهکاری برای تغییر. فقدان چابکی، شفافیت و تعامل با شبکههای اجتماعی در کنار انفعال در برابر عملیات روانی مخالفان توافق و کاسبان کلان تنش، مرجعیت خبری ایران را تضعیف کرده است. برای تحقق هدف مهاجرانی، نیاز به تغییر رویکرد از سنتی به مدرن، از انفعال به تعامل و از یکسونگری به شفافیت است. بدون این تغییرات و بدون پاسخ به این پرسش که چرا دولت با این همه امکانات اقدامی مؤثر انجام نداده، سخنان مهاجرانی در حد گلایه باقی خواهد ماند و مرجعیت خبر همچنان در دست رسانههای خارجی باقی خواهد ماند.














