مازیار وکیلی، خبرنگار: یک تحلیل غلط در رابطه با ساخت فیلم درباره بزرگان و قهرمانان ملی و مذهبی کشور در میان برخی از محافل فرهنگی و سیاسی کشور (که اتفاقاً تنها این نهادها و محافل بودجه لازم برای ساخت چنین فیلمهایی دارند) باعث شده تا اکثر قریب به اتفاق فیلمهایی که درباره قهرمانان ایرانی ساخته میشود، فیلمهای ضعیفی باشند که تماشای آنها فقط حوصله تماشاگر را سر میبرد. در میان این محافل و نهادهای فرهنگی و سیاسی، ماجرا اینطور جا افتاده که برای اینکه فیلم ما روی مخاطب تأثیر بگذارد، باید به تقلید از بیگ پروداکشنهای آمریکایی، فیلم مذکور را پر کنیم از صحنههای بزرگ اکشن و جنگی تا تماشاگر به واسطه این صحنههای بزرگ جنگی با شخصیت اصلی که همان قهرمان ملی یا مذهبی ایرانی است، ارتباط برقرار کند. این در حالی است که همان فیلمهای جنگی آمریکایی (لااقل آن دسته از فیلمها که ماندگار شدند) بیشتر به خاطر شخصیتپردازی درست، داستان تأثیرگذار و مدل روایی متفاوتشان است که تا این حد مشهور شدند و مخاطب جهانی پیدا کردند. به بیان سادهتر، یک فیلم جنگی خوب هم باید در گام اول فیلمنامه خوب و متفاوتی داشته باشد تا آن صحنههای عظیم جنگی هم بتوانند تأثیرگذار از کار دربیایند. اما در سینمای ایران خبری از فیلمنامه خوب نیست و همین عدم وجود فیلمنامه خوب است که باعث شده تا فیلمهایی مانند «صیاد» تبدیل به پروژههای شکستخوردهای شوند که نه تنها مخاطب را سرگرم نمیکنند، بلکه او را هم از تماشای چنین فیلمهایی دلزده مینمایند.
«صیاد» اشکال و اشتباه بزرگ در فیلمنامه زیاد دارد. اما شاید بزرگترین اشتباه نویسنده و کارگردان هنگام نوشتن فیلمنامه این باشد که شخصیت منفی فیلم که قرار بوده نماد خیانت و پلیدی باشد، بسیار منطقیتر از شخصیت اصلی فیلم است. احتمالاً قصد و هدف نویسنده و کارگردان این بوده که بنیصدر را شخصیت زیرک و باهوشی نشان دهند که قصد و نیت پلیدش را در بستهبندی زیبایی از حرفهای درست عرضه میکند. اما مشکل اینجاست که نویسنده و کارگردان نتوانستند این وجه ریاکارانه از شخصیت بنیصدر را به خوبی پرورش دهند و در نقطه مقابل هم با قهرمانی طرفیم که کنش خاصی ندارد و مدام به اقدامات ضد قهرمان باهوش فیلم واکنش نشان میدهد. این اشتباه فاحش از سوی نویسنده و کارگردان باعث شده این سؤال برای تماشاگر پیش بیاید که آیا شهید صیاد شیرازی با این حجم از انفعال، تبدیل به مرد شماره یک ارتش در آن دوران پرمناقشه شده است؟ وقتی تماشاگر به چنین دریافت و برداشتی از قهرمان فیلم برسد، مشخص است که دیگر به دنبال این نیست که ببیند شهید صیاد شیرازی چرا و به واسطه کدام اقدامات چنین جایگاه رفیعی در تاریخ معاصر ایران پیدا کرده است.
همانطور که کمی قبلتر هم اشاره کردیم، ساخت یک فیلم پرتره خوب از یک قهرمان ملی بیش و پیش از هر چیز به یک فیلمنامه خوب نیاز دارد. فیلمنامهای که بتواند قهرمان را در قامت یک انسان زمینی نشان دهد و به خوبی چرایی قرار گرفتن او در چنین جایگاهی را تشریح کند. در شکل فعلی، «صیاد» بیشتر یک پرتره ناقص است. به طرح اولیه از یک تابلوی نقاشی شبیه است که نقاش وقت و حوصله تکمیل آن را نداشته است. نه میتواند جایگاه قهرمانش را برای مخاطب تبیین کند و نه حتی میتواند اندکی تماشاگر را با دوره پرحادثهای که داستان در آن اتفاق میافتد، آشنا کند. حتی به اندازه کافی سرگرمکننده نیست که تماشاگر مجذوب وجوه جذاب داستانی و بصری فیلم شود و تماشای آن را به دیگران توصیه کند. یک فیلم ناقص است که حتی نمیتواند شأن و جایگاه قهرمانش را حفظ کند. شاید جواد افشار بهتر است برای ساخت چنین سوژههایی سراغ ساخت سریال برود که بیشتر در آن تبحر دارد. چون در سریال زمان و فرصت بیشتری وجود دارد برای اینکه کارگردان بتواند ابعاد مختلف زندگی قهرمان را ترسیم کند و تماشاگر را با اقدامات قهرمان خود آشنا نماید. والا ساخت فیلمهایی که همگی ضعفهای آشکاری در فیلمنامه دارند، کمکی به شناسایی قهرمانان ملی ایران نمیکند. بهتر است قبل از اینکه فیلمهایی مانند «صیاد» وارد مرحله تولید شوند، متولیان امر در هنگام نوشتن فیلمنامه سختگیری بیشتری انجام دهند تا شاهد چنین فیلمهای ضعیف و کماثری نباشیم.
شماره ۴۴۰۳ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
پرترۀ ناقص














