کسرا قنبری، خبرنگار: «صیاد» دومین فیلم سینمایی جواد افشار بعد از ۱۶ سال دوری است. او که سالها برای تلویزیون سریالهای متعدد ساخت، حال با یک فیلم بیگ پروداکشنِ دفاع مقدسی که البته به گفته خودش بسیار ارزانتر از سایر فیلمهای اینچنینی ساخته شده به میادین بازگشته است.
صیاد که خواسته بیوگرافی شهید علی صیاد شیرازی باشد، ضربه خود را از جایی خورده که تقریباً تمام فیلمهای جنگی سالهای اخیر ایران خوردهاند. آن هم تلاش برای پرداخت شخصیت بهجای پرداخت موقعیت است. فیلمهای «چ»، «غریب»، بخشی از «آسمان غرب» و بخشی از «صیاد» به غائله کردستان میپردازند اما آنقدر از دادن یک نمای لانگ از آن واقعه به مخاطب خودداری میکنند و آنقدر بهجای نمایاندن موقعیت و فضای آن برهه به شخصیتنمایی پرداختهاند که ما (مخاطب) هیچ تصوری از یکپارچگی حضور قهرمانهای آن فیلمها (شهید چمران، شهید بروجردی، شهید شیرودی و شهید صیاد شیرازی) کنار هم نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم، زیرا کاراکتر در دل موقعیت و در واکنش به آن است که ساخته میشود. همین شخصیتها را مقطعی و منقطع میکند. انگار در این آثار نعوذبالله پرترههای شهدا میخواهند با هم رقابت کنند. در همین راستا تعداد نماهای لانگ و اکستریملانگ فیلم صیاد بسیار کم است. در عوض کلوزآپ و مدیوم شات است که توی چشم مخاطب میزند، اما در مقام قیاس تفاوت کیفیت فیلمهای مذکور در جزئیات همین شخصیتپردازیهاست.
برای همین غریب توانست گوی سبقت را از چ و آسمان غرب برباید. در صیاد اما هرچند نویسنده تلاش کرده تصویری چندوجهی از شهید صیاد به ما بدهد، اما بازی هوشمندانه علی سرابی است که آن حجم از شعارزدگی دیالوگها را تلطیف میکند. با چیز نجاتبخشی به اسم لحن که به نظرم مهمترین ویژگی یک فیلم است. لحن درست میتواند یک فیلمِ بالقوه بد را به یک فیلم خوب تبدیل کند.
برخلاف بسیاری از نقدها هوش مصنوعی هم به کمک سرابی آمده و در بازسازی صدای شهید موفق عمل کرده و حس خوشایندی به تماشاگر میدهد. لااقل برای من که اینطور بود. ویژگی مثبت دیگر فیلم تابوشکنیهای جسورانهاش است. خیلی صریح تنش میان ارتش و سپاه را نشان میدهد. با انتخاب درست مارال بنیآدم لحظات خصوصی دلنشینی میآفریند و تصویر واقعگرایانهای از شخصیتهای سیاسی آن دوران خلق میکند. اما همه اینها در بستر یک درام ضعیف و فاقد کنش فقط تا یک جایی کار میکنند. فیلم عملاً هیچ نقطه اوجی ندارد. وقایع میآیند و میروند بدون اینکه حسی در مخاطب ایجاد کنند. هر سکانس خیلی زود به سکانس بعدی کات میخورد، بدون اینکه حس سکانس قبلی منعقد شود. پایان هم که شاهکار است!
خیلی ناگهانی و ضربتی و هالیوودی تمام میشود. مشکل دیگر یکی به نعل و یکی به میخ زدن است. فیلم میخواهد همه را راضی کند و به هر طیف و شخص سیاسیای که سر راهش قرار گرفته، متلکی بیندازد. منطق نریشن زنانه فیلم هم مشخص نیست، زیرا علاقه بین صیاد و همسرش آنقدر عمیق نمیشود که خواندن صحبتهای شهید توسط زن کارکرد پیدا کند. هرچند تکلحظاتِ عاطفی آنی و سطحی خوبی بینشان برقرار است. راکورد فیلم هم گهگاهی توی ذوق میزند. از مدل موی کاراکتر نادر سلیمانی گرفته تا لباسهای گرم صیاد در خرداد سال ۱۳۶۰ موقع عزل بنیصدر. فیلم میخواهد با نوستالژی بازی و نشاندادن چهرههای شاخص سیاسی آن دوران مخاطب را گول بزند، مثلاً سکانس ملاقات با شهید رجایی واقعاً نالازم است و کاربردی ندارد، چون خبر تأیید اقدامات شهید صیاد توسط امام میتوانست طور دیگری به او برسد. نبود آنتاگونیست قوی در فیلم شخصیت اصلی را منفعل و میزانسنهای تکراری، ایستا و غیرسینمایی کارگردان، انفعال او را دوچندان میکند. در فیلم کلام جلوتر از تصویر است و عملیاتهای شهید جلوه خاصی ندارند. او بیشتر سخنوری میکند تا اقدام عملی.
به هر صورت در مقطعی که صحبت از وفاق ملی است، فیلم صیاد از این منظر بهخوبی تسهیلگری شهید صیاد را در وحدت بین ارتش و سپاه در معرض دید قرار میدهد. نکتهای در فیلم نهفته که به نظرم نخ تسبیح اثر است. این فیلم بهجای آن که جلوهگر شکوه پیروزیها و حماسهها باشد، سوگوارهای بر شکستها و ناکامیهای زندگی شهید صیاد شیرازی است. ما تصویر شکستهای او را بیشتر از موفقیتهایش میبینیم (البته بدون رعایت این انکسار در فرم). ارتش او را میزند زیرا وی را مقصر ورود سپاه به داستان میداند.
سپاه هم او را میزند. بنیصدر، سرد و گرمش کرده و اتهامهای جاسوسی، خانهنشینش میکند. او کسی است که منافقان بعد از ترورش جشن عظیمی برپا میکنند. او تنهاست. خیلی تنها. مورد هجمه از هر طرف. فقط کاش، ایکاش تصاویر درخوری از خلوت تنهاییهای او میدیدیم. زیرا گاهی تنهایی تنهاتر از آن است که دیده شود.
شماره ۴۴۰۳ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
قهرمانِ شکستهای نامنظم یا شکستِ منظم قهرمان؟!














