محمدسجاد حمیدیه، خبرنگار: «پیشمرگ» را گویی دو فیلمساز ساختهاند! فیلم در بخشهایی خوب و درگیرکننده است و در قسمتهایی آنقدر ضعیف است که تعجب میکنیم که همان فیلمساز، این بخشها را هم کارگردانی کرده باشد.
فیلم نیمه اول خوبی دارد. بهسرعت تکلیف تماشاگر با قهرمان و ضدقهرمان فیلم مشخص میشود. قهرمان فیلم، کاراکتر سعید قهاری، سمپاتیک است و جنبههای مختلف شخصیتش تا حد خوبی معرفی میشوند. مهمترین نکته درباره شخصیت او، عملگرایی او بوده که برای یک قهرمان سینمایی بسیار ضروری است. در سالهای اخیر، یکی از مشکلات جدی ژانر دفاع مقدس، عملگرا نبودن کاراکترهای اصلی است. در بسیاری از این فیلمها، قهرمان بیش از آنکه عمل کند، حرف میزند. در سینما، و بهطور خاص در یک فیلم جنگی که در پی ساخت پرتره یک قهرمان جنگی است، آنچه بیش از همه تماشاگر را با خود همراه میکند، عمل کاراکتر است. در «پیشمرگ»، سعید قهاری، هدفها، موانع و دشمن مشخصی دارد که در جهت دستیابی به آن اهداف، دست به عمل میزند. البته هرچه فیلم در ساخت یک تیپ محکم برای دشمن خارجی موفق است، در پرداخت به «دشمن»های داخلی کمکاری میکند. فیلم با پرداختش این را القا میکند که برخی از مسئولان داخلی، گویی جاسوس دشمن هستند که مرتب بر سر راه قهاری سنگاندازی میکنند. اما مشکل آن است که درنهایت تکلیف بیننده با این کاراکترها روشن نمیشود. گویا فیلم جرئت ندارد که بهطور صریح درباره این مسئولان موضعگیری کند و نهایتاً نه جاسوس بودنشان را قطعی میکند، نه احیاناً دلسوز بودنشان را.
در زمینه کارگردانی فیلم به دوپاره تقسیم میشود. در نیمه ابتدایی، تدوین و کارگردانی درست عمل کرده و تنش صحنهها را بهخوبی منتقل میکنند. برای مثال میتوان به بهترین سکانس کل فیلم اشاره کرد که سعید قهاری به یک خانه روستایی حمله میکند تا توفیق را دستگیر کند. این سکانس از چند جهت درخشان است. اول آنکه تدوین و کارگردانی دقیق، توانستهاند یک سکانس پر از تعلیق و نفسگیر خلق کنند. دوم آنکه سعید قهاری با محافظتش از زن و دختری که در آن خانه هستند و در عین حال، تلاشش در جهت انجام مأموریت، بهدقت شخصیتپردازی میشود. علی غفاری، کارگردانی که قبلاً آثاری چون «استرداد»، «تکتیرانداز» و سریال «بچهمهندس» را ساخته است، با کارگردانی چنین سکانسی، پیشرفتی چشمگیر از خود نشان داده است. «پیشمرگ» بهطور کلی در کارنامه غفاری یک قدم رو به جلو محسوب میشود.
درباره عملیات بازگرداندن هلیکوپتر، که مهمترین بخش فیلم است، یک ایراد اساسی وجود دارد؛ اهمیت بازگشت هلیکوپتر چندان حس نمیشود. بهنظر میرسد فیلم برای این سؤال پاسخ محکمی ندارد که «اصلاً چه ضرورتی دارد آن هلیکوپتر به ایران برگردد؟» این ضعف اساسی، تا حدی درگیری حسی تماشاگر با این مأموریت را مختل میکند.
با تمام این ضعفها، فیلم تا قبل از نقطه اوج خود در پرده سوم، سرپا است و بیننده را روی صندلی نگه میدارد. اما ضعف عجیب کارگردانی در سکانس جنگ نهایی، فیلم را با صورت به زمین میکوبد. اگر با دید منطقی به سکانس جنگ نگاه کنیم، سعید قهاری باید دهها تیر میخورد و بارها شهید میشد! میزانسنها بسیار ابتداییاند؛ بهنحوی که سعید قهاری گویی با سپری نامرئی درست روبهروی تفنگهای دشمنان ایستاده و هیچ آسیبی به او نمیرسد. جالب آنکه دوستش که دورتر در حال سوار شدن به هلیکوپتر است تیر میخورد و قهاری که درست جلوی تفنگها ایستاده از هر خطری محفوظ است! گرهگشایی این سکانس هم با یک غافلگیری کلیشهای از سر باز شده است. باید افسوس خورد که غفاری نتوانست شروع خوب فیلمش را با قدرت به پایان برساند و ناگهان در اواخر فیلم به سطح کارهای ضعیف گذشتهاش بازگشت.
در هر صورت، «پیشمرگ» را میشود برای یک بار دید و سرگرم شد. تقابل قهرمان و ضدقهرمان کنشمند، همیشه توانایی سرگرم کردن را دارند و فیلم از این حسن برخوردار است. فقط ایکاش آن افول شدید فیلم در پرده سوم اتفاق نمیافتاد.
شماره ۴۳۸۹ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه

دوپاره!