زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: دانشگاه تهران در میانه شهریور 56 روزهایی عادی را پشت سر میگذارد. زیر پوست این آرامش اما چند دانشجو با گرایشهای چپ به همراه استادشان، به فعالیتهایی ظاهراً علیه رژیم مشغولند که از قضا یکدفعه وضعیت قرمز میشود، استاد قسر در میرود و دانشجوها گرفتار ساواک میشوند. این تصویری است که سریال تازه تینا پاکروان از جو دانشگاه تهران در روزهای پرآشوب سال 56 برای مخاطب روایت میکند. روایت تاسیان از روزهای پرآشوب سال 56 فاصله قابلتوجهی با واقعیتهای تاریخی آن روزها دارد. در بازه سالهای 50 تا57 دانشگاهها، مخصوصا دانشگاه تهران روزهای پرالتهابی را پشت سر میگذاشت، جو دانشگاه امنیتی بود، دانشجویان صراحتاً علیه رژیم پهلوی موضع میگرفتند، شعار میدادند، اعتصاب میکردند و ساواک هم کوچکترین تحرکی را رصد میکرد، حتی محتواهایی که اساتید در کلاسها تدریس میکردند را کنترل میکرد. روایتی که تاسیان در میانه یک قصه عاشقانه از رفتار ساواک و جو دانشگاه ارائه میکند، بیشتر به سالهای دهه30و40 دانشگاه شباهت دارد تا روزهای پرالتهاب سال 56. در نقطه مقابل تصویری هم که از برخورد ساواک در برخورد با اقدامات خرابکارانه دانشجویان ارائه میشود، بیش از آنکه سفیدشویی اقدامات این سازمان امنیتی باشد برداشتی کاریکاتوری و سطحی از روزهای مهم تاریخ معاصر ایران است. به این بهانه گریزی به برخی گزارشهای ساواک در 7-6 سال منتهی به انقلاب در دانشگاهها زدیم تا به فهم بهتری از آنچه در آن روزها بر دانشگاه گذشت برسیم.
تیرماه 56، درگذشت شریعتی و جوّملتهب دانشگاه
31 خرداد 56، یک روز بعد از اعلام خبر درگذشت علی شریعتی تحرکات دانشجویان شروع میشود. ساواک در گزارش خود اشاره میکند که دانشجویان با نوشتن شعار و اعلامیه، در دانشکدههای فنی و علوم پایه پزشکی دانشگاه تهران و علم و صنعت، از دکتر شریعتی تجلیل کردند و تحرکاتی انجام دادند و به پلیس و گارد دانشگاهی اعلام آمادهباش میکند. ساعت 2 ظهر همان روز 60 نفر از دانشکده فنی و دانشگاه تهران و 100نفر از دانشکده علوم پزشکی، تظاهرات میکنند و با دادن شعارهای «اتحاد، مبارزه، پیروزی، درود به شهید دکتر علی شریعتی»، 15جام شیشه را شکستند که با دخالت مامورین گارد متفرق شدند. جو دانشگاههای در روزهای تیرماه همان سال نیز ادامه پیدا میکند. روز 8 تیرماه، «نزدیک به 10 نفر از دانشجویان دانشکده فنی در طبقه همکف دانشگاه اجتماع کردند و نزدیک به سه دقیقه سکوت کردند.» درگذشت شریعتی موجی از واکنشها در تهران و شهرهای دیگر به وجود آورد، این اعتراضات تنها به دانشگاه محدود نماند، این فضای ناآرام به بیرون از دانشگاه نیز منتقل شده بود، اعتراضات و سوگواری برای دکتر شریعتی که تصور میشد، رژیم پهلوی او را نابود کرده تا میانه تیرماه سال 56 ادامه داشت اما در تصویری که تاسیان از دانشگاه در میانه آن روزهای پرالتهاب ارائه میکند تناسبی با واقعیت آنچه در تاریخ رخ داده ندارد و حتی در مواردی در تناقض آشکار با رویدادهای واقعی است.
روزهای سخت دانشگاه تهران در بهمن 51
بهمن 51، سالگرد انقلاب سفید که محمدرضا آن را انقلاب شاه و مردم میخواند، اعتصاب و اعتراض گسترده دانشجویان اوج میگیرد. 31 بهمن سال 51 ساواک در گزارش خود مینویسد، «با پیوستن دانشجویان دانشکده حقوق و ادبیات و پزشکی به دانشجویان دانشکده فنی، اجتماع قابل ملاحظهای را تشکیل داده و با پرتاب سنگ به مقابله با گارد دانشگاه پرداختند. در نتیجه چهار نفر از افراد گارد دانشگاه زخمی و تعداد زیادی از دانشجویان اخلالگر توسط گارد دانشگاه دستگیر شدهاند.» ساواک در گزارشی که روز 14 بهمن سال51 درمورد اعتراض دانشجویان منتشر میکند، دانشگاه را مرکز مخالفان رژیم میداند. فضای ناآرام در دانشگاه تهران تا آخرین روزهای بهمن سال 51 ادامه پیدا میکند. دانشجویان این بار در اعتراض به بازداشت دیگر دانشجویان دست به اعتصاب میزنند. بعدازظهر 26بهمن 51، دانشجویان دانشکده فنی چهار امتحان داشتند که میبایست 145 نفر در آن شرکت میکردند اما به علت عدم حضور دانشجویان، (در اعتراض به بازداشت تعدادی از دانشجویان) امتحانات برگزار نشده است.» اعتصابات در دانشکده فنی در روزهای بعد نیز ادامه داشت. ساواک در گزارش روز 28 بهمن سال 51، مینویسد از سه امتحانی که دانشجویان دانشکده فنی داشتند، یک امتحان به دلیل اعتصاب دانشجویان برگزار نمیشود. همان روز دانشجویان سال سوم دانشکده دامپزشکی در اعتراض به بازداشت یک نفر از دانشجویان همان سال، در کلاس درس حاضر نشدند. منبع ساواک، در گزارش روز 26 بهمنماه گزارشی از شایعاتی که در دیگر دانشگاهها درمورد دانشگاه تهران وجود دارد، میدهد. در بخشی از این گزارش آمده: «در دانشگاه پهلوی شایع است، دانشگاه تهران روزهای سختی را پشت سر میگذارد، تمام دانشکدهها به جز دانشکده دندانپزشکی، به علت اعتصاب دانشجویان، تعطیل است.»
بهحاشیهرفتن نقش یک گروه پررنگ در مبارزات انقلابی در دانشگاه
در سریال تاسیان آنقدر که نقش کمونیستها و فعالیتهای دانشجویان با گرایشهای چپ پررنگ شده است، به فعالیت دیگر گروههای دانشجویی پرداخته نشده است تا جایی که اینطور القا میشود که نقش آنها کمرنگ و در حاشیه بوده است. امید (مجید یوسفی) برادر امیر، که در شمایل یک جوان مسلمان ضدحکومت ظاهر میشود، شخصیتی ترسو و بزدل دارد. به نظر میرسد موضوعیتی که برای گروههای مبارز مسلمان در میانه روزهای پرآشوب کشور قائل شده حداقلی و در تعارض با واقعیت تاریخ است. در سکانسی که دانشجویان چپ دانشگاه گرفتار ساواک میشوند، امید، به همراه دو نفر دیگر که شمایل و ظاهر آنها شبیه به مبارزان اسلامی است، فرار میکنند. تصویری که در کنار پازلهایی که این سریال کنار هم قرار میدهد، عملاً نقش دیگر گروههای مبارز اسلامی را به حاشیه میبرد، درصورتیکه از دهه 40 به این سمت نقش گروههای مبارز اسلامگرا در دانشگاهها رشد قابلتوجهی پیدا کرده بود. ساواک در تقسیمبندی دانشجویان برمبنای گرایشها و اقدامات آنها را به 4 گروه تقسیم کرده بود. یک گروه که به درس خواندن مشغول بودند و وارد فعالیتهای سیاسی نمیشدند. گروه دیگر افراد متدین غیرسیاسی بودند که بهندرت به حوادث و تحولاتی که در دانشگاه میگذشت، علاقه نشان میدادند. گروه سوم در تعریف ساواک، مارکسیستها و مزدوران بیگانه بودند. گروه چهارم، در تعریف ساواک، مارکسیستهای اسلامی بودند که ساواک گروه چهارم را خطرناکتر میدانست. از اوایل دهه 40 با تشکیل سازمان مجاهدین خلق، فعالیت انقلابی اسلامگرایان در دانشگاه شروع میشود و جمع زیادی از دانشجویان مذهبی وارد فعالیتهای چریکی علیه رژیم پهلوی میشوند. علاوه براین ارتباط دانشجویان با روحانیون و چهرههای مذهبی در خارج از دانشگاه نیز تداوم داشت و در محافل سیاسی دانشجویان نیز حضور داشتند، از جمله فعالیتهایی که دانشجویان مسلمان در دانشگاه انجام میدادند علاوه بر اعتراض دانشجویان به شهادت همکلاسیهایشان برگزاری مراسمهایی مثل سالگرد قیام 15 خرداد از دیگر فعالیتهای دانشجویان مسلمان بود. در یکی از گزارشهای ساواک در 13 خرداد سال 53 از پیدا شدن یک برگ اعلامیه خبر داده شده: یک برگ اعلامیه دستنویس با ماژیک مشکی، به قطع کوچک به متن زیر «درود بر شهدای عاشورای 15خرداد42، اعتصاب عمومی، ساعت 11 در کتابخانه سکوت میکنیم. به پا خیزیم تا عاشورای دیگر بیافرینیم.... مرگ بر یزید زمانه و مزدوران دورش.» با این حال ردی از فعالیت دانشجویان مسلمان در دانشگاه در قصه تاسیان دیده نمیشود.














