ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: فصل جوایز هالیوود رسماً با برگزاری هشتاد و دومین دوره جوایز «گلدنگلوب»، یکشنبه 5 ژانویه 2025 (به وقت لسآنجلس) در «بورلی هیلتون» شروع شد. اهمیت گلدنگلوب از این بابت است که دورنمای خوبی از وضعیت صنعت سینمای آمریکا پیش از برگزاری مراسم اُسکار میدهد و به احتمالات مخاطبان جدی سینما از نامزدها و برندگان اُسکار دامن میزند. گلدنگلوب علاوه بر معرفی بهترینهای سال سینمای هالیوود، بخش ویژهای هم برای اشاره به بهترین آثار تلویزیونی دارد و از این منظر حلقه اتصال میان اُسکار و جایزه اِمی (مربوط به تولیدات تلویزیونی سال آمریکا) است. درواقع اهالی هالیوود از گلدنگلوب بهعنوان «پارتی هالیوود» یاد میکنند و حسابی با برپایی این مراسم سر کیف میآیند. در این گزارش با اشاره به اتفاقات مهم شب برگزاری مراسم گلدنگلوب به این پرسش پاسخ خواهیم داد که جریان سینمای آمریکا باتوجهبه فهرست جوایز گلدنگلوب در 10 سال اخیر به چه سمتی پیش رفته است؟
اقتصاد، سرمایهداری، بحران مالی و...
پس از بروز بحران مالی آمریکا در سال 2008 و کاهش میزان نقدینگی در نظام بانکی و اعتباری این کشور که پیامدهای سنگین زیادی همچون رکود اقتصادی، ورشکستگی بانکها، تأثیر سو در بازار مسکن، بازار فلزات و... را در پی داشت، سبب شد تا شاخکهای هنرمندان آمریکایی دررابطهبا این مسئله تیز شود و آنها را برای بازنمایی شرایط به سمت تولید آثار سینمایی و تلویزیونی پیش ببرد. «رکود بزرگ» (Big Short) فیلمِ مهم سینمای هالیوود با محوریت بحران مالی عظیم ایالات متحده در سال 2008 بود که در سال 2015 ساخته و آماده نمایش شد. وقتی «آدام مَککی» پُشت دوربینِ رکود بزرگ قرار گرفت فکرش را نمیکرد که این فیلم باتوجه به مضامین و مسائل مطرح شده چندان به کار اعضای گلدنگلوب بیاید و آنها این اثر را در 4 رشته نامزد کسب جایزه کنند. فیلم با بودجه نسبتاً معقول 50 میلیون دلاری به فروش بالای 133 میلیون دلار دست یافت؛ هرچند نامزدی این فیلم در چند رشته گلدنگلوب و اُسکار در سال 2016 چندان برایش خویشیمن نبود و سیر پیروزیهای معنوی سازندگان آن را متوقف کرد (بیگ شورت فقط در یک رشته اُسکار صاحب جایزه شد) ولی اثر را بهعنوان نمونه خوبی برای بازنمایی اتفاقات هولناک اقتصادی در سال 2008 در اختیار مخاطبان حال و آینده قرار داد.
«اگر از آسمان سنگ ببارد» هم یکی دیگر از فیلمهای اقتصادی مهم این 10 سال اخیر محسوب میشود که در هفتاد و چهارمین جوایز گلدنگلوب در سال 2016 کمی مورد استقبال قرار گرفت. اثر علیرغم دریافت نقدهای بسیار مثبت و جلب نظر مخاطبان باز هم در مرحله بهدستآوردن جایزه از گلدنگلوب ناکام ماند. اما در فیلم چه مضامینی مطرح شده بود که چندان توجهی را از طرف مقاطعهدهندگان هالیوودی و انجمن مطبوعات خارجی سینمای جریان اصلی آمریکا برانگیخته نکرد؟ مککنزی و «تیلور شریدن» (نویسنده فیلم) با دست گذاشتن روی مشکلات اقتصادی ناشی از بحرانهای گسترده مالی در آمریکا به ساخت یک درام ماجراجویانه و پلیسی با مایههایی از وسترنهای تاریخ سینما دست زدند و اثری بهغایت جذاب و پُرکشش را برای اشاره به وضعیتِ بغرنج سفیدپوستانِ آمریکایی آماده نمایش در سینماها کردند؛ ولی هالیوود دموکرات بدقلقتر از آن بود که به فیلمی که مفاهیمِ صریح جمهوریخواهانه در آن موج میزد، جایزه دهد و تحویلش بگیرد. علاوه بر این، اگر از آسمان سنگ ببارد، بسیار اثر مردانهای بود و همین قضیه باعث شد تا در کورس رقابت با دیگر فیلمهای گلدنگلوب چیزی نصیبش نشود. سیاست جشنها و جشنوارهها در حال دگردیسی و تغییرات گسترده بود و دیگر نمیشد در ضمن انتقاد به سیستم، آرزوی زنده کردن ارزشهای جامعه سنتی آمریکا را بدون پرداخت هزینه حتی در فاز نمادین دنبال کرد. محصول جذاب مککنزی در باکس آفیس هم باتوجهبه بودجه 12 میلیون دلاری فروش خوبی داشت و نزدیک به 40 میلیون دلار بهحساب سازندگان و پخشکنندهاش واریز کرد. فیلم در هشتاد و نهمین دوره جوایز اُسکار هم در چهار رشته «بهترین فیلم»، «بهترین بازیگر نقش مکمل مرد»، «بهترین فیلمنامه اورجینال» و «بهترین تدوین» نامزد شد؛ اما هیچ توفیقی در این راه هم به دست نیاورد.
هفتاد و ششمین دوره جوایز گلدنگلوب هم با یک فیلم بسیار انسانی و زمینی به نام «دزدان فروشگاه» در یادها میماند. هیروکازو کورئیدا، مصائب یک خانواده فقیر ژاپنی که برای امرارمعاش و مرتفع کردن مشکلات زندگی مجبور به دزدی از فروشگاهها میشدند را محور درام تکاندهنده خود قرار داد و فیلمی را آماده نمایش در جشنواره کن کرد که همگی به موفقیت آن در دیگر جشنها و جشنوارهها شرط میبستند. «دزدان فروشگاه» هم در بخش خارجی مراسم گلدنگلوب و هم در بخش غیرانگلیسیزبان اُسکار نامزد شد؛ ولی در هر دوی این رقابتها برنده بیرون نیامد. کورئیدای ژاپنی در سطح مضمون دست به ساخت اثری ضد سرمایهدارانه زده بود که همین اقدام چندان برگزارکنندگان اصلی جوایز سال سینمای آمریکا را راضی نکرد. عاقبت جایزهای که میتوانست به دزدان فروشگاه برسد نصیب «روما»ی «آلفونسو کوارن» شد. وقتی اُسکار و گلدنگلوب را بهعنوان مهمترین جوایز سینمایی سال آمریکا با هم مقایسه میکنیم به این نتیجه میرسیم که اولی حداقل در داوری جوایز، عادلانهتر از دومی عمل میکند و سیاستهایش نیز در این زمینه دست داوران و اعضا را برای انتخاب آثار برگزیده بیشتر باز میگذارد. برای نمونه فیلم مهم و اساسی «انگل»، ساخته «بونگ جون هو» باوجود دریافت جایزه بهترین فیلم خارجی زبان در هفتاد و هفتمین جایزه گلدنگلوب بهخاطر محدودیتهایی که دررابطهبا آثار برگزیده این بخش وجود داشت، نتوانست در رشته «بهترین فیلم» نامزد شود. اما قضیه اُسکار فرق داشت و فیلمِ محبوب و بهظاهر ضد سرمایهدارانه کارگردانِ کرهای در 4 رشته «بهترین فیلم خارجی»، «بهترین فیلم»، «بهترین فیلمنامه اورجینال» و «بهترین کارگردانی» جایزه گرفت. البته در زمانِ حضور این فیلم در فصل جوایز سینمایی در سال 2019 هنوز قوانین گلدنگلوب آپدیت نشده بود و اعضای مطبوعات خارجی هالیوود تصمیمی مبنیبر حضور فیلمهای برگزیده بخش خارجی زبان در رشته بهترین فیلم نگرفته بودند. اتفاقی که در تابستانِ سال 2021 به وقوع پیوست و اجازه حضور آثار برنده در بخش غیرانگلیسیزبان را در شاخه بهترین فیلم میسر کرد. بین فیلمهای ضد سرمایهدارانه آثار جدیتری نیز حضور داشتند که هم اُسکار و هم گلدنگلوب بهراحتی و با بیاعتنایی تمام از کنارشان عبور کردند. «کِن لوچ» چهره شاخصِ چپِ فرهنگی و یکی از کارگردانان محبوب فستیوالهای غربی با ساخت فیلم ضد کاپیتالیستی «من، دنیل بلیک» بسیار موردتوجه تماشاگران جدی و حتی مخاطبان عادی قرار گرفت و نخل طلای جشنواره کن را در شصت و نهمین دوره برگزاری این فستیوال از آن فیلمساز انگلیسی کرد. باوجود شایستگیهای فراوان در مسیر دروکردن جوایز مختلف، دستِ کِن لوچ از دریافت اُسکار و گلدنگلوب کوتاه ماند و این فیلم حتی جایی در میان نامزدهای این دو جشن نداشت! من، دنیل بلیک نهتنها در مضمون، بلکه در فرم روایی و بصری خود نیز به دلیل عدم پایبندی به اُسلوب سینمای ژانر توسط صنعت هالیوود عملاً بایکوت شد. نام کن لوچ در سال ۲۰۱۶ به فهرست اعضای آکادمی اُسکار اضافه شد؛ ولی همین اتفاق هم چندان برایش خوشیمن نبود و این کارگردان نتوانست با فیلمهای بعدیاش هم دل اعضای آکادمی را ببرد؛ گلدنگلوب که پیشکش.
فیلم سینمایی «99 خانه» یکی دیگر از آثار ضدسرمایهدارانه سینمای مستقلِ آمریکا بود که باوجود کسب نامزدی برای «مایکل شنون» در رشته «بهترین بازیگر نقش مکمل مرد فیلم درام» در گلدنگلوب سال 2014 هیچ شانسی در فصل جوایز چه در گلدنگلوب و چه در اُسکار نداشت. رامین بحرانی، بهعنوان کارگردان اثر فیلمنامهای را بهصورت مشترک با امیر نادری - یکی از چهرههای شاخص موج نوی سینمای ایران- تولید کرد که بهطور صریح و واضح بحران مالی عظیم آمریکا در سال 2008 و پیامدهای آن در حوزه مسکن را میکرد؛ ولی چون در شکل روایتپردازی ماجرا به جریان اصلی صنعتِ سینمای هالیوود بیاعتنا بود به بازی گرفته نشد و در باکسآفیس هم شکست سختی خورد. 99 خانه با بودجه محدود 8 میلیون دلاری توسط «هایدپارک اینترتیمنت» و «نوروز فیلمز» ساخته شد؛ ولی در اکران عمومی به فروش 2 میلیون دلاری هم دست پیدا نکرد.
مسئله اساسی دررابطهبا آثار موردعلاقه گلدنگلوب این است که این جشن سینمایی- تلویزیونی صرفاً تابع نظر اعضای معدود خود در انجمن مطبوعات خارجی هالیوود نیست، بلکه تصمیمانش را باتوجهبه مسئله سرمایه در راستای منافع بخش اعظمی از کمپانیهای هالیوودی میگیرد. باید گفت در این چرخه جایی برای شوریدن علیه سرمایهداری نیست و سازندگان آثار باید حسابی حواس خود را در این باره جمع کنند که مبادا از دور بهصورت مسالمتآمیز خارج شوند!
ضدِ مسیح
هالیوود و سینمای اروپا برای مسیحیت شمشیر را از رو بستهاند و پشتسرهم به فیلمهایی که در ضدیت کامل با این دین ابراهیمی هستند، توجه ویژهای نشان میدهند. تولید آثار ضد مسیحی در هالیوود، بهخصوص از دهه 70 میلادی به این طرف سیر صعودی به خود گرفته و مدام بر ساخت آنها تأکید میشود. بگذارید تاریخ را از ته به سر بخوانیم و مورد مطالعهاش قرار دهیم. فیلم «مجمع کاردینالها» در هشتاد و دومین مراسم گلدنگلوب که همین دوشنبه صبح به وقت تهران برگزار شد جایزه مهم و دهانپُرکن «بهترین فیلمنامه» را برای نویسنده اثر، «پیتر استران» به ارمغان آورد. بسیاری از کاتولیکهای محافظهکار علناً در برابر این فیلم قرار گرفتند و به پیروان این مذهب توصیه کردند که برای تماشای مجمع کاردینالها به سینما نروند. فیلم علناً هم مسیحیتِ سنتی را نواخت و هم طیف لیبرالتر آن را از گزند نیش و کنایهها بینصیب نگذاشت. کمی به عقبتر، یعنی به سال 2023 برگردیم. «دارن آرنوفسکی» کارگردان پُرحاشیه سینمای آمریکا - که تبحر خاصی در عصبانی کردن مسیحیان دارد- فیلم «نهنگ» را اکران کرد و در همان سال موردتوجه جشنها و فستیوالهای مختلف و رنگارنگ سینمایی قرار گرفت. برندن فریزر برای بازی در این اثر نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد درام در گلدنگلوب شد و جایزه بهترین بازیگر مرد اُسکار را در همان سال به دست آورد. آرنوفسکی پیشتر هم بهخاطر ساخت فیلم «مادر» و «نوح» بهشدت مورد انتقاد جوامع مسیحی قرار گرفت و بهعنوان فیلمسازی که دشمن مسیحیت است، شناخته شد. او بهصورت ضمنی و آشکار مفاهیم جاری در آئین مسیحیت را مورد نکوهش قرار داد؛ ولی این مسئله باعث نشد که مشکلی برای ادامه کار آرنوفسکی پیش بیاید و مانند «مل گیبسون» که سربهسر یهودیها گذاشته بود از جریان اصلی هالیوود فاصله بگیرد. یکی دیگر از آثار مهم این 10 سال که موج حمایت هالیوودیها آن را بیدریغ نگذاشت «اسپاتلایت» ساخته «توماس مککارتی» بود. فیلم به مسئله سوءاستفاده جنسی کشیشهای کاتولیک در ماساچوست اشاره میکرد و داستانش ریشه در واقعیت داشت. فیلم در سه رشته «بهترین فیلم درام»، «بهترین کارگردانی» و «بهترین فیلمنامه» نامزد دریافت جایزه از مراسم گلدنگلوب سال 2016 شد و اُسکار «بهترین فیلم» و «بهترین فیلمنامه غیراقتباسی» را برای توماس مککارتی و «جاش سینر» به دست آورد.
اقلیتهای جنسی همچنان محبوبند
بسیاری از گلدنگلوب انتقاد میکنند که بهشدت مردانه است و به تنوع فرهنگی، قومی و حتی جنسیتی در میان برگزیدگانش بها نمیدهد، سوای بحث در مورد درست بودن یا غلطبودن این ادعا یکی از برگزیدگان اصلی جوایز گلدنگلوب امسال «امیلیاپرز» اثر پُرسروصدای «ژاک اودیار» بود. این فیلم در چهار رشته جایزه گرفت که از جمله این جوایز میتوان به دست برتر این اثر در بخشهای «بهترین فیلم خارجی زبان» و «بهترین فیلم موزیکال یا کُمدی» اشاره کرد. اعضای انجمن مطبوعات خارجی هالیوود با انتخاب امیلیاپرز - که آشکارا در مورد مسئله تغییر جنسیت است- برادری خود را برای جنبشهای هویتطلب جنسی و «جریان ووک» اثبات کرد تا بعدازاین با دستِ باز به سمت انتخاب سریالها و فیلمهای جنسیتزده پیش برود و در این راه از دستهها و گروههایی که آشکارا محافظهکار و سنتیاند ترسی به دل راه ندهد. آثار برگزیده اُسکار و گلدنگلوب در سالهای اخیر به محک مناسبی برای ارزیابی شعور و درک سینمایی دستاندرکاران اصلی صنعتِ سرگرمی بدل شده است.