زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: احتمال دیدار سه جانبه ترکیه، مصر و ایران در حاشیه نشست دی 8 در قاهره وجود دارد. رئیسجمهور روز پنجشنبه برای شرکت در نشست اقتصادی دی 8 عازم مصر میشود و برمبنای آنچه برخی رسانهها منتشر کردند، این احتمال وجود دارد که دیدارهایی با السیسی و اردوغان داشته باشد. تحولات منطقه و سوریه مهمترین موضوعی است که انتظار میرود میان این سه کشور مورد توجه قرار گیرد. دولت مصر، در مورد اتفاقات سوریه و قدرت گرفتن تحریر الشام، موضع چندان مثبتی نداشت و حتی رسانههای مصری نیز موضع منفی در خصوص قدرت گرفتن تحریر الشام که سبقه اخوانی داشت، گرفتند. در سمت دیگر اما اردوغان با رنگ و بوی اخوانیگری صراحتاً در کنار تحریر الشام قرار گرفت. حالا دیدار و گفتوگوی این دوکشور که یکی رویکردی ضداخوانی و طرف مقابل نیز سبقه اخوانیگری دارد، حائز اهمیت و توجه است. ایران اما همواره با این پرسش مواجه بوده که میتواند با کشورهایی که رویکرد اخوانی دارند، ارتباط بهتری برقرار کند، یا کشورهای منطقهای که حکومتهایی سکولار دارند. برخی تحلیلگران اما معتقدند اخوانیها دیگر قدرت و موقعیت سابق را ندارند از دوران اوج خود یعنی بهار عربی فاصله گرفتهاند و حالا برخی از اندیشههای اصلی خود را نیز کنار گذاشتهاند که نمونه آن نیز اقدامات حزب عدالت و توسعه ترکیه است. برای تشریح این دوگانه و بررسی موقعیت مناسبتتر برای ایران با عبدالرضا بنیعلی، کارشناس مصر و رایزن سابق ایران در مصر و جعفر قنادباشی، کارشناس مسائل خاورمیانه گفتوگو کردیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید.
عبدالرضا بنیعلی: تعامل با حکومتهای سکولار در مقایسه با اخوانیها راحتتر است
بنیعلی ابتدا به نشستی که قرار است در قاهره برگزار شود، اشارهای کرد و ضمن تأکید بر اینکه اگر احتمالاً دیداری میان السیسی و اردوغان صورت گیرد، تشریفاتی خواهد بود، به دیدار احتمالی اردوغان و پزشکیان هم اشاره کرد و گفت: «نمیتوانم بگویم از دیدار اردوغان و پزشکیان خوشبینانه انتظار تأثیرگذاری خاص داشته باشم. چنین دیدارهایی که در حاشیه یک اجلاس انجام میشود بیشتر جنبه تشریفاتی دارد. اما یک موضوع خاص مورد علاقه دو کشور، پیش از هرچیز باید توسط وزرای خارجه و کارشناسان مورد بحث و گفتوگو قرار گیرد.»
تجربه نشان داده همکاری با کشورهای سکولار در مقایسه با اخوانیها برای ما راحتتر است
بنیعلی در مورد اینکه آیا اساساً ایران میتواند با اخوانیها بهتر کار کند یا خیر، گفت: «تجربه نشان داده است که سکولارها تعامل بهتری با جمهوری اسلامی ایران دارند؛ چراکه اخوانیها عمدتاً از ابتدا به موازات انقلاب اسلامی یا حتی پیش از آن، به دنبال برپایی نوعی حکومت یا خلافت اسلامی بودهاند. پس از آنکه به حکومت رسیدند خودشان را همواره در رقابت با ما دیدهاند. البته پس از انقلاب، گفتوگوهای خوبی با آنها صورت گرفت اما اخوانیها تا زمانی که در کشور خود بهعنوان یک جنبش یا حرکت مسالمتآمیز (و نه شاخههای مسلحانه) فعالیت میکنند، با ما رابطه بهتری دارند. اما به محض دستیابی به حکومت، همانند تجربه حکومت مرسی، آنها خود را در موازات با حکومت اسلامی ایران میبینند. آنها میخواهند مشابه آنچه ما بهعنوان یک حکومت اسلامی شیعی بنا کردهایم، در جای دیگری به نمایش بگذارند؛ لذا این رقابت به وجود میآید.»
فاصله گرفتن حکومتهای سکولار از تعارضات دینی و مذهبی، عموماً منجر شده روابط ایران با این کشورها به نحو بهتری پیش رود، موضوعی که این کارشناس شمال غرب آسیا به آن اشاره کرد و گفت: «در مورد سکولارها، مثلاً در عربستان میبینیم از زمانی که بنسلمان رویکرد سکولار در پیش گرفته و تعارضات دینی و مذهبی تا حدی رنگ باخته است، امکان ارتباط برای ما فراهمتر شده است. از این جهت، به نظر میرسد کار کردن با اخوانیها در جایگاه حاکمیت برای ما دشوارتر است.»
اخوانیها در سوریه زیاد دوام نمیآورند
نمیشود انکار کرد که تحریرالشامیها سابقه اخوانی دارند. بنیعلی اشارهای به تحولات سوریه و روی کار آمدن تحریرالشام کرد و گفت: «البته روی کار آمدن گروه اخوانی در سوریه بحث دیگری دارد. یک گروه اخوانی در سوریه روی کار آمده و چه بخواهیم چه نخواهیم سابقه اخوانی دارند. البته اخوانیها شاخههای متعددی دارند؛ از شاخههای معتدل و کندرو تا شاخههای تندرو و مسلح. معمولاً با شاخههای معتدل و کندرو، به لحاظ دینی و مذهبی، راحتتر میتوانیم کار کنیم. اما اخوانیهای تندرو غالباً در مقابل ما موضع میگیرند و در برقراری روابط مؤثر، دچار مشکل میشویم. در یکسالونیم اخیر، به دنبال طوفان الاقصی و حمایتهایی که ما از فلسطین کردیم و ضرباتی که متحمل شدیم_ اوضاع بهگونهای بود که بسیاری از اهلسنت، حتی آنهایی که در مقابل ایران موضعگیری میکردند، متوجه شدند ایران واقعاً حاضر است برای فلسطین هزینه کند_ میبینیم که یک گروه اخوانی در سوریه ظهور میکند و با آن حکومتی که به عنوان حامی محور مقاومت است، درگیر میشود و موجب سقوط آن میشود. اکنون هم یکی از راهها این است که حماس، بهعنوان یک گروه اخوانی بتواند ارتباطی میان ما و اخوانیهای سوری برقرار کند و حالتی از همکاری ایجاد شود.
البته من بعید میدانم تحریرالشام بتواند در سوریه دوام زیادی بیاورد. در حال حاضر رابطه ما با اخوانیها در سوریه دچار چالش است. هرچند حماس، بهعنوان یک گروه اخوانی که با آنها ارتباطاتی دارد، میتواند نقش مثبتی ایفا کند، اما وقتی که جولانی اعلام میکند مشکل اصلی آنها ایران و حزبالله است، یک حالت تضاد جدی به وجود میآید. پیش از این اتفاقات، ما تضمینهایی را پشت پرده از حامیان ترکیه و سایر طرفها گرفتیم مبنی بر اینکه، سفارتخانهها و مراکز ما در سوریه مورد تعرض قرار نگیرند. اما اگر اینها جلوتر بروند و شروع به سرکشی کنند، ممکن است تضاد ما بیشتر شود. با این حال، حماس میتواند در تعدیل این روابط نقشآفرینی کند و شاید بتواند شرایط را بهگونهای تنظیم کند که ارتباط ما با اخوانیهای سوری بهبود یابد. در کوتاهمدت و ظرف چند سال آینده، اگر اخوانیها بر سر کار بمانند، شاید بتوانیم ارتباطی نصفهونیمه با آنها داشته باشیم و از این حالت تضاد به یک حالت تعادل برسیم.»
اخوانیها زمانی که به قدرت میرسند ایران را به چشم رقیب نگاه میکنند
البته نمیتوان لزوماً این گزاره را مطرح کرد که روابط ایران با تمام گروههای اخوانی چالش دارد. موضوعی که بنیعلی به آن اشاره کرد و گفت: «اگر بخواهیم کلیتر نگاه کنیم، درمجموع باید گفت ما نمیتوانیم با طیف تندرو اخوانی روابط خوبی داشته باشیم. از سوی دیگر، با گروههایی همچون حماس که از آنها حمایت کردهایم، روابط نسبتاً خوبی داریم. اما در کل، اخوانیها وقتی به حکومت میرسند، بهعنوان یک رقیب عمل میکنند.
در یک پایاننامه که خوانده بودم، این نتیجهگیری جالب وجود داشت که گروههای اسلامی اهلسنت، ازجمله اخوانیها تا زمانی که به حکومت نرسیدهاند، میتوان با آنها روابط خوبی داشت اما وقتی به حکومت میرسند، بهعنوان یک رقیب ظاهر میشوند. در این رقابت، مذهب نیز تأثیرگذار است. بهعنوان مثال، در رابطه با مصر شاهد بودیم وقتی مرسی به حکومت رسید، در یک کنفرانس بینالمللی (کنفرانس کشورهای غیرمتعهد) بدون هیچ ضرورتی از خلفا نام برد. این موضوع جنبه مذهبی رقابت را پررنگتر کرد.»
مصریها در 40 سال گذشته از کارت ایران برای بازیهای سیاسی استفاده کردهاند
بنیعلی درمورد اینکه چرا روابط ایران و مصر با وجود سکولار بودن حکومت، چالش دارد نیز توضیح داد: «کمرنگ بودن روابط ما با مصر از جای دیگری آب میخورد. در مصر ما روابط اقتصادی مشترک نداریم. روابط ما با مصر به دلیل عدم وجود منافع اقتصادی مشترک ضعیف است. طی این ۴۰ سال، روابط اقتصادی میان ایران و مصر تقریباً وجود نداشته و مصریها ایران را یک کشور دردسرساز میبینند. مصر کشوری است که ارتش آن سالانه نزدیک به یک میلیارد دلار کمک از آمریکا دریافت میکند؛ اساساً چه نوع همکاری اقتصادی میتواند میان ایران و مصر شکل بگیرد که باعث تحول روابط شود؟ حتی اگر آمریکا فشار بیاورد که رابطهای برقرار نکنند یا تقویت نکنند، مصر چیزی برای از دست دادن ندارد، زیرا منافع اقتصادی میان دو کشور وجود ندارد. در یک جمله میتوان گفت مصریها طی این ۴۰ سال از کارت ایران برای بازیهای سیاسی استفاده کردهاند و همچنان نیز این روند ادامه دارد. از طرفی، حکومت مصر در مقابل گروههایی مثل تحریرالشام که مخالف سیاستهای ایران در حمایت از سوریه میباشند، قرار میگیرد. اما از سوی دیگر، منفعت مشترکی که بتواند دو کشور را به هم نزدیک کند، وجود ندارد. امروزه روابط کشورها بر اساس منافع اقتصادی تعریف میشود. اگر این منافع وجود داشته باشد، سایر جنبهها نیز تحتتأثیر قرار میگیرند، اما اگر منافع اقتصادی نباشد، جنبههای سیاسی و فرهنگی نیز چندان مورد توجه قرار نمیگیرند.»
اردوغان بیشتر از آنکه اندیشههای اخوانی را دنبال کند، فردی عملگرا و منفعتطلب است
اخوانیها دیگر رو به تقویت نیستند. بنیعلی معتقد است اخوانیها دیگر همانند روزهای شروع بهارعربی در حال قدرت گرفتن نیستند و گفت: «اخوانالمسلمین که از مصر آغاز شد و به سایر کشورها گسترش یافت، دیگر آن یکپارچگی سابق را ندارد. حتی اخوانیهای مصر، امروز سه شاخه مختلف دارند. یک جناح اخوانی در لندن مستقر است که بسیار معتدل عمل میکند. جناح دیگری در ترکیه بود که با اردوغان همکاری داشت اما پس از بهبود روابط ترکیه با مصر، این گروه نیز تا حدودی محدود شد. گروه سوم، تندروهایی هستند که هیچکدام از دو گروه دیگر را قبول ندارند. بنابراین، اخوانیها با اندیشهای که پیشتر داشتند، دیگر رو به تقویت نیستند. در جریان بهار عربی، اخوانیها توانستند رشد قابل توجهی داشته باشند؛ مثلاً در تونس، جنبش النهضه به رهبری راشد الغنوشی به قدرت رسید. در مصر، مرسی آمد. در لیبی گروه اخوانی قدرت گرفت اما در عمل با چالشهای بسیار سختی مواجه شدند و نتوانستند انتظاراتی را که از آنها میرفت، برآورده کنند. لذا اگر بخواهیم دقیقتر به این موضوع بپردازیم، میبینیم اخوانیها در برخی کشورها مانند مراکش، با توجه به درخواست پادشاه برای عادیسازی روابط با اسرائیل، کمکم از مواضع اولیه خود عقبنشینی کردند. آنها که با شعارهای مشخص اسلامی شناخته میشدند، در اینجا بهصورت عملگرا و حتی لیبرال عمل کرده و حاضر شدند دستورات پادشاه را اجرا کرده و روابط با اسرائیل را عادیسازی کنند. در تونس نیز اخوانیها دچار مشکلات جدی شدند. زمانی که در اوج قدرت بودند، نتوانستند وضعیت را مدیریت کنند و اکنون موقعیتشان ضعیفتر شده است. در مورد ترکیه نیز باید گفت اگرچه اردوغان رنگوبوی اخوانی دارد، اما او بیشتر عملگرا و منفعتگراست. حتی میبینید در مواردی اندیشه اخوانی را زیر پا میگذارد و تنها به دنبال تأمین منافع ترکیه است. در حال حاضر نیز چون منافع ترکیه ایجاب میکرده که از طرح شام حمایت کند، از این گروه پشتیبانی کرده است، زیرا پایگاهی نسبی دارند و میتوانند منافع ترکیه را تأمین کنند. درمجموع، اخوانیها را در مسیری که پیش گرفتهاند، در حال قدرت گرفتن نمیبینم.»
جعفر قنادباشی: دوگانه برقراری ارتباط با اخوانیها یا حکومتهای سکولار بسته به شرایط تغییر میکند
کشورهای اسلامی نیاز شدیدی به تقویت همکاریهای اقتصادی دارند، موضوعی که قنادباشی به آن اشاره کرد و در خصوص برگزاری نشست دی8 در قاهره و سفر رئیسجمهور به مصر، گفت: «دو سه موضوع جداگانه درمورد این نشست وجود دارد. مسائل اقتصادی یکی از آنها است که مربوط به ایده یک بازار مشترک اسلامی میشود. این ایده زمانی توسط آقای نجمالدین اربکان در ترکیه مطرح شد و تلاش داشت که هفت یا هشت کشور بزرگ اسلامی از جمله ایران، مصر، و عربستان اقتصادی مشترک داشته باشند. البته من چون در سفر هستم، خبرهای اینجا و جزئیات دقیق را ندیدهام، اما این موضوع بهعنوان یک مسئله کلی قابلتوجه است. کشورهای اسلامی امروزه نیاز شدیدی به همکاریهای اقتصادی دارند. زمانی که نجمالدین اربکان، نخستوزیر اسبق ترکیه، این ایده را مطرح کرد، امنیت بیشتری در این مسیر داشت. این تلاشها حتی موجب نگرانی جهان غرب شد، زیرا این حرکت نهتنها ضداستعماری بود بلکه به نفع کشورهای اسلامی و مبتنی بر همکاریهای اقتصادی و کنار گذاشتن قومیتگرایی بود. یکی دیگر از مسائل مهم، فائق آمدن بر گرایشهایی است که عمدتاً توسط غرب برای عمیقتر کردن گسلهای قومی ایجاد میشوند، مانند پانترکیسم، پانعربیسم و پانایرانیسم. پنج یا شش سال پیش نظریهای ارائه دادم که دنیای استعمار هیچگاه اجازه نمیدهد مصر بهعنوان نماینده کشورهای عربی، ترکیه بهعنوان نماینده کشورهای ترکزبان و ایران بهعنوان نماینده کشورهای فارسیزبان کنار یکدیگر قرار گیرند زیرا اگر این سه کشور متحد شوند جغرافیای اقتصادی و سیاسی جهان تغییر خواهد کرد. همچنین گروه دی-۸ که شامل هشت کشور است پتانسیل بالایی دارد. این کشورها میتوانند نیازهای یکدیگر را برطرف کرده و بهعنوان اقتصادهای مکمل عمل کنند. موقعیتهای بسیار خوبی برای توسعه اقتصادی دارند و میتوانند یک قطب اقتصادی قوی ایجاد کنند، حتی ممکن است بخشی از حرکت جهانی بریکس باشند و بهدلیل منابع انرژی غنی مانند نفت و گاز، جایگاه راهبردی خود را تقویت کنند. درنهایت اگر اختلافات ایران و مصر کاهش یابد و این دو کشور به یکدیگر نزدیک شوند میتوان انتظار داشت روابط سیاسی و اقتصادی بهبود یابد. سفر پزشکیان به مصر میتواند سرآغازی برای برقراری مجدد روابط باشد. همچنین کاهش اختلافات میان اخوانالمسلمین و سایر گروهها و غلبه بر قومیتگرایی از جمله پانترکیسم، پانعربیسم و پانایرانیسم در چهارچوب برادری اسلامی و همکاری اقتصادی ممکن خواهد شد. این تلاشها در سازمان همکاری اسلامی نیز باید تأکید بیشتری بر وحدت و برادری اسلامی داشته باشد و قومیتگرایی که موجب جدایی کشورها و بهرهبرداری دیگران میشود، کنار گذاشته شود.»
چندگانگی فلجکنندهای بر اخوانیها حاکم شده است
فارغ از برگزاری نشست دی 8 اما موضوع مهم این است که ایران میتواند با کشورهای اخوانی ارتباط بهتری برقرار کند یا حکومتها سکولار؛ موضوعی که قنادباشی در تشریح آن به این نکته اشاره کرد که «دیگر یک مرشد قوی میان اخوانیها وجود ندارد.» وی گفت: «طبق گفته اخوانیها، این تشکیلات در ۹۲ کشور حضور دارد و سازماندهی بسیار خوبی داشته است. بااینحال، اکنون دوران سختی برای اخوان است؛ چراکه دیگر یک مرشد قوی در میان آنها وجود ندارد و چندگانگی بسیار فلجکنندهای بر آنها حاکم شده است. شما میبینید که از حزبی در مراکش که میگوید «من اخوانیام» گرفته تا قطر که بهنوعی مرکز رفتوآمد اخوان بوده است، همگی مواضع مختلفی دارند. آیا اردوغان هم چنین وضعیتی دارد؟ نهضت در تونس نیز همیشه فعال بوده است، اما حتی حزب نهضت، که اخوانی محسوب میشود، توسط راشد الغنوشی اعلام کرد سیاست ما اشتباه بوده و سیاست را از دیانت جدا کردیم. اردوغان نیز در ترکیه همین موضع را اتخاذ کرده و نوعی بازنگری در اصول اعتقادی اسلامی خود و سمتوسوی سیاسی و اقتصادیاش انجام داده است. بنابراین، اخوان شامل طیفهای متعددی میشود. اشتراکات ما ایرانیها با اخوان نیز جالب توجه است. بهعنوان مثال، زمانی آقای نوابصفوی از ایران به مصر دعوت شد و اخوان اعلام کردند که شیعه را بهعنوان یک گروه اسلامی به رسمیت میشناسند؛ این در حالی بود که قبلاً ما را رافضی میخواندند. اکنون هم همین اخوان در سوریه ما را رافضی میداند. اخوان در مصر نیز زمانی اعتقادی به انتخابات نداشت، اما بعدها آن را پذیرفت. آنها معتقدند که چهار مرحله را پشت سر گذاشتهاند و اکنون در مرحله پنجم قرار دارند، جایی که مرشد قوی ندارند و پراکنده عمل میکنند. بنابراین باید بگوییم که جمهوری اسلامی ایران با هر دیدگاه ضداستعماری همکاری میکند. برای مثال ما با فیدل کاسترو که مارکسیست بود کار کردیم، با ونزوئلا که مسلمان نیست همکاری داشتیم و همچنین با بشار اسد که مواضع ضداستعماری دارد. مسئله این است که اگر گروههای اسلامی چه اخوانی و چه غیراخوانی در جهت سیاستهای آمریکا عمل کنند ما آنها را «اسلام آمریکایی» میدانیم. متأسفانه برخی از شاخههای اخوان اخیراً مجری سیاستهای آمریکا شدهاند. این در حالی است که ترکیه نیز تابع ناتو و آمریکاست و همکاریهای علنی و غیرعلنی گستردهای با آمریکا دارد. ارتش مصر نیز کاملاً تحتتأثیر فرهنگ آمریکایی است. این تضادها باعث میشود که ما نتوانیم به مسئله اخوان بهعنوان یک عامل اتحاد نگاه کنیم. بااینحال، اگر اخوان به معنای واقعی خود عمل کند و ضداستعماری باشد در فلسطین فعالیت کند و معیارهای اسلامی را رعایت کند، میتوان به آن بهعنوان یک نیروی مثبت نگاه کرد. براین اساس عنوانها اهمیت زیادی ندارند. جمهوری اسلامی ایران حتی با چپهای دنیا نیز همکاری دارد؛ مانند گروههایی در نیکاراگوئه یا ونزوئلا که مسلمان نیستند اما ادبیات آزادیبخش و الهی را دنبال میکنند. این نشان میدهد که نگاه ما بر اساس اصول اسلامی و ضداستعماری است، نه وابسته به نامها و عنوانها.»
ارتباط با اخوانیها یا حکومتهای سکولار بسته به شرایط پویاست
قنادباشی درمورد اینکه ایران میتواند با کشورهایی که حکومت سکولار دارند یا اخوانیاند، ارتباط بهتری برقرار کنند، گفت: «این مسئله به شرایط بستگی دارد. اکنون اخوان در مظلومیت قرار گرفته است؛ حدود ۱۰۰ هزار نفر حافظ قرآن در زندانها بودند؛ چرا که علیه حکومت استبدادی مبارک قیام کردند. گرچه آنها دید مثبتی به ما نداشتند، اما ما دید مثبتی نسبت به مرسی و اخوان داشتیم و تلاش کردیم با آنها همکاری کنیم. اما اخوانیها متوجه این مسئله نشدند. اگر اخوان مثل اردوغان در برابر آمریکا ایستادگی کند و سیاستهای اسلامی را دنبال کند ما همکاری میکنیم. اما این مسأله یک فرمول ثابت ندارد و بسته به شرایط پویاست. اگر اخوان به وظایف اسلامیاش پایبند باشد و از غرب تبعیت نکند این همکاری ممکن است. اما در عربستان بهرغم اینکه خانه خدا را اداره میکنند و امکاناتی فراهم کردهاند این اسلام واقعی نیست. این مسئله نشاندهنده نگاه دقیق ما به اسلام و سیاست است. سیاست خارجی ما نیز همیشه بر این بوده که روابط میان ملتهای ایران و مصر تقویت شود. در زمان مبارک تلاش شد روابط برقرار شود؛ لاریجانی، حداد عادل، خرازی و ولایتی در اجلاسها و دیدارهایی با مبارک شرکت کردند اما مصریها به این روابط اجازه گسترش ندادند، حتی در دوره احمدینژاد، وقتی او سفرهایی به مصر داشتند باز هم رابطه برقرار نشد. دولت رئیسی اعلام آمادگی کرده، اما مصریها مانع بودهاند. این مسئله به نگرانی غرب از نزدیکی ایران و مصر بازمیگردد.»
همکاریهای اقتصادی میتواند اختلافات در روابط ایران و مصر را کاهش دهد
روابط ایران و مصر در سالهای گذشته چه در زمان مرسی چه السیسی چندان پررنگ نبوده، موضوعی که قنادباشی بخشی از آن را به نگرانی غرب از ایران، مرتبط میداند که میتوان با تقویت روابط اقتصادی منجر به تقویت روابط دوجانبه شد و گفت: «در چنین شرایطی همکاریهای اقتصادی میتواند این اختلافات را کاهش دهد. غرب نمیخواهد کشورهای اسلامی بهصورت مستقل و مکمل یکدیگر عمل کنند و ترجیح میدهد اقتصادهای این کشورها به لندن، واشنگتن و پاریس وابسته باشند. اما همکاریهای اقتصادی میتواند رنگ اختلافات قومی، زبانی و مذهبی را کاهش دهد. متأسفانه رسانههای غربی مانند بیبیسی از هر بهانهای برای تفرقهافکنی میان ملتهای اسلامی استفاده میکنند.» قنادباشی اشارهای هم به تلاش برای برقراری روابط ایران و مصر در دوره احمدینژاد نیز داشت و گفت: «احمدینژاد در دوران ریاستجمهوری با زیرکی اقداماتی برای تقویت گردشگری میان ایران و مصر انجام داد. گروهی از گردشگران مصری به ایران آمدند. اما در دوره مرسی، نظامیان مصر اجازه نمیدادند که ایرانیها به این کشور سفر کنند. حتی مرسی، رئیسجمهور مصر نتوانست کلید رادیو و تلویزیون را در دست بگیرد. نظامیان اجازه ندادند که مردم ایران و مصر به هم نزدیک شوند. مرسی نیز مورد تهمت قرار گرفت و او را بهعنوان دشمن ایران معرفی کردند، درحالیکه این برداشت کاملاً اشتباه بود. روشنفکران، بسیجیان و حتی روحانیون نیز این دروغ را باور کردند و این اشتباهات مانع از تحقق همکاریهای دو ملت شد.»