علی صدرینیا، مستندساز: واکنشهایی که چهرههای فرهنگی هنری به خبر جابهجایی احسان محمدحسنی داشتند من را به فکر فرو برد که اساسا چند مسئول فرهنگی در کشورمان داریم که هنرمندان و اهالی رسانه از رفتنشان ناراحت شوند. تصور نمیکنم که این میزان ناراحتی، شامل تعداد زیادی از مدیران بشود، این اتفاق هم بهخاطر تفاوتهایی است که اوج و خود آقای محمدحسنی در این چند سال لحاظ کردند. اوج را براساس آن ضربالمثل معروف «ادب از که آموختی؟ از بیادبان» ساختند. یعنی نگاه کردند به مشکلات باقی نهادهای فرهنگی که منجر به خروجی کماثر بوده و تلاش کردند تا آن موارد را رعایت کنند. یکی از مهمترین ویژگیهای سازمان اوج، جلوگیری از بزرگ و چاق شدن این ستاد بوده. ستاد سازمان اوج بیشتر از 120 نفر نشد و تلاش کرد تا بودجهاش را در مسیر تولید و برای تیمهای تولیدیاش هزینه کند. برخی از مراکز و نهادهای فرهنگی آنقدر بزرگ شدند که مجبورند بخش زیادی از بودجهشان را خرج حقوق اعضای ستادشان کنند و در این شرایط عملا تولیدی صورت نمیگیرد. در کنار ویژگی متناسب بودن اندازه ستاد، احسان محمدحسنی، این نگاه را داشت که بهجای اینکه به ستاد نیرو اضافه کنند، مؤسسات و تیمهای مختلفی را تشکیل بدهند. تلاشش هم این بود که نه به لحاظ ساختاری و اساسنامهای و نه به لحاظ بودجه، این مؤسسات مستقل از اوج کار کنند، تا اگر روزی اوجی وجود نداشت، این گروههای فرهنگی هنری به کارشان ادامه دهند.
اوج در این چند سال تلاش کرد تا کارهای مؤثر انجام دهد. اثری مؤثر است که مخاطب داشته باشد و پول تولیدش را برگرداند. همین چند ماه گذشته بود که اوج با برگزاری تئاتری، فقط از محل بلیتفروشی توانست چندده میلیارد درآمد کسب کند. میزان استقبالی که در نمایش «رستم و سهراب» شد، نشان از مؤثر بودن این کار دارد. یا ساخت سریال «آقازاده» در شبکه نمایش خانگی، در زمان خودش مخاطب وسیعی را درگیر کرد. در دوران کرونا من خودم مسئولیتی در حوزه پخش اوج داشتم. در آن بازه با اینکه سینماها تعطیل بود، اما فضای جلسات و گفتوگوهای ما این بود که چگونه تک تک آثار در همین شرایط سخت سینما، دوباره تبدیل به اثری شوند که سرمایه خودشان را بازگردانند. بههیچوجه نگاه ما این نبود که این آثار تحت هرشرایطی باید پخش شوند. اولین اکران مجازی با فیلم «خروج» ابراهیم حاتمیکیا بود.
یکی دیگر از ویژگیهای ممتاز و شاخص اوج، ارتباط با مخاطبان گوناگون است. اوج جزء سازمانهای رسانهای است که فقط قشری خاصی را برای تولید آثارش در نظر نگرفت. اتفاقا همیشه اوج به دنبال درگیر کردن مخاطبان بیشتری بود. بهخاطر همین در سبد آثار اوج، جنس آثار متفاوت و با جامعه مخاطبهای متفاوت دیده میشد. البته این مسیر اصلا برای مجموعه و شخص آقای محمدحسنی راحت نبود. بعضی وقتها از جاهای مختلف که نگاه و تلقی متفاوتی به مخاطب داشتند، مورد نقد و یا حتی شماتت قرار میگرفتند. برای مثال در همین نمایش «رستم و سهراب»، قدرت اوج برای برقراری ارتباط با جامعه مخاطب متفاوت دیده میشد. مخصوصا این نمایش در شرایطی به اجرا درآمد که خیلیها دوست دارند تا ایران دچار شکاف و گسستها باشد، اما در انتهای نمایش همه قشر و آدمی برای ایران و وطنش ایستاده دست میزد. این اتفاق کمی نیست و در آثار دیگر اوج هم دیده میشود.
مهمترین نکتهای که مربوط به شخص آقای محمدحسنی میشود، نگاه ایشان به اهالی فرهنگ و رسانه است. نگاه پدرانهای که در فضای فرهنگی و هنری به نوعی گم شده است. درصورتیکه در رأس کشور، آقا این نگاه را نسبت به اهالی فرهنگ و هنر و قشرها و گروههای مختلف دارند و بخشی از اینها در مستند «غیررسمی» به نمایش درآمده. اما متأسفانه در سطوح پایینتر این نگاه امتداد پیدا نمیکند. برای مثال آدم توقع دارد که وزرای فرهنگ و ارشاد و باقی چهرههای فرهنگی هم دنبالهروی این نگاه باشند. در اوج این نگاه دیده میشد. گاهی وقتها در قالب پیگیری و احوالپرسیهای ساده و گاهی وقتها هم با حل مشکلات هنرمندان رخ میداد. در ماجراهای 1401 خاطرم است که برای یکی از چهرهها مشکلی پیش آمده بود. آقای محمدحسنی به من پیام دادند که به آن بنده خدا بگویید مشکلش چیست و اگر لازم است من مشکل را پیگیری کنم. این اتفاق در شرایطی رخ داد که فضای کاری و اداری ایشان هیچ ارتباطی به آقای محمدحسنی پیدا نمیکرد و اساساً آن هنرمند انتظاری از ایشان نداشت. اتفاقا آن بنده خدا خیلی هم تعجب و تشکر کرد که در آن شرایط به فکر ممنوعالخروجی ایشان بودیم.
این نگاه که بعضی وقتها با تماسهای کوچک، بعضی وقتها با سرزدن به یک جمع جوان انجام میشد، اتمسفر سازمان اوج را به سمتی برد که انگار یک پدر دلسوز وجود دارد. در بازه زمانی دوسالهای که در اوج بودم، گاهی وقتها مشکلات جدی مالی و بودجهای پیش میآمد که بابت مشکلات مالی، مؤسسه بدهکار تولیدکنندگان میشد. تا هرجایی که بودجه بود، به سرعت با گروههای تولیدی تسویهحساب میشد، در غیر این صورت آنقدر با احترام به آنها توضیح میدادند که این دلخوری بیشتر نشود. من خیلی وقتها در گروههای مختلف دیدم که افراد بیان میکردند که بابت رفتار محترمانهای که با ما شد و توضیحی که دادند، این تأخیر اشکالی ندارد.
شماره ۴۲۸۳ |
صفحه ۱۴ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
نگاه پدرانه