زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: اسفند 1402 اصلاحطلبان تحریم انتخابات را وارد فاز جدیدی کردند، رئیس دولت اصلاحات، رای نداد و بعد از آن در پیامی اعلام کرد برای اینکه کنار مردم بماند، در انتخابات رای نداده است. مسیر کنشگری اصلاحطلبان در فضای سیاسی کشور اما در اردیبهشتماه تغییری 180 درجهای کرد و درحالیکه بخش رادیکال اصلاحات در حال روی میز گذاشتن گزینههای دیگری برای کنشگری در سیاست بودند و مشخصا از راهبرد خیابان بهجای صندوق دفاع میکردند، حالا در روزهای آخر اردیبهشتماه، جبهه اصلاحات در تکاپوی معرفی گزینهای تمام اصلاحطلب برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری بود. از زمانی که اصلاحات عزم خود را برای ورود به انتخابات جزم کرد تا پیروزی مسعود پزشکیان، حاشیههای پشتپرده و البته رسانهای اصلاحطلبان کم نبود. محمد قوچانی اما در شماره آخر مجله آگاهی نو بخشی از آنچه براصلاحات گذشت و کمتر نقل شده را از قول افراد موثر در انتخابات نقل کرده است. نکته مهمی که البته در روایت قوچانی بیشتر جلب توجه میکند، این بود که بهنظر میرسد قوچانی تلاش دارد اثبات کند مسعود پزشکیان وامدار جریان اصلاحات نیست، امری که البته پیش از این از جانب دیگر فعالان اصلاحطلبی هم نقل شده بود.
مگر ممکن است این اتفاق دوبار رخ دهد؟
اواخر اردیبهشتماه و درحالیکه سوالهای زیادی در مورد گزینه مورد حمایت اصلاحطلبان مطرح بود، اولین گزینهای که از ذهن اعتدالیها برای انتخابات ریاستجمهوری رد شد، علی لاریجانی بود. البته جبهه اصلاحاتیها این نظر را نداشتند و رئیس جبهه اصلاحات و دیگر چهرههای رادیکال اعلام کردند؛ قصد ندارند از «نامزد نیابتی» حمایت کنند. منظور از نامزد نیابتی تنها علی لاریجانی بود؛ چراکه اساسا گزینه شاخص دیگری برای حمایت وجود نداشت. بخشی از این عدم تمایل اگرچه بهخاطر تجربه ریاستجمهوری روحانی بود، اما بخشی دیگر از این مخالفت بهخاطر اختلافاتی بود که خاتمی با علی لاریجانی داشت. قوچانی در بخشی از روایت خود اشاره میکند که «خاتمی آنقدر درباره لاریجانی حساس بود که حتی تلاش روحانی برای دعوت لاریجانی به جلسه مشترک سران اصلاح_ اعتدال را که حتی ناطقنوری نیز به آن دعوت میشد؛ رد میکرد.» با اینهمه موضوع مهم تایید یا عدمتایید توسط شورای نگهبان بود. لاریجانی اما پیش از ثبتنام، «مطمئن شد که ردصلاحیت نمیشود.» و براساس روایت آگاهی نو به او گفته بودند «مگر ممکن است این اتفاق دوبار رخ دهد؟» البته قوچانی در ادامه به این موضوع هم اشاره کرد که «رایزنیهایی که لاریجانی انجام داده بود در سطوح میانی بود و چندان قطعی نبود.» لاریجانی برای حمایت سیاسی اصلاحطلبان از کاندیداتوریاش به سیدحسن خمینی پیام داد که به خاتمی پیشنهاد دهد «بعد از رقابت لاریجانی بهعنوان نامزد مستقل و نامزد اصلاحطلبان، نظرسنجی صورت گیرد و بازنده به نفع دیگری کنار بکشد.» این یعنی همان تکرار وضعیت انتخابات 92 که بهنظر نمیرسید، اصلاحطلبان چندان تمایلی به آن داشته باشند.
خاتمی همچنان با اصلاحطلبان ساختاری فاصلهگذاری میکند
در جلسهای که البته در بالاترین سطح اصلاحطلبان و با حضور چهرههایی مثل محمدخوئینیها، سیدحسن خمینی، سیدمحمد خاتمی و مصطفی معین تشکیل شده بود، اصلاحطلبان مشخصا به این نتیجه رسیدند که باید گزینههایی را معرفی کنند که «بتواند با حاکمیت همکاری کرده و رای ملت را هم جلب کند.» نکته جالب ماجرا اما موضع متفاوت خاتمی درباره حضور و نقشآفرینی در انتخابات بود. خاتمی در این جلسه ایده تحریم انتخابات را رد کرد و به انتقاد از «اصلاحطلبان ساختاری» پرداخت. درحالیکه تحلیلها حول این محور استوار بود که خاتمی با عدممشارکت در انتخابات مجلس در حال نزدیک شدن به ایده مصطفی تاجزاده است، اما این موضعگیری تازه او نشان میداد خاتمی همانند آنچه در بیانیه 15 مادهای خود در مقابل بیانیه میرحسین موسوی در 1401مطرح کرد، همچنان فاصله خود را با ایده اصلاحات ساختاری که به معنی تغییر قانون اساسی بود؛ حفظ کرده است. در گام بعد خاتمی برای تعیین گزینه مورد حمایت اصلاحطلبان، سه شرط روی میز گذاشت. وفاداری به جبهه اصلاحات، همکاری با حاکمیت و رای گرفتن از ملت، سه شرط خاتمی برای معرفی گزینه اصلاحات بود. همان ابتدای کار سیدحسن خمینی و محمد خاتمی دو گزینه را مطرح کردند؛ مجید انصاری و سیدمحمد صدر. اما این گزینه منتقدان زیادی درون اصلاحات داشت. نهایتا سیدمحمد صدر پیشنهاد کاندیداتوری را نپذیرفت و مجید انصاری هم سکوت کرد و ثبتنام نکرد.
اصلاحات در جستوجوی نامزد انتخابات ریاستجمهوری
گزینه بعدی اصلاحطلبان برای انتخابات، اسحاق جهانگیری بود. جهانگیری البته شخصا در جلسه با جبهه اصلاحات شرکت نکرد و درحالیکه قرار بود سیدحسین مرعشی به نمایندگی از او در جلسه اصلاحات حضور پیدا کند، اما بهخاطر عوارض بیماری، محسن حاجیمیرزایی که بهتازگی بهسمت رئیس دفتر رئیسجمهور منصوب شده، در جلسه حضور پیدا کرد. جهانگیری اما گزینهای بود که خاتمی به حمایت از او اصرار کرد. در این میان اما خبری از حمایت خاتمی از محمدرضا عارف نبود، همین هم باعث شد عارف نیز اساسا تصمیمی برای ثبتنام نگیرد و بر این اساس خودبهخود محمدرضا عارف نیز از میان گزینههای پیشنهادی حذف شد. محمد شریعتمداری و عباس آخوندی نیز گزینههای بعدی بودند. نکته جالب توجه این بود که دو نفر از گزینههای معرفی شده اساسا تمایلی به همکاری با جبهه اصلاحات نداشتند و جبهه را به حمایت از ایده تاجزاده و حمایت از اصلاحات ساختاری متهم میکردند. اسحاق جهانگیری و محمد شریعتمداری، دو نفری بودند که به مجمع عمومی نرفتند. همین هم باعث شد شریعتمداری از میان گزینههای پیشنهادی جبهه حذف شود و رای جهانگیری نیز کم شود. عباس آخوندی، اسحاق جهانگیری و نهایتا مسعود پزشکیان، گزینههای نهایی بودند که جبهه اصلاحات پیش از ثبتنام انتخابات معرفی کرد. نکته جالب توجهی که در این رابطه وجود داشت، این بود که رسیدن اصلاحات بعد از بالا و پایین کردن گزینههای مختلف و نهایتا رسیدن به عباس آخوندی، مشکل چندساله جبهه اصلاحات را نشان میداد و این گزاره را اثبات میکرد که نگاه اصلاحطلبان چقدر از واقعیت و نظر مردم جامعه دور است؛ چراکه اگر در انتخاب اولین گزینه پیشنهادی جبهه، رجوعی به افکار عمومی میشد، مشخص میشد آخوندی اقبال زیادی برای رایآوری ندارد. در وهله دوم موضوع دیگری که بیشتر به چشم میآید، این است که اصلاحات اساسا گزینه تماما اصلاحاتی برای حضور پرقدرت در انتخابات نداشت. حمایت آخوندی توسط جبهه اصلاحات حتی نقد درون اصلاحطلبی را نیز به دنبال داشت که انتخاب فردی با نظرات و نگاههای تماما لیبرال را مورد انتقاد قرار دادند.
پزشکیان اولین گزینه جبهه اصلاحات نبود
قوچانی در روایت خود اشاره میکند مسعود پزشکیان، تقریبا جزء آخرین گزینههایی بود که مورد توجه اصلاحطلبان قرار داشت. یکی از موضوعاتی که منجر شد مسعود پزشکیان در میان گزینههای پیشنهادی قرار گیرد، صحبتها و اظهارات او در ماجرای مهسا امینی در تلویزیون و پس از آن کنش او در دانشگاه در جریان اتفاقات سال 1401 بود. قوچانی اما در بخشی از روایت خود به این موضوع اشاره کرد که چون «مسعود پزشکیان، منشور 15 مادهای خاتمی را نپذیرفت، اولین گزینه جبهه اصلاحات نبود.» او در جلسه اصلاحات خود را قبل از اصلاحطلبی، چهرهای اصولگرا خواند که تنها راهحل کشور را اصلاحات میداند. «پزشکیان حتی تعهدنامه جبهه اصلاحات را امضا نکرد. این تعهدنامه او را موظف میکرد که در صورت تایید صلاحیت چندنامزد اصلاحطلب، به سود نامزد انتخاباتی جبهه اصلاحات کنارهگیری کند.» اصلاحطلبان احتمال کمی میدادند که گزینههای معرفی شده، مورد تایید شورای نگهبان قرار گیرند، این موضوع حداقل در مورد عباس آخوندی و اسحاق جهانگیری برای اصلاحات قطعی بود. تصور اصلاحات این بود که همه گزینههای معرفی شده توسط شورای نگهبان رد خواهند شد و اصلاحات حالا با دلیل و مدرک مشخص انتخابات را تحریم میکند. اما روز یکشنبه 20 خرداد، گزینه سوم اصلاحات، تک نامزد تایید شده اصلاحطلبان بود. قوچانی البته در روایت خود از فرآیند انتخاب نامزد جبهه اصلاحات، کنایهای نیز به رئیس جبهه اصلاحات زد و به این موضوع اشاره کرد که برخلاف آنچه آذر منصوری میگفت و معتقد بود شورای نگهبان نمیتواند برای ما نامزد تعیین کند اما «نهایتا این اتفاق افتاد». شورای نگهبان از میان نامزدهای اصلاحات یک گزینه را تایید کرد و اصلاحطلبان نیز ناچار به حمایت از تنها گزینه اصلاحات شدند.
اشتباه راهبردی اصلاحات در عدم حمایت از نامزد نیابتی
در میان تمام گزینههای مطرح شده از سوی جبهه اصلاحات، نام یکنفر کمتر شنیده شد؛ محمدجواد ظریف، چهرهای بود که افرادی ازجمله علی لاریجانی نیز به او گفته بودند که بهتر است در انتخابات مشارکت کند. لاریجانی، محمدجواد ظریف را مهمترین شانس جبهه اصلاح_ اعتدال میدانست، که البته ظریف در پاسخ جواب منفی داده و گفته بود که «سیاست داخلی را نمیشناسد.» ظریف البته اختلافاتی هم با جبهه اصلاحات داشت که یکی از آنها اجتناب از حمایت از نامزد نیابتی بود. ظریف این اقدام را اشتباه راهبردی اصلاحات میدانست و معتقد بود «در برابر خطری به نام سعید جلیلی، باید ائتلافی میان اصلاحطلبان و اعتدالگرایان صورت گیرد.» علاوهبراین صوتی که بعد از اتمام انتخابات مجلس از صحبتهای محمدجواد ظریف بیرون آمد، اختلافات او با اصلاحات را بیشتر کرد. این موارد منجر شد ظریف برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری انگیزه چندانی نداشته باشد و همچنین قوچانی در روایت خود به این موضوع اشاره کرد که ظریف هم پیامهایی درباره احتمال ردصلاحیت خود توسط شورای نگهبان دریافت کرده بود و علاوهبراین اشاره کرد درصورت تداوم وضع موجود کشور ممکن است در شرایطی قرار گیرد که مدیریت آن سخت باشد و او نمیخواهد ابزاری برای این نوع مدیریت باشد. بر این اساس کاندیداتوری محمدجواد ظریف نیز چندان جدی پیگیری نشد.
پزشکیان وامدار اصلاحطلبان است یا نه؟
روایت آگاهی نو از کنش و رفتار پزشکیان در جلسه جبهه اصلاحات و حمایت اصلاحات از او چند نکته را مورد توجه قرار میدهد. قوچانی پزشکیان را شخصیتی معرفی میکند که علیرغم اینکه احترام زیادی برای خاتمی قائل بود اما اظهارات و نظراتی همراستا با تمام مواضع جبهه اصلاحات و حتی با سیدمحمد خاتمی نداشته است. امری که بعدا برخی از اصلاحطلبان به آن اشاره کردند. محمد عطریانفر معتقد بود، پزشکیان اصلاحطلب تشکیلاتی نبوده است. بخشی از این مواضع را میتوان متوجه رفتار اصلاحطلبان رادیکال بعد از انتخابات دانست. بسیاری از چهرههای اصلاحطلب بعد از پیروزی پزشکیان، به دنبال سهمخواهی برای چینش کابینه برمبنای گزینههای مدنظر خود بودند و پس از اینکه این اتفاق نیفتاد شروع به فشار به دولت کردند. بهنظر میرسد قوچانی از مطرح کردن جزئیات آنچه در مواجهه اصلاحات با مسعود پزشکیان گذشته است، بهدنبال یادآوری این گزاره به اصلاحات است که مسعود پزشکیان، توفیق اجباری اصلاحطلبان بود و اگر حق انتخاب داشتند، از گزینههای دیگری حمایت میکردند تا از این طریق یادآوری کند که سهمخواهیهای آنها چندان معقول نیست. علاوهبراین تاکید قوچانی بر اینکه پزشکیان خود را پیش از اصلاحطلبی، چهرهای اصولگرا میدانست، این گزاره را پررنگ میکند که قوچانی تلاش دارد، فاصلهای میان پزشکیان و اصلاحطلبان بگذارد تا درصورتیکه دولت در مسیر مطلوب حرکت نکرد و نتوانست رضایت عمومی را جلب کند تا حد ممکن بار هزینه بر دوش اصلاحطلبان کمتر شده و بخشی متوجه اصولگرایان شود؛ اقدامی که البته آذر منصوری نیز در روزهای ابتدایی بعد از پیروزی پزشکیان، تلاشهایی برای بیان آن کرد که البته با نقدهای زیادی مواجه شد. نکتهای که البته پررنگتر از سایر موضوعات به چشم میآید اینکه طیف معتدل اصلاحطلبان در تلاشاند تا این موضوع را جا بیندازند که مسعود پزشکیان وامدار اصلاحطلبان نیست. او توانسته برمبنای ویژگیهای شخصیتی خود، شعار و زاویه نگاهی که مخصوص به خودش بوده، رای بیاورد و اصلاحطلبان در این مسیر تنها با او همراه شدند.