زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: اختلاف سلیقه و گرایش سیاسی برای یک نظام سیاسی امری مثبت است، منجر به پویایی آن میشود و تضارب آرا را به همراه دارد اما زمانی که این اختلافات به سمت قطبی کردن جامعه حرکت کرده و تصویری صفر و صدی از گرایشهای سیاسی ارائه کند، میتوان آن را اتفاق نهچندان مطلوبی برای یک نظام سیاسی دانست که آن را به سمت افزایش اختلافات سوق میدهد. این روزها اما دوباره جدال گفتمانی درباره دوقطبی کردن فضای سیاسی اوج گرفته است. بخش زیادی از این نزاع اما درون جریان اصولگرایی در مواجهه با دولت جدید شکل گرفته است و البته هنوز هم ادامه دارد. برای بررسی اینکه اساسا به چه کنشی در فضای سیاسی دوقطبیسازی میگویند و مصداق آن در جامعه فعلی ما چیست، با برخی از چهرههای سیاسی و کارشناسان گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
سعید آجرلو: از دل اختلاف سلیقه نباید جدال حق و باطل میان نیروهای سیاسی ایجاد کرد
سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی معتقد است باید میان دوقطبیسازی و سلایق سیاسی تفاوت قائل شد و معنای دوقطبی را اینطور شرح داد: «من فکر میکنم دو بحث را که در هم خلط شدهاند باید جدا کرد. اگر سوال این است که در جامعه اختلاف سلیقه و رویکرد وجود دارد و این باید به رسمیت شناخته شود یا نه پاسخ این است که تردیدی وجود ندارد ما باید اختلاف سلیقه را به رسمیت بشناسیم. اساسا جناحبندیهای سیاسی بعد از انقلاب مبتنیبر یک سری ایدههای مختلف بوده است. از ابتدای انقلاب یک جناح راست و چپی داشتیم که هر کدامشان به سیاست خارجی و سیاست داخلی نگاه متفاوتی داشتند. این تداوم پیدا کرده و به امروز هم رسیده است. پس جناحبندی سیاسی و تفاوت نظر و ایده امری است که کاملا طبیعی بوده و به رسمیت شناخته شده و آرایش نیروهای سیاسی هم ادامه همین موضوع است اما چیزی که تحت عنوان دوقطبی مطرح میشود و اجتناب از آن در زمانهای مختلف بهویژه یک سال اخیر مورد تاکید رهبری قرار گرفته این است که از دل تفاوت رویکرد و سلیقه یک جدال حق و باطل در درون نیروهای داخلی شکل نگیرد و یک طرف با حق دانستن خود طرف دیگر را تکفیر نکند. این تفسیری است که من از بیانات رهبری دارم. اینکه طرفی خود را حق دانسته و طرف مقابل را باطل نامیده و امکان هیچگونه گفتوگویی با او وجود نداشته باشد میشود دوقطبی. وقتی جامعه در شرایطی قرار میگیرد که یک طرف جبهه مقابل را کاملا رد کرده و هیچ تردیدی هم در حرف خودش نمیکند یعنی به وجود آمدن دوقطبی در داخل، درحالی که تاکید آقا این است که دوقطبی اصلی بین انقلابی و غیرانقلابی است. یعنی اگر فردی درون ساختار جمهوری اسلامی سیاستورزی کرده و اهداف اجتماعی را دنبال کند نمیتواند وارد دوقطبی با چنین توضیحی بشود. دو قطبی که یک طرف دیگر را تکفیر میکند اما به محض اینکه دوقطبی بین انقلابیگری و ضدانقلاب به وجود میآید و آرمانهای انقلابی، قانون اساسی و گفتمان اسلام سیاسی محل دعوا قرار میگیرد. اینجا باید مواضع مشخص شده و مرزبندی با مخالفان دقیق باشد. این دوقطبی است که در تمام تاریخ هم وجود داشته است. اینکه در مقابل ظلم و بیعدالتی باید ایستاد امری بدیهی است اما نیروهای سیاسی داخلی که درون چهارچوبهای جمهوری اسلامی کار میکنند شرایط ایجاد چنین دوقطبیای با یکدیگر را ندارند. سوال بعدی این است که آیا این گروهها با هم تفاوت دارند؟ حتما دارند اما مرز کجاست؟ مرز آنجاست که دیگر وارد دوقطبیهای جعلی نشویم و یک طرف را مصداق کامل باطل ندانیم و او را تکفیر و طرد نکنیم و آن طرف هم وارد چنین جدالی نشود؛ چراکه همه ما بخشی از نیروهای سیاسی و فرهنگی همین کشور هستیم. من فکر میکنم پناهیان هم در حال توضیح و تقبیح دوقطبیهایی از این جنس بود. وقتی از این زاویه به موضوع نگاه میکنیم امکان گفتوگو و تفاهم بر سر توسعه ایران از دست میرود؛ چراکه طرف مقابل باطل مطلق تلقی میشود. متاسفانه امروز چنین دوقطبیهایی نه بین جناح راست و چپ که بین نیروهای انقلابی ایجاد شده است. یعنی بخشی از نیروها که مدعی انقلابیگری هستند بخش دیگر را خارج از دسته انقلابیها میدانند؛ درحالیکه این بر خلاف فرمایش رهبر انقلاب است. رهبر انقلاب تاکید دارند که اگر دوقطبی هم وجود داشته باشد بین نیروهای انقلابی و ضدانقلابی است.»
دوقطبی انتقاد را به منازعه تبدیل میکند
آجرلو درباره اینکه آیا پرهیز از دوقطبی به معنی پایان انتقاد است، گفت: «کنار گذاشتن اختلاف دیدگاهها امکانپذیر نیست. یک جامعه هم اگر به دنبال رشد باشد باید اختلافنظر را به رسمیت بشناسد اما اختلافنظری که تبدیل به عداوت و کینه نشده و کار را جلو ببرد. دوقطبی این کار را میکند؛ یعنی عداوت درست کرده و یک طرف به خصم طرف مقابل تبدیل میشود. اگر کارکرد جریانهای سیاسی این باشد خطرناک است. به نظر من هرگونه استفاده از این اصول برای سلب امکان اظهارنظر از رسانهها و جلوگیری از پرداختن آنها به اختلافنظرها حاصلی جز بسته شدن فضا و شکلگیری نوع جدید از روابط غلط ندارد. اگر ما به بهانه دوقطبی جلوی حرف زدن را بگیریم که این حرفها پایان نمییابد، بلکه از جای دیگری سر باز میکند و زیرزمینی میشود. باید بتوانیم مرز بین دوقطبی درست نکردن و انتقاد کردن را پیدا کنیم. این مرز کجاست که ما بتوانیم انتقاداتمان را بگوییم اما طرف مقابل را تکفیر نکنیم؟ به نظر من اصل این است. اصل نفی فضای دوقطبی است که گاهی رسانهها هم آن را درست نمیکنند. مثلا در توییتر و شبکههای اجتماعی موضوعات مناقشهبرانگیز طرح میشود. ما باید روی این جایی حساسیت به خرج دهیم که دو طرف هیچ امکان تفاهمی با هم قائل نشوند. این خطری است که در ماجراهای مختلف اتفاق افتادن آن را دیدهایم. خیلی مواقع اختلافنظرها اختلافاتی نیست که روی مباحث بنیادی انقلاب اسلامی باشد. موضوعات فرعی است که در سطح بالا طرح شده و از دل آن شکافهایی حاصل میشود که درنهایت ضربهاش به گفتمان انقلاب وارد میشود. وضعیت زمانی بدتر میشود که چنین جهتگیریای در دل خود نیروهای انقلاب به وجود بیاید. فضای دوقطبی باعث میشود که حرفها به درستی شنیده نشده و سوءتفاهم به وجود بیاید؛ حال آنکه یکی از مقدمات گفتوگو این است که دو طرف حرف هم را به خوبی بشنوند. ولی وقتی فضا تند میشود امکان شنیدن حرف طرف مقابل نیست که خسارتبار است.»
دوری از دوقطبی امکان گفتوگو را فراهم میکند
آجرلو درباره اینکه آیا پرهیز از دوقطبی منجر به سلب هویت گروههای سیاسی میشود نیز توضیح داد: «بله، اگر اشتباه فهم شود این اتفاق میافتد. مثلا ما در اقتصاد یک تفکر نئولیبرال مدل غنی نژاد را داریم. یک تفکر شبه نهادگرا و چپ داریم که فرشاد مومنی آن را دنبال میکند. آیا یک سمت ماجرا میتواند طرف مقابل را تکفیر کرده و او را به ندانستن اقتصاد متهم سازد و با نیتخوانی بگوید که دیگری دنبال فقر جامعه است یا منافع سرمایهداران را دنبال میکند؟ اگر این مناظره فکری تبدیل به منازعهای شود که دو طرف هم را دشمن بدانند هیچ تفاهمی به وجود نمیآید. یکی دیگری را کمونیست مینامد و دیگری هم او را متهم به طرفداری از سرمایهداری میکند. از این مناقشه هیچ اندیشه و راهحلی بیرون نمیآید؛ درحالی که از دل گفتوگوی همین دو تفکر مخالف کلی حرف بیرون میآید که میتواند بر آگاهی مردم بیفزاید. در سایر حوزهها هم همین است. دو طرف ماجرا اگر دیگری را به رسمیت بشناسند و حرفش را درست بفهمند به گفتوگو کمک میکنند اما اگر خصم هم باشند اساسا این امکان بسته میشود. در دوقطبی امکان گفتگو وجود ندارد و دو طرف هم را دشمن میدانند. اگر از این فضا بیرون نیاییم و فضا با ادعاهای غلط علیه یکدیگر رادیکال شود، مثلا یک طرف به دیگری بگوید اقتدارگرا یا آن یکی دیگری را متهم به غربگرایی کند، از دل آن دیگر گفتوگویی بیرون نمیآید، چون به هم برچسب زدهاند و حرفی هم در این فضای جروبحثگونه شنیده نمیشود. دوری از دوقطبی به ما کمک میکند گفتوگو کنیم و واردی سیکلی از لجبازی نشویم.»
رسایی: دو قطبی کاذب باعث ناکارآمدی میشود
حمید رسایی، نماینده مجلس ابتدا درباره اینکه اساسا معنی دوقطبی چیست، گفت: «دوقطبیسازی به معنای ایجاد تقابل بین دو مجموعه است به شکلی که رودرروی هم قرار بگیرند و هر یک به نفی مطلق دیگری بپردازد. این وضعیت میتواند در حوزه مسائل اجتماعی، مسائل فرهنگی، مسائل اعتقادی یا سیاسی ایجاد شود. اولین دوقطبیها را خداوند ایجاد کرده است. هر دوقطبیای باطل نیست، بلکه ایجاد دوقطبی در جریان حق، باطل است. برخی دوقطبیها واقعی هستند که اساسا باید حفظ شوند مثل تقابل اسلام و کفر یا تقابل بین سازش و مقاومت، عزت و ذلت. برخی از این دو قطبیها را امام راحل بنیان گذاشت مثل تقابل رفاهطلبی در برابر مبارزه، تقابل فقر در برابر غنا و اشرافیت. در مسائل سیاسی اخیر رهبری معظم انقلاب، فتنه را یک خط قرمز دانستند یعنی اینجا همه باید توقف کنند و مرزبندی داشته باشند. برخی دوقطبیها کاذب هستند، مثل ایجاد تقابل بین جریانات اصلاحطلبی و اصولگرایی یا تقابل بین محجبهها و شلحجابها یا بیحجابها و مواردی از این جنس.»
دوقطبی سیاسی یعنی لولونمایی از جناح مقابل
او درباره اینکه مصداق دوقطبیسازی در فضای سیاسی کشور چیست، نیز توضیح داد: «مصداقش این است که ما هر کار جریان سیاسی مقابل خودمان را منفی و هر کار جریان سیاسی خودمان را مثبت معرفی کنیم. الان وضعیت کسانی که اسیر گروهگرایی اصلاحطلبی و اصولگرایی شدهاند، به این شکل است. متاسفانه در اکثر موارد اگر فساد در اصلاحطلبان باشد، اصولگرایان آن را فریاد میزنند و اگر در اصولگرایان باشد، اصلاحطلبان از خجالتشان درمیآیند و هر دو طرف وقتی یکی از افراد منسوب به خودشان دچار مفسدهای باشد، آن را توجیه میکنند. اگر ناکارآمدی در این طرف باشد، آن طرف فریاد میزند و اگر در آن طرف باشد، این طرف از خجالتش درمیآید. اگر تصمیم خوبی در یکی از این جناحهای سیاسی گرفته شود، طرف دیگر از کنارش عبور میکند و برعکس تصمیمات خوب خودش را در بوق و کرنا میکند. در اکثر مواقع، دو طرف به حسابهای بانکی یکدیگر، خانههای بزرگ محلات خوشنشین و گرانقیمت یکدیگر، استفاده از فرصتهای ثروتاندوزی یکدیگر، فرزندان خارج از کشور یکدیگر، حضور فرزندان و خویشان درجه یک یکدیگر در گلوگاههای اقتصادی و... کاری ندارند. دوقطبی سیاسی یعنی در ایام انتخابات اصلاحطلبان میگویند اصولگرایان لولو هستند و اصولگرایان میگویند اصلاحطلبان لولو هستند و هرکدام با لولونمایی طرف مقابل، تلاش میکند بدنه رأی خودش را بترساند و آنها را برای رأی دادن به لیستهایی که پشت درهای بسته و در موارد متعددی براساس سهمیهبندی، روابط حزبی، اداری و فامیلی تهیه شده و در دقیقه ۹۰ جلوی مردم گذاشته شده، قانع کند.»
هردوقطبی مذموم نیست
رسایی در ادامه به این موضوع اشاره کرد که دوقطبیسیاسی انتقادات را صفر و صدی میکند و گفت: «این دوقطبیسازیهای سیاسی نتیجهای جز «تقدیم الاراذل بر افاضل» و بالعکس! ندارد. نتیجه آن این میشود که دولت وقتی از یک جریان سیاسی با این شاخصه تشکیل میشود کارآمدی ندارد. مجلسی با اکثریت از یک جریان سیاسی برآمده از دوقطبی کاذب تشکیل میشود که لکنت دارد و نمیتواند حرف مردم را بزند. انتقاد به معنای ایجاد دوقطبی نیست. اتفاقا جامعهای که نخبگان سیاسی آن برآمده از دوقطبیهای کاذب باشند، انتقادات در آن صفر یا صد میشود، آن هم نسبت به طرف مقابلش.» رسایی درباره اینکه آیا میشود هر انتقادی را دوقطبیسازی دانست نیز گفت: «شاید بشود ولی نباید از آن هراسید. چون همانطور که گفتم هر دوقطبیای مذموم نیست. حتما اینطور نیست. بستگی دارد که مبنای این انتقاد شما چه باشد، اگر ریشه انتقاد از میان تفکر دوقطبی کاذب باشد حتما نتیجه آن هم دوقطبی کاذب میشود و اگر مبنای آن دوقطبی واقعی باشد، نتیجه آن اتفاقا برای جامعه مفید است.»
ابطحی: وضعیت فعلی وفاق است،خالصسازی نیست
سیدمحمدعلی ابطحی، رئیس دفتر خاتمی در دولت اصلاحات نیز درباره اینکه اساسا دوقطبیسازی به چه معنی است، به تاریخچه دوقطبی انتخابی و انتصابی در دولت اصلاحات اشاره کرد و گفت: «تاریخچه دوقطبیسازی به قطب انتخاب و انتصابی برمیگردد که این دوقطبی انتصابی و انتخابی از دو دهه قبل در فضای سیاسی مطرح بود و اینکه قدرت باید در اختیار بخش انتخابی و انتصابی باشد، گاهی این اوج میگرفت، گاهی کم میشد، گاهی بخش انتخابی قدرت پیدا میکرد و بیشتر اوقات بخش انتصابی قدرت پیدا میکرد. این واقعیت وجود داشت اما این دو بخش هر دو در قانون اساسی وجود داشتند و جزئی از قوانین کشور بودند و باید ملاحظه این بخش اتفاق میافتاد و به رسمیت شناخته میشد. در دولت قبل اتفاقی افتاد که به تعبیر لاریجانی، خالصسازی درحال وقوع بود یعنی مجموعه افراد درون حاکمیت از یک تفکر و آن هم بخش افراطی آن، حضور داشتند. حالا آنچه دارد اتفاق میافتد، خالصسازی نیست و بحث وفاق مطرح است و باید مورد توجه قرار گیرد. بحث وفاق این است که همه یکدیگر را در چهارچوب قانون اساسی بپذیریم. وقتی یکدیگر را بپذیریم، طبیعی است که جناحهای افراطی دو طرف به حاشیه رانده میشوند و وقتی به حاشیه رفتند، قطبهای دیروزی میتوانند با یکدیگر تعامل کنند. این اتفاق الان در حال شکلگیری است. مجموعهای از جریانات افراطی علاقهمند نیستند که روند خالصسازی آنها پایان پیدا کند و همه با هم کار کنند. شعار پزشکیان وفاق بود. اگر به افراطیونی که نمیخواهند وفاق شکل بگیرد، بیتوجهی شود، میتواند دوقطبیها را پایان دهد.»
ابطحی در ادامه درباره اینکه آیا پرهیز از دوقطبی به معنی پایان عدم انتقاد است گفت: «دوقطبی یعنی دواندیشهای که حاکمند و تلاش میکنند و هرقطب میخواهد قطب دیگر را حذف کند. طبیعی است که وفاق امکانپذیر نیست مگر اینکه همه اینها بتوانند نظرشان را ارائه کنند، حتی افراطیون اما مهم این است که افراطیون محور تصمیمگیری و محور میانه جامعه نباشند وگرنه نقد و انتقاد از اصلیترین راههای پیشرفت است و ارتباطی به دوقطبی بودن ندارد. این فضای تعاملی منجر به تقویت گروههای سیاسی میشود که هرگروه سیاسی بتواند بخشی از کشور را چه با نظرات مشورتی، چه اجرایی در چهارچوب مشترکات جامعه کمک دهد و به جای دعوا و اختلافها همراهی شکل گیرد و وقتی که احزاب و جریانات در همکاری با یکدیگر بتوانند، قوتش بیشتر از این است که تنها در مواقع دعوا و اختلافات ظهور پیدا کند.»
ناصر ایمانی: دیو و دلبرسازی در فضای سیاسی مطلوب نیست
ناصر ایمانی، کارشناس مسائل نیز در توضیح معنای دوقطبی به دوقطبیسازی کاذب در جامعه اشاره کرد و گفت: «دوقطبیسازی یعنی ایجاد فضای تصنعی رقابت بین چند جریان سیاسی یا دولت با جریانهای سیاسی درحالیکه این فضا تصنعی است و ارتباطی با واقعیت موجود ندارد. انگیزهها بیشتر برای بهرهبرداری جناحی و سیاسی است تا انگیزههای واقعی. در آن دوقطبیسازی احساس مصلحانه بودن ندارید و احساس میکنید این کار با انگیزههای دیگری انجام میشود. فضایی را به وجود میآورند که منجر به دشمنی میان گروهها و جریانات سیاسی میشود، درحالیکه این دشمنی نه واقعیت خارجی دارد و نه باید داشته باشد. تا الان بارها رهبر انقلاب به دوقطبیسازی اشاره کردند که نباید به سمت دیو و دلبرسازی در جامعه حرکت کنیم، یعنی نه یکسری افراد را پاک و مطهر بدانیم و یکسری را باطل. این حتی در میان مردم هم مطرح است. نباید گفته شود که ما دو تیپ مردم داریم، یک بخش افرادی هستند که آدمهای خوب و طرفدار نظام هستند و در نقطه مقابل افرادی حضور دارند که مخالف نظام هستند. یا بین جناحهای سیاسی مطرح شود که اگر کشور دست یک جریان بیفتد، کشور را نابود میکند یا دست جریانی دیگر باشد، نجات پیدا میکند. این مصداق دوقطبیسازی است. محکوم کردن یک جریان سیاسی به دوقطبیسازی کار خوبی نیست، باید توجه کنیم که هردو جناح سیاسی ما در این زمینه پرونده خوبی ندارند. اینکه یک طرف را متهم به همه بدیها کنند و خود را مبری کنند، دوقطبیسازی کاذب است. در این اقدامات بویی از انتقاد منصفانه به گوش نمیرسد، اینها نقادی نیست، دوقطبیسازی است.»
باید مقابله با دوقطبیسازی را از درون جناحها شروع کنیم
ایمانی به این موضوع اشاره کرد که اگر به دنبال کاهش دوقطبیسازی هستیم جناحهای سیاسی ابتدا باید از اصلاح درونجناحی شروع کنند و گفت: «مهمترین موضوع این است که هرجناحی که با دوقطبیسازی مخالف است باید از دوقطبیسازیهای درونجناحی خود شروع کند، یعنی کسانی که در درون جناح خود میخواهند فضای دوقطبی ایجاد کنند باید جلوی این موضوع را بگیرند و محکوم کنند، نه اینکه تنها به جناح مقابل توجه کنند. صحبتهایی که در چند روز گذشته از جانب قالیباف و پناهیان مطرح شد، نقد درونجناحی بود و پدیده رادیکالیسم درون خود را مورد نقد قرار میدادند. این پدیده مبارکی است و طلیعه خوبی است برای اینکه هر جناحی که میخواهد درون این جریان به پدیده رادیکالیسم دامن بزند، آن را محکوم کند. این راهحل مقابله با دوقطبیسازی است. اما جای تعجب وجود دارد که جریان مقابل که از ریاستجمهوری پزشکیان دفاع کردند چرا این اقدام را در مقابل دوقطبیسازیهای خودشان انجام ندادند. به صحبتها و سخنرانیها و میتینگهای تبلیغاتی که در یک ماه قبل از انتخابات اتفاق افتاد، نگاهی بیندازید. ببینید چه دوقطبی شدیدی از سوی برخی از این چهرهها به راه افتاد و بعد در دولت مسئولیت گرفتند اما صدایی از اعتراض و انتقاد از درون این جناح که چرا دوقطبیسازی میکنید، شنیده نشد و اگر این رویه را داشته باشیم مشکل پدیده رادیکالیسم در کشور حل نمیشود.»
حمیدرضا ترقی: دوقطبیسازی کاذب به انسجام جامعه لطمه میزند
حمیدرضا ترقی، عضو حزب موتلفه نیز ابتدا به معنای دوقطبیسازی و تاریخچه دوقطبیسازی اشاره کرد و گفت: «دوقطبیهایی که در جامعه بهعنوان خطر تلقی میشود، دوقطبیهایی است که مبنای اعتقادی ندارد، بلکه مبنای سیاسی دارد که موجب دستهبندی غلط در داخل جامعه میشود و قشری را طرفدار یک فکر و قشری را طرفدار فکری دیگر میکند و اینها به یکدیگر سیاه و سفید نگاه میکنند و به دنبال حذف یکدیگر هستند. این دوقطبیها در جامعه ضرر دارد و انسجام جامعه را از میان میبرد و به وحدت جامعه آسیب میزند و بهطور طبیعی برای جامعهای که دارای چندصدایی است و دموکراسی و مردمسالاری دارد و نحلههای فکری در آن مسالمتآمیز کنار هم زندگی میکنند، میتواند خطر آفرین باشد. بر همین اساس، اگر موضعگیریها موجب چنین فضایی در جامعه شود، باید با آن مقابله کرد. مقاممعظمرهبری همواره دولتها را از دوقطبیکردن جامعه پرهیز دادهاند. مثلا در اوایل انقلاب دوقطبی مکتب و تخصص مطرح بود و اگر کسی دنبال فردی مکتبی بود میگفتند او متحجر است، دنبال آدم کارآمد نیست. اگر کسی دنبال متخصص بود میگفتند مکتبی نیست و دین ندارد و نمیتواند مسئولیتی داشته باشد. پس از آن دوقطبی انتخابی، انتصابی در دولت اصلاحات دنبال میشد که اگر فردی در جامعه منتخب مردم است، یک میزان رای دارد و فردی دیگر یک میزانی دیگر رای دارد اما با واسطه و دنبال چنین دوقطبیسازیهایی بودند که میتوانست به انسجام جامعه لطمه بزند. الان هم در شرایطی که تاکید رهبر انقلاب بر همافزایی بین قوای سهگانه است که موفقیت دولت را موفقیت خود تلقی کنند، هرکسی که به سمت دوقطبیسازی کاذب حرکت کند و به این وحدت آسیب بزند، طبیعتا به انسجام ملی جامعه لطمه زده است.» ترقی در ادامه اشارهای هم به صحبتهای اخیر حسین پناهیان داشت و گفت: «در بخشی از صحبتها پناهیان تلاش کرده به دوقطبیسازی اعتراض کند و بخشی هم برداشت غلطی است که از این مساله شده است. تذکر شریعتمداری در کیهان تذکر درستی است. ما نباید طوری عمل کنیم که این دوقطبی در جامعه باعث شود تلقیهای غلطی از آن صورت بگیرد، بلکه کسی که فهم درستی از این مساله دارد باید اظهارنظر کند و براین اساس باید جامعه را بیشتر به سمت انسجام و اتحاد و یکپارچگی حول محور رهبری سوق دهیم. همین که عدهای امروز به دنبال این باشند که هرچیز را به رهبری نسبت دهند و عدول از آن را مخالفت با اسلام و دین تلقی کنند و عدهای هم مخالفت کنند و آنها ضددین تلقی شوند، اینها مواردی است که رهبری بارها به آن و به مفهوم دوقطبی کردن اشاره کردند.» او درباره اینکه آیا پرهیز از دوقطبی به معنای پایان نقد است نیز گفت: «طبیعتا باید آثار آن صحبت را مورد بررسی قرار داد. اگر آثار و تبعات حرف و موضعی در جامعه، عدهای را در جایگاه مخالف و عدهای را در جایگاه موافق قرار دهد و یک دوقطبی به وجود بیاورد که نظم خانوادهها را به هم بزند، همان دوقطبیسازی غلط است. اما اگر مناظره و تعاملی است که برای افراد مسائل حقیقی را آشناتر میکند، بر این اساس باید آن را بهعنوان یک نظریه درست تلقی کرد.»