زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: رسانه میتواند بیش از موشک و پهپاد اثرگذار باشد. این تنها یک شعار نیست. حداقل تجربه چند سال اخیر بهخصوص بروز ناآرامیهای پاییز 1401 این گزاره را اثبات کرد. بخش زیادی از آنچه در جریان ناآرامیهای پاییز 1401 اتفاق افتاد با تاثیرگذاری رسانهها با محوریت رسانههای فارسیزبان انجام شد، امری که البته بیش از گذشته اثر رسانه و قدرت آن را نشان داد و البته نکته مهم این بود که قدرتنمایی رسانههای فارسیزبان در سایه عدم حضور جدی و موثر رسانههای داخل کشور اتفاق افتاد. ضعف رسانههای داخلی در پوشش بحرانها و مواجهه با چالشها البته صرفا محدود به چند سال اخیر نیست. بخش زیادی از عدم کارکرد درست رسانههای داخلی ریشه در نگاهی دارد که در مجموعه دستگاه حکمرانی به رسانه وجود دارد. محدود کردن قدرت رسانه و ندادن فضای باز برای کنش موثر منجر میشود، رسانه به مرور موضوعیت خود را از دست دهد و نتواند در بحرانها و چالشها نقش کلیدی ایفا کند.
رسانه را در سطح روابطعمومی پایین نیاورید
نگاهی که مجموعه دستگاههای حکمرانی به رسانه دارند، میتواند تا حد زیادی در بالا بردن نقش رسانهها اثرگذار باشد، در این رابطه دو نگاه در نظام حکمرانی، منجر شده رسانههای داخل ایران آنطور که باید موضوعیت نداشته باشند. در نگاه برخی از افراد و سیاستمداران داخلی رسانه و نقش آن هیچ موضوعیتی ندارد. نگاه دستچندمی به رسانه و بیاهمیت دانستن آن از جانب برخی از سیاستمداران منجر میشود، در امر مدیریت، فعلیتی برای رسانه در نظر نگیرند، آسیب این نگاه نیز به هنگام بروز اتفاقات و رویدادهای مهم در کشور و عرصه بینالمللی خود را نشان میدهد، در برخی موارد رسانههای بینالمللی و حتی فارسیزبان، گویسبقت را از رسانههای داخلی میربایند، بر افکارعمومی داخلی ایران سوار میشوند و فضای داخلی کشور را هدایت میکنند. در نگاه دیگری که در میان بخش زیادی از مدیران و کارگزاران در مجموعه نظام حکمرانی کشور وجود دارد، اتفاقا اهمیت، موضوعیت و نقش رسانه در نظام حکمرانی درک میشود و فعلیت برای نقش در نظام حکمرانی قائل است. تاکید بر این گزاره که هر اقدامی باید «پیوست رسانهای» داشته باشد که جزء تاکیدات مکرر رهبرانقلاب بوده، کارویژه بخشی از کارگزاران است. این نگاه اگرچه نشاندهنده درک اهمیت و نقش رسانه است اما واقعیت امر ایراد اساسی دارد.
در بعضی موارد حتی پایین آوردن رسانه در قواره روابطعمومی است. این انتظار که بعد از انجام هراقدام و تصمیمگیری از رسانه بخواهیم این اقدامات را پوشش دهند و صرفا از آن تعریف و آن را مثبت ارزیابی کنند، به مثابه در اختیار گرفتن رسانه است و محدود کردن آن را بهدنبال خواهد داشت و رسانه را تبدیل به ابزاری میکند که تنها قرار است برای تعریف و تمجید از مدیران به کار گرفته شود. در نگاه برخی از مدیران این تصویر وجود دارد که رسانه میبایست در امر مدیریت و بعد از به نتیجه رسیدن کارها آن را پوشش دهد و بیشتر یا کمتر از این کنش را برای رسانه تعریف نمیکنند.
نگاه پسینی رسانه را از موضوعیت میاندازد
نگاه عمده مدیران به رسانه بیشتر مبتنیبر کنش پسینی رسانههاست. امری که منجر شده، رسانههای بزرگ کشور به این سمت هدایت شوند و بیشتر کار رسانه را بعد از انجام یک اقدام یا اجرای یک سیاست تعریف میکنند و البته در این مسیر نیز جایی برای انتقاد رسانه از عملکردها باز نمیگذارند و انتقاد را در چهارچوب مانعتراشی، کوچکنمایی و سیاسیکاری اقدامات خود میدانند و آن را منفی ارزیابی میکنند. آسیبی که این نگاه به همراه دارد، در وهله اول متوجه اعمال سیاستها میشود و اجازه نمیدهد رسانه در مقام انتقاد برای حرکت بهتر حکمرانی در مسیر درست حرکت کند و در درجه بعدی آسیب قابل توجهی را متوجه رسانه میکند. نکته اول اینکه این روش تولید رسانهای در رسانههای مطرح دنیا، منسوخ شده است. عموم رسانهها پیش از تولیدات رسانهای، نگاهی به خواست و مطالبه جامعه و افکار عمومی میکنند و با شناخت دقیق از فضای جامعه محتوا را در اختیار مخاطب قرار میدهند، درحالیکه بهنظر میرسد در نگاهی که الان به رسانههای داخلی وجود دارد، کمتر توجهی به خواست مخاطب و دغدغه او در تولیدات رسانهای میشود. نیازهای مخاطب روزبهروز درحال تغییر است و نمیتوان انکار کرد آنچه افکار عمومی درحالحاضر از رسانه طلب میکنند با یک سال گذشته آن تفاوت قابل توجهی داشته و اساسا قابل مقایسه نیست. برای همراه شدن با مخاطب نیاز است فاصله قابل توجهی با نگاه پسینی به رسانه گرفته شود و رسانهها مدام با توجه به خواست مخاطب خود را بهروز کنند تا بتوانند به نیازشان پاسخ دهند و موضوعیت خود را حفظ کنند. نکته دیگر آنکه این نگاه به رسانه منجر میشود، رسانه در حد یک روابطعمومی تنزل داده شود درحالیکه رسانهای بازوی آن ارگان یا دستگاه حکومتی است. این روش اجازه نمیدهد رسانه خود را منطبق با تغییرات جدید بهروز کند و اساسا جذابیتی برای مخاطب داشته باشد، وقتی مخاطب به این درک برسد که تنها چیزی که از پیگیری اخبار یک رسانه دستگیرش میشود، تعریف و تمجید از عملکرد و اقدامات یک مدیر است، طبیعتا آن را دنبال نخواهد کرد. وقتی رسانهای در باور افکار عمومی چنین تعریفی پیدا کند، کنش آن در بحرانها و رویدادهای مهم نیز موضوعیتی نخواهد داشت.
از نگاه تهدیدمحور به رسانه رنج میبریم
جایگاه اصلی رسانه آنجا موضوعیت پیدا میکند که علیرغم دیدن نقاط مثبت در دستگاه حکمرانی بتواند با فاصلهگذاری با عقدهگشایی و تسویهحساب سیاسی، نقد خود را با هدف اصلاح سازوکار مطرح کند، بدون اینکه فشاری از جانب دستگاههای مدیریتی در داخل کشور متوجه یک رسانه شود.
اما در واقعیت امر اساسا چنین کنشی را در کمتر رسانه داخلی شاهد هستیم و در برخی مواردی که انتقادهایی مطرح میشود هم در قالب تسویهحساب سیاسی یا حملات جناحهای سیاسی تعریف شده و تلاش میشود تا انتقادهای مطرح شده از موضوعیت بیفتد. بخش زیادی از فضایی که درحالحاضر در رسانههای داخلی در مواجهه با نظام حکمرانی وجود دارد، بهخاطر بیاعتمادی به رسانههای سیاسی است. در بیشتر اوقات نگاهی که به رسانه وجود دارد، نگاهی تهدیدمحور است. رسانهها در دید برخی از مدیران، ابزارهای تهدیدسازی دیده میشوند که دردسر درست میکنند، در سایه همین نگاه نیز تلاش میشود تا جای ممکن نقش رسانه در مدیریت دستگاه حکمرانی تضعیف شود. بخش زیادی از این نقص نگاه در این چهارچوب تحلیل میشود که شناخت دقیقی از رسانه وجود ندارد، اینکه رسانه را بهعنوان ابزاری بشناسیم که تنها وسیله آشوب و ناآرامی در داخل کشور است یا وسیله نفوذ دشمن را فراهم میکند، نشان از این امر دارد که رسانه را به مثابه یک ابزار درست و کارکردی درک نکردهایم و صرفا با کنترل و محدود کردن آن بهدنبال کم کردن نقش آن هستیم. واقعیت امر این است که رسانه یک ابزار قدرتمند است که بسته به موقعیت و شرایط و استفادهای که دستگاه حکمرانی از آن میکند، میتواند تاثیرگذار باشد. برای مثال در جریان مذاکرات احیای برجام که در دولت سیزدهم دنبال میشد، طرف غربی در جریان مذاکرات اطلاعات را به سرعت در اختیار رسانهها قرار میداد، در این میان از آنجا که روایت اول را در انتشار اخبار و رسانه از آن خود میکرده، اطلاعات را به نحوی در رسانه منتشر میکرد که اهرم فشار بیرونی و از طریق رسانه با سوار شدن بر افکار عمومی مردم ایران برای طرف رسانهای به همراه داشته باشد، امری که در مواردی با استفاده از ضعف رسانهای طرف ایرانی انجام میشد و البته اطلاعات و اخباری که در سایه بیاعتمادی به رسانههای داخلی در اختیار آنها قرار نمیگرفت از طریق رسانههای خارجی در اختیار مخاطب قرار میگرفت. این بیاعتمادی در درون دستگاه حکمرانی و مدیریت مشکلات داخل کشور نیز آسیبزا بوده است. فساد و مبارزه با آن، یکی از چالشهای دنبالهدار دولتها در ادوار مختلف بوده است. امری که نمیتوان گفت در هیچ دولتی و در هیچ بخشی از جهان اتفاق نخواهد افتاد اما میتوان با اعمال سیاستهایی میزان آن را بهشدت کاهش داد. در این بین قانون میتواند کمککننده باشد و البته استفاده از ظرفیت رسانه در راستای شفافیت نیز میتواند بخش زیادی از بسترهای فساد را محدود کند. اصطلاح سوتزنی فساد یکی از مواردی بود که میتوانست نقش موثری در کم کردن این چالشها داشته باشد. کمک گرفتن از ظرفیت رسانه و استقبال از نورانداختن بر بخشهای تاریک مجموعهها که بستر بروز فساد را فراهم میکند، منجر میشد دستگاه حکمرانی برای جلوگیری از تکرار و بروز آن، نقصهایی که درون دستگاهها وجود دارد را برطرف کند و علاوهبراین افراد از هراس آشکار کردن فساد اساسا بهسمت آن حرکت نکنند. امری که هم بروز فساد را تا حد قابل توجهی کاهش میداد هم زمینه ترمیم اعتماد عمومی جامعه نسبت به عملکرد مدیران را فراهم میکرد. اما واقعیت امر آنطور که باید دست رسانهها برای اجرای آن باز نبود.
بی اعتمادی دلیل دیگری هم دارد
نکته قابل توجه این است بخشی از این بیاعتمادی که نسبت به رسانهها ایجاد شده را میبایست در کنش برخی از خبرنگاران جستوجو کرد. جدای از اینکه برخی از جاسوسهایی که در سالهای اخیر توسط دستگاه امنیتی شناسایی و بازداشت شدند، در پوشش خبرنگاری اقدام به جاسوسی کردند اما در جریان بعضی از اتفاقات و رویدادهایی که در سالهای اخیر در کشور اتفاق افتاده کنش برخی از خبرنگاران منجر شده، فضای عدم اطمینان تقویت شود و در جریان آنچه در ماجرای ناآرامیهای پاییز اتفاق افتاد، شفافیت و روشن شدن ابعاد موضوع یک گزاره اصلی و قابل توجه در آن برهه حساس در داخل کشور بود، اما لازم بود حساسیت شرایط از جانب رسانهها نیز درک شود که ضمن تلاش برای شفاف شدن ابعاد آنچه برای مهسا امینی اتفاق افتاده بود، کشور در دام ناآرامی و آشوب نیفتد، امری که برخلاف انتظار از جانب برخی خبرنگاران رعایت نشد و هیزمی به آتش ناآرامیها اضافه کرد.
نداشتن درک درست از شرایط داخل کشور و عدم فهم دقیق این گزاره که در آن شرایط کنش اصلی یک رسانه میبایست برچه محوری تنظیم شود، میتواند بذر بیاعتمادی مجموع دستگاه حکمرانی به رسانه را بکارد و امکان ایجاد فضای باز برای رسانه را از میان ببرد و این نگاه را ایجاد کند رسانه در شرایط بحرانی و امنیتی که در کشور اتفاق میافتد، بحرانساز خواهد بود درحالیکه ایجاد فضای باز برای رسانه و حرکت در مسیر درست میتواند تا حد زیادی از بروز ناآرامیها در کشور جلوگیری کند.