عاطفه جعفری، خبرنگار گروه فرهنگ: دولت چهاردهم برای اینکه بتواند اعضای کابینه را تشکیل دهد، کمیتههای تخصصی شکل داده است؛ یکی از این کمیتهها، فرهنگی و ریاستش برعهده رضا صالحیامیری است. هر کمیته مسئولیت انتخاب چند وزارتخانه را برعهده دارد و کارگروه وزارت فرهنگ با این عنوان شکل گرفته که بتواند با توجه به معیارهای موردنظر دولت چهاردهم، گزینههای مناسب را به رئیسجمهور معرفی کند. علیرضا تابش، محمدرضا جوادییگانه، برزین ضرغامی، سیدمحمد بهشتی، محمدمهدی حیدریان، علیرضا رضاداد، امین عارفنیا، علیاصغر شفیعیان، محمدجواد حقشناس، مرتضی کاظمی، سروش راسخ، احمد مسجدجامعی، محمدمهدی عسگرپور، فریدون عموزادهخلیلی، علیاصغر سیدآبادی، علی غیاثی، نادره رضایی، ارسطو یاری، محمدعلی خسروی، سیدحمید سیدی و سیدمجتبی حسینی اعضای کارگروه انتخاب سکاندار وزارتخانه را تشکیل میدهند.
رئیسجمهور منتخب برای افراد پیشنهادی دو شرط مطرح کرده؛ نخست اینکه سه نفر از میان پنج گزینه پیشنهادی برای هر وزارتخانه باید از چهرههای جدید و بدون سابقه وزارت باشند و همچنین میانگین سنی کابینه پیشنهادی از ۵۵ بیشتر نباشد. گزینههای متعددی در چند هفته بررسی کابینه مطرح شدهاند و رسانهها این اسامی را برای تصاحب پست وزارت ارشاد نام بردهاند. حسین انتظامی، حجتالله ایوبی، احمد مسجدجامعی، فاطمه مهاجرانی، رسول جعفریان، سیدعباس صالحی، مجتبی حسینی، سیدمحمد هاشمی و محمد الهیاری. البته با رسیدن به چند گزینه، کسی مانند مجتبی حسینی که عضو کارگروه بود، استعفا داد تا شائبهای در انتخاب او وجود نداشته باشد.
بالاخره بعد از بررسیهای بسیار، گفته میشود پنج اسم به دفتر رئیسجمهور رسیدهاند؛ حسین انتظامی، احمد مسجدجامعی، مجتبی حسینی، محمدمهدی عسگرپور و سیدعباس صالحی که با وجود اینکه خودش با اعلام یک نامه انصراف داد و نخواست بهعنوان یک گزینه مطرح شود اما باز اسمش در اسامی گزینههای نهایی وزارت ارشاد به چشم میخورد. باز هم در لحظات آخر گفته شد، نام سیدعباس صالحی از گزینههای نهایی حذف شده و چهار گزینه یعنی احمد مسجدجامعی، مجتبی حسینی، حسین انتظامی و محمدمهدی عسگرپور به دفتر رئیسجمهور رسیدهاند. البته این نکته را هم باید بگوییم که بهغیر از این چهار گزینه، اسامی دیگری هم از سوی افراد مختلف به دفتر رئیسجمهور رسیده و ممکن است گزینه انتخابی برای وزارت ارشاد از بین این افراد نباشد و رئیسجمهور گزینه دیگری را برای این وزارتخانه انتخاب کند.
حسین انتظامی
در گفتوگویی که با او داشتیم، گفت: «نگاه افراطی به شفافیت دارم، حتی بخش خصوصی در چهارچوبهایی باید مشمول شفافیت باشد.» حسین انتظامی رسانه را بهخوبی میشناسد، معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد در دولت یازدهم بوده، دستیار ارشد وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۹۶ شده و در دولت دوازدهم به سازمان سینمایی رفته بود. او بعد از رفتن از وزارتخانه، تصمیم گرفت کتابی را منتشر کند به نام «پرگار»؛ این کتاب تجربهنگاری و جستارهای هشتسال حضور او در سطوح عالی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولتهای یازدهم و دوازدهم است.
نگاه انتظامی به رسانه، آن هم رسانههای دولتی یا رسانه با بودجه عمومی هم حاشیههایی را بهوجود آورده است. او معتقد است رسانههای بخش عمومی و دولتی باید تعطیل یا واگذار شوند. عین همین دیدگاه را در فیلم، کتاب و موسیقی هم دارد. او گفت اگر در راستای اندیشههای درست میخواهند نقشآفرینی کنند خودشان تصدیگری نکنند، بلکه از بخش خصوصی حمایت کنند.
زمانی که در سازمان سینمایی مسئولیت داشت و بخشی از این مسئولیت همراه با کرونا شد، اکران آنلاین را کلید زدند و بهگفته خودش ظرفیت خیلی خوبی در سینما ایجاد شد و شرایط کرونایی هم باعث شد فیلمها بیشتر دیده شود. او معتقد است سینما باید این مسیر را زودتر از این طی میکرد و فیلمهایی هم که بهسمت اکران اینترنتی رفتهاند، موفقیتهایی هم داشتهاند.» چالش شبکه نمایش خانگی و دعوای صداوسیما و وزارت ارشاد، از دیگر مواردی بود که او در دوره مسئولیت در وزارت ارشاد با آن روبهرو شد و در کتاب پرگار در این باره نوشت: «در شهریورماه ۱۴۰۰ و در روزهایی که انتصاب جایگزین خود را از وزیر جدید (آقای دکتر مهدی اسماعیلی) پیگیری میکردم دو- سهبار به ایشان گفتم اگر میخواهید اقدامی راهبردی بکنید که جامعه سینماگران هم ممنون شوند بافوریت، برگشت تولیت نمایش خانگی به وزارت فرهنگ را دنبال کنید. جملهای طنزآمیز به ایشان گفتم که بعدها ایشان باذکر منبع بیان میکرد با توجه به سیر مفهوم و تعریف سینما در دنیا و جایگزینی تدریجی VODها اگر VODها به ارشاد برنگردد تا یکی دو سال دیگر از سازمان سینمایی فقط اداره سینماهای تهران و حومه باقی میماند.»
محمدمهدی عسگرپور
سینماییها او را خوب میشناسند. محمدمهدی عسگرپور متولد ۱۳۴۲؛ فارغالتحصیل سینما از دانشکده صداوسیما، تهیهکننده و کارگردان سینما است. فعالیت سینماییاش را از سال ۱۳۶۶ با کارگردانی فیلمهای کوتاه آغاز میکند. معاونت بخش جنگ بنیاد سینمایی فارابی، سرپرست مرکز سینمای تجربی، مدیرگروه کودک و نوجوان شبکه دوم، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و مدیرعامل خانه سینما را در کارنامهاش دارد.
زمانی که مسئولیت خانه سینما را به عهده داشت، به گفته خودش با چالشهای بسیاری مواجه بود و یکی از این چالشها، ممنوعالکاری هنرمندان بود. وقتی حبیب ایلبیگی، معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی رسما اعلام کرد بازیگرانی که کشف حجاب کردند از این به بعد نمیتوانند در فیلم جدیدی بازی کنند، عسگرپور به این موضوع واکنش نشان داد و گفت: «موضوع ممنوع کردن فعالیت هنرمندان پیش از این هم سابقه داشته. بعضی از مسئولان ممنوعالفعالیتی هنرمندان را رسما اعلام نمیکردند ولی در عمل هنرمندان را بیکار میکردند. درحال حاضر با شکل جدیدی مواجه هستیم که آقایان رسما اعلام میکنند که تعدادی از هنرمندان نمیتوانند کار کنند چون آنطور که میگویند همکاران ما، قانون را رعایت نکردند. اگر آقایان مبنا را قانون قرار دادهاند و معتقدند هرکس قانون را رعایت نمیکند نمی تواند فعالیت کند، پس بدانند خودشان اولین کسانی هستند که باید ممنوعالفعالیت شوند چون خود مدیران و مشخصا مسئولان وزارت ارشاد و مدیران سینمایی قانون را رعایت نمیکنند.» او به دولت سیزدهم و نگاهی که در حوزه سینما وجود داشت نقد دارد و در گفتوگویی با برنامه قاف به این موضوع اشاره کرد و گفت: «بعضی از ژانرها دارند از میان میروند. شورای پروانه ساخت همچنان روی مدار سنتی خودش فکر میکند باید ممیزی کند و چیزهایی از این دست. بخشی هم به این برمیگردد که چرا باید نهاد صنفی برای اداره خودش اینقدر کاسه گدایی نزد شما بیاورد. این چقدر دوستداشتنی شده برای مدیران ما؟»
مجتبی حسینی
نگاهش به اقتصاد فرهنگ پررنگ است. مجتبی حسینی چهار سال معاونت هنری وزارت ارشاد در دولت دوازدهم را در کارنامهاش دارد اما چیز زیادی از او حتی در آن معاونت هم به چشم نمیخورد. میگویند حامیان او از سوی صاحبان کسبوکارهای فرهنگی ازجمله چهرههایی که در اقتصاد هنر نقش داشته و در حراجهای داخلی و بیرونی نقشآفرینی میکنند، بسیارند. چند روز پیش روزنامه سازندگی هم یادداشتی از محمد عطریانفر منتشر کرد و طی این یادداشت مجتبی حسینی را بهعنوان گزینهای معرفی کرد که میتواند نقشآفرینی بسیاری در وزارت فرهنگ و ارشاد داشته باشد. او در این یادداشت اسامی دیگری هم برای سکانداری این وزارتخانه نام برده اما حسینی را گزینه مناسبتری معرفی کرده و در بخشی از این یادداشت مینویسد: «طرح نام و نشان آقای حسینی بسیار هوشمندانه و دقیق بوده است و بهنظر اینجانب معرفی وی بهعنوان یکی از وزرای دولت چهاردهم بلاشک از شاهکارها و اقدامات بلند فرهنگی رئیسجمهور برای ایجاد پلی عریض و آرام بین جامعه ادب و فرهنگ و هنر، جامعه عموم مردم بهخصوص نسل جوان و البته در پیوند با حاکمیت متنفذ در امر فرهنگ خواهد بود. در گذشته بعضا مدیران فرهنگی کشور صرفا پیشینه و شخصیت سیاسی داشتند و کمتر فردی همانند سیدمحمدخاتمی و سیدعطاءالله مهاجرانی، شخصیتی آمیخته به عشق فرهنگ و ادب و هنر در راس قدرت سیاسی فرهنگ داشتند.» مصاحبههای کمی از زمان حضور او در سالهای معاونت هنری وجود دارد و به نظر میرسد حسینی خیلی اهل گفتوگو با رسانهها نباشد. البته گفته میشود که او گزینه مطلوب و پیشنهادی حدادعادل برای وزارت ارشاد است و حضور سهساله او در فرهنگستان زبان و ادب فارسی این گمانه را تقویت میکند.
احمد مسجدجامعی
68 ساله است و سابقه وزارت در این وزارتخانه را دارد. تجربهاش خوب است اما با آن معیارهایی که رئیسجمهور برای سکانداری وزارتخانهها مدنظر دارد، همخوانی ندارد. اولین مورد سن وی است که باعث میشود او را بهعنوان یک گزینه اصلی در وزارت ارشاد نبینیم. کمی با هم مرور کنیم؛ زمانی که او در وزارت فرهنگ و ارشاد بود چه کارهایی انجام داد و سابقهاش در حوزه فرهنگ به چه چیزهایی گره خورده و هنرمندان او را چطور ارزیابی میکنند؟
دوره دوم محمد خاتمی، مسئولیت وزارت ارشاد را برعهده داشت. نگاه تعاملی و گعدههایش را با اهالی هنر حفظ کرده است. از دوران وزارت موارد زیادی برای او وجود دارد که میتوان اشاره کرد. سپردن کار به بخش خصوصی از ویژگیهای وزارت ارشاد او بود و خودش درخصوص این موضوع گفته: «در دوره ریاستجمهوری خاتمی دولت حتی کاغذ مورد نیاز ناشران را وارد نکرد. نمایشگاه بینالمللی کتاب را هم برگزار نکرد و انجام این کارها را به اتحادیهها، تشکلها و ناشران سپرد ولی مثلا پیش از آن سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راهاندازی شد و عناوین بسیاری هم کتاب چاپ و کاغذ وارد کرد و سود کلان هم برد اما بعدها این نقش به اتحادیهها و تشکلها سپرده شد و اقتصاد نشر در بخش خصوصی رونق یافت ولی بههرحال این سیاستها در دورهای عقبگرد داشت.» او به برنامههای توسعه اول و دوم کشور نقد داشته و معتقد است آن دو برنامه زبان فنی نداشتند. البته این زبان فنی نداشتن به معنای این نیست که کاری انجام نشده؛ و میگوید اتفاقا کارهای مهمی هم انجام شد اما دفاعم از برنامههای سوم و چهارم این است که برای وضعیت مطلوب نقشه راه داشتند. این دفاع نافی کارهای فرهنگی دورههای قبل نیست. او معتقد است که در دوره ریاستجمهوری خاتمی گرایش به فرهنگ تا جایی پیش میرفت که عملا با کمبود سالن سینما، تالار موسیقی و تئاتر مواجه شدیم. علت این تغییر هم چندوجهی بود. هم در طول آن سالها سطح سواد بالا رفت، هم در سطح مشارکت و حضور زنان و جوانان در عرصههای اجتماعی تکثرهای هویتی ایجاد شد؛ نیازهای جدید پدید آمد و جنس نگرشهای جامعه عوض شد. این تحولات حتی موجب بیشتر رفتن به جلسات قرآنی و مذهبی هم شد و به افزایش محصولات فرهنگی-هنری در این حوزهها انجامید. به هر حال نشاطی در جامعه ایجاد شد که نتیجه آن افزایش گرایش به حوزه فرهنگ بود.