سیدمهدی طالبی، دبیرگروه جهانشهر: بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی جنجال و قدرت را با هم دوست دارد. از نظر او جنجالآفرینی میتواند به تداوم قدرتش کمک کند. در همین راستا بود که او برای دومینبار تلاش کرد از طریق کنگره آمریکا دولت مستقر این کشور را به چالش بکشد تا از رهگذر این جنجالآفرینی دستاوردی کسب کند. سخنرانی چهارشنبه هفته گذشته او در واشنگتن اما تنها توهین به دولت آمریکا نبود، بلکه وی وقیحانه مردم این کشور را نیز مورد حمله لفظی قرار دارد. نخستوزیر رژیم سخنان خود مردم آمریکا را بهدلیل اعتراضات علیه جنگ احمق توصیف و آنها را به دریافت کمک مالی از ایران متهم کرد.
این مواضع باعث شد جان کربی، سخنگو و هماهنگکننده ارتباطات راهبردی شورای امنیت ملی کاخ سفید نسبت به این مواضع واکنش نشان دهد. کربی درخصوص احمق نامیدن معترضان ضدجنگ در آمریکا گفت: «ما از چنین عباراتی استفاده نمیکنیم.» او همچنین تاکید کرد: «ما میدانیم که ایران در مواردی سعی کرده دخالت و تفرقه ایجاد کند و از برخی معترضان حمایت کرده است، اما گفتن اینکه همه توسط ایران تامین مالی شدهاند، «جای تاسف دارد» و انعکاس درستی از واقعیت اعتراضات نیست.» بهگفته سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا «اکثر اعتراضات بهصورت خودجوش و نشاندهنده نگرانی واقعی مردم هستند.» کربی در موضعگیری خود ضمن نشان دادن واکنش قوی از سوی دولت آمریکا، به نتانیاهو نسبت به وجود جبهه مخالفت قدرتمند داخلی در آمریکا علیه رژیم هشدار داد.
مخالفتهای توسعهیافته
در سال 2015 که نتانیاهو به کنگره رفت تا مواضع دموکراتها که دولت را نیز در دست داشتند به چالش بکشد، 60 دموکرات از حضور در سخنرانی او خودداری کردند تا اعتراضشان به تلاشها برای دور زدن دولت را نشان دهند. در سال 2024 اعتراضات اما بیشتر شده است. دولت دموکرات و نمایندگان این حزب در کنگره از دور خوردن مجدد خود ناراحت هستند، اما یک دلیل قدرتمند دیگر برای تحریم سخنرانی نتانیاهو به این لیست اضافه شده است. تحریمکنندگان و حتی بخشی از شرکتکنندگان در سخنرانی نتانیاهو او را یک جنایتکار جنگی میدانند. برنی سندرز، سناتور برجسته و یهودی آمریکایی یکی از کسانی بود که نتانیاهو را جنایتکار جنگی توصیف کرد. سندرز در صفحه شخصی خود در ایکس نوشت: «این اولینبار در تاریخ آمریکا خواهد بود که به یک جنایتکار جنگی چنین افتخاری داده میشود، نباید از او در کنگره ایالاتمتحده استقبال کرد.»
سندرز که جزء تحریمکنندگان بود، شخصیتی مشهور و متعلق به جناح چپ حزب دموکرات است که اگر در انتخابات درونحزبی علیه او تقلب و کودتا نمیشد، شاید میتوانست در سال 2016 در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی برسد. رشیده طلیب تنها نماینده فلسطینیتبار کنگره نیز با وجود حضور یافتن در جلسه کنگره، پلاکاردی در دست داشت که روی آن نوشته شده بود: «جنایتکار جنگی». افرادی شبیه به سندرز و طلیب سخنرانی ترامپ را بهدلیل جنایتهای جنگی او علیه مردم غزه تحریم کردند اما در مقابل بخشی از حزب دموکرات کار خود در سال 2015 را تکرار کرد.
شخصیت مشهور دیگر نانسی پلوسی، رئیس پیشین مجلس نمایندگان ایالاتمتحده است. او که در حال حاضر در مجلس عضویت دارد، در همان روز سخنرانی در پستی در شبکه ایکس نوشته بود: «ارائه امروز بنیامین نتانیاهو در مجلس نمایندگان با اختلاف بسیار، بدترین ارائه در میان مقامات خارجیای بود که برای سخنرانی در کنگره ایالاتمتحده دعوت شده بودند.»
علاوهبر این افراد، تعدادی از میهمانان برجسته از حضور در جلسه خودداری کرده بودند. کامالا هریس، معاون رئیسجمهور که براساس جایگاه خود رئیس مجلس سنا نیز به حساب میآید، دیگر غایب سخنرانی بود. تاکنون اسامی 73 نفر از نمایندگان کنگره که جلسه را تحریم کردهاند، منتشر شده اما تعداد واقعی تا 100 نفر تخمین زده میشود. این رقم یکپنجم مجموع نمایندگان کنگره، شامل مجلس نمایندگان و مجلس سناست. بهلحاظ کمی تعداد تحریمکنندگان از 60 نفر در سال 2015 افزایش یافته و در صورت صحیح بودن رقم 100 غایب، تقریبا دوبرابر شده است. بهلحاظ کیفی نیز دلایل تحریم به دو دلیل افزایش یافته است. در سال 2015 دموکراتها تنها از دور زدن دولتشان ناراحت بودند اما امروز جنایتهای رژیم در غزه نیز به آن افزوده شده است.
سخنرانی
سخنرانی نتانیاهو در بستری از تحولات شکل گرفت و باید براساس آنها معنا شود. در این بخش به نکاتی در خصوص سخنرانی او پرداخته شده است.
1- نتانیاهو در سخنرانی خود ایران را به تامین مالی اعتراضات در آمریکا متهم کرد. پیش از او برای اولین بار، ایوریل هینز، مدیر اطلاعات ملی آمریکا چنین ادعایی را مطرح کرده بود. او روز سهشنبه 9 جولای گفته بود ایران مخفیانه تلاش میکند به آتش اعتراضات به جنگ غزه در آمریکا دامن بزند. هینز مادری یهودی دارد. براساس تعاریف یهودیان، یهودیت از سمت مادر به فرزند به ارث میرسد و هینز یک یهودی اصیل است.
بهطور قطعی نمیتوان ارتباط مستقیمی میان اقدامات این دو سیاستمدار یهودی علیه ایران برقرار کرد، اما آنچه میتواند مورد توجه قرار گیرد، فاصلهگذاری دولت آمریکا با اظهارات نتانیاهو است. جان کربی، سخنگو و هماهنگکننده ارتباطات راهبردی شورای امنیت ملی کاخ سفید با بیان اینکه ایران تمام اعتراضات در آمریکا را تامین مالی نمیکند، بدون آنکه موضع بالادستی دولتش برای اعمال فشار و متهمسازی تهران را رها کند، با نتانیاهو فاصلهگذاری کرده است.
2- نتانیاهو پس از دیدار با بایدن، با کامالا هریس، معاون رئیسجمهور و نامزد احتمالی دموکراتها و همچنین دونالد ترامپ، نامزد نهایی جمهوریخواهان نیز دیدار کرد. در دیدار با هریس، معاون رئیسجمهور آمریکا به حمایت از رژیمصهیونیستی پرداخته و علیه حماس موضعگیری کرد؛ حرکتی که کسی انتظاری برخلاف آن نداشت.
با این وجود نامزد دموکراتها مواضعی اتخاذ کرد که برای صهیونیستها شگفتآور بود. هریس به رنج مردم غزه و لزوم پایان جنگ و بازگشت اسرا تاکید کرد. پایگاه خبری آمریکایی آکسیوس به نقل از دو مقام صهیونیست اعلام کرده نتانیاهو انتظار بیان چنین مواضعی را نداشته و از آن خشمگین است. نخستوزیر رژیم این مواضع را ضد روند جنگ و مذاکرات میداند.
هریس اما با موضعگیری خود نشان داد بهطور جدی درصدد تقویت پایگاه رای خود در قاعده آرای دموکراتهاست. او خواهان تحریک مسلمانان، عدالتخواهان، ترقیخواهان و لیبرالها به همراهی با خود است. بهطور طبیعی سهچهارم از رایدهندگان یهودی به دموکراتها رای میدهند. در انتخابات گذشته با وجود تمام تلاشهای ترامپ برای تغییر این روند، 77 درصد یهودیان به بایدن رای دادند.
این دسته از یهودیان امروزه بهشدت از اقدامات نتانیاهو خشمگینند. از نگاه آنها نتانیاهو ستون اخلاقی رژیم را از بین برده و یهودیان در سراسر جهان را در مظان اتهام و بدنامی قرار داده است؛ پدیدهای که میتواند با تقویت یهودیستیزی، یهودیان را در سراسر جهان به خطر بیندازد. مطالبی را که هریس درباره لزوم آتشبس و بازگشت اسرا بیان کرد مورد خواست مسلمانان و یهودیان آمریکایی و حتی بخش قابل توجهی از ساکنان رژیم است.
3- نتانیاهو اغلب از فرصت حضور جمهوریخواهان بر کرسی ریاست مجلس نمایندگان برای تخریب دموکراتها بهره گرفته است. او در سال 2015 و 2024 این روند را نشان داده است. حزب جمهوریخواه به نقطه استراتژیک رژیم و نتانیاهو در داخل آمریکا تبدیل شده و از سوی دیگر شخص نتانیاهو نیز یک نقطه اتکای مهم برای جمهوریخواهان جهت به چالش کشیدن رقیبشان است.
این اتصال برخلاف نظراتی که درباره واکنش و انتقام دموکراتها گفته میشد تاکنون تبعاتی برای نتانیاهو و تلآویو نداشته اما برای اتحاد جمهوریخواه-نتانیاهو سودمند بوده است. با این حال نمیتوان با قطعیت درباره آینده نیز چنین نظری داشت. شاید دموکراتها تصمیم بگیرند به شکل جدیتری با این اتحاد مقابله کنند.
4- حضور نتانیاهو در سال 2015 و 2024 در کنگره تفاوتها و شباهتهایی با یکدیگر دارد. در سال 2015 او نگران توافق هستهای میان ایران و آمریکا بود که میتوانست از سطح تنشها میان دو کشور بکاهد. در سال جاری او بهطور ویژه برای درخواست کمک و نجات از جنگی که در آن قرار دارد، به واشنگتن آمد؛ نه اتفاقی که قرار است در آینده رخ دهد. او میداند قرار نیست بهزودی روابطی میان تهران و واشنگتن برقرار شود، اما به دلیل اضطرار و نیاز شدید رژیمش به تقابل آمریکا با ایران، درصدد تحریک این کشور به افزایش تنش با تهران است.
دعوت از نتانیاهو به چه معناست؟
سخنرانی نتانیاهو در کنگره و تشویقهای مکرر او معانی مهمی دارد.
1- آمریکا از جنایتهای رژیم جدا نیست، بلکه آنها را ارجگذاری میکند. این اقدام آمریکا نشانههای نگرانکنندهای دارد. به عبارتی دیگر بخشی از جناحهای موثر در آمریکا میخواهند بگویند ابایی از جنایت نداشته و درصورت لزوم آن را افزایش خواهند داشت.
2- اغلب تبلیغ میشود آمریکا میان نتانیاهو و رژیم تفاوت میگذارد. تشویقهای مکرر نتانیاهو در کنگره و حضور بخش قابل توجهی از دموکراتها نشان میدهد این تفاوت به میزانی که تبلیغ میشود، زیاد نیست.
3- نتانیاهو و حامیانش در آمریکا پیوندهای قدرتمند دارند که با وجود مخالفت قابل اعتنا در حزب دموکرات، دولت آمریکا و اپوزیسیون داخلی رژیم، سطح استقبال از او ورای تصور است.
4- نتانیاهو در سخنرانی خود به بخشی از مردم آمریکا توهین کرد و آنها را «احمق» نامید. این موضوع که نتانیاهو اجازه توهین به آمریکاییها را در کنگره آنها دارد، بسیار مهم است.
5- علیرغم اختلاف بین نتانیاهو و بخشی از حزب دموکرات، آنها نیز با نخستوزیر رژیم سازگاری بالایی دارند.
نسبتهای رژیم با غرب
روابط رژیم با غرب تحت تاثیر روندهایی است که بررسی آنها صحنه را شفافتر میکند.
1- رژیم مدتها با وجود روی کار بودن احزاب چپگرایی که ریشه در شرق اروپا داشتند، با غرب همکاری میکرد. احزاب چپ صهیونیست بیشتر به احزاب چپ اروپایی در نیمه غربی قاره سبز متمایل شدند و روابط خود با آمریکا را نیز مدیریت کردند.
روسها نه در آن برهه و نه پس از سال 1991 که سیلی از یهودیان روستبار راهی سرزمینهای اشغالی شدند، موفق به تغییر سیاستهای تلآویو برای جدایی از واشنگتن نشدند. در دهههای اخیر وضعیت در سرزمینهای اشغالی برعکس شده است. اگر رژیم در نیمه ابتدایی عمر خود چپگرا بود، در نیمه دوم به راستگرایی چرخیده است. این عدمتناسب و غلبهکنندگی جناحی، رژیم را از نظامهای غربی مجزا ساخته است. در کشورهای غربی یا احزاب دو جناح سنتی نزدیک به یکدیگرند یا آنکه با وجود غلبه بیش از یکدههای یک جناح، این اتفاق باعث تغییر دموگرافی سیاسی کشور نمیشود. رژیم در ابتدای تشکیل بهشدت تحت تاثیر یهودیان اشکنازی اروپایی تباری قرار داشت که در محل زندگی خود جذب احزاب چپ شده و تشکیلات خود را به فلسطین اشغالی منتقل کرده بودند. امروزه رژیم اما راستگرا شده است. بن گویر و اسموتریچ راستهای افراطی تلقی میشوند، نتانیاهو و آریه درعی راست بهحساب آمده و بنی گانتز اصلیترین گزینه نخستوزیری اپوزیسیون راستمیانه است. همچنین نفتالی بنت، نخستوزیر اسبق از جناح اپوزیسیون فعلی نیز یک راستگراست. اگر به تجربه نگاه شود، رژیم در زمانی که شوروی وجود داشت و چپگرایی خطرناک شمرده میشد، روابط خود با غرب را متعادل نگاه داشتند. آنها در دوره راستگرایی خود نیز روابط خود با غرب را تا حد زیادی ثابت نگاه داشتهاند. بنابر این از نگاه کلان نمیتوان انتظار داشت تغییرات سیاسی در داخل سرزمینهای اشغالی و بروز تفاوت و شکاف با نقشه جناحهای سیاسی در غرب باعث رانده شدن تلآویو شود. بر همین اساس نقطه اصلی تمرکز محور مقاومت باید مقابله میدانی با رژیم باشد.
2- نمیتوان به تفاوت نقشه سیاسی رژیم و غرب برای طرد تلآویو از سوی این مجموعه امیدوار بود، اما نقاط روشنی نیز وجود دارد. صهیونیستها در نیمه ابتدایی عمر خود بهطورکلی چپگرا بوده و روابط خود با غرب را حفظ کردند. با این حال نقشه سیاسی جهان اندکی متفاوت بود. در آن دوره رژیم متحد طبیعی غرب بهحساب میآمد و موجودیت آن مورد حمایت یهودیان غربنشین بود. امروزه اما اختلافات نهتنها میان احزاب صهیونیست و احزاب غربی بلکه میان خود یهودیان نیز رخ داده است. پیش از 7 اکتبر، لایحه تغییرات قضایی این اختلافات را به اوج خود رسانده بود. در حوزه روابط با احزاب غربی نیز احزاب چپ این مجموعه در حال تشدید چپگرایی خود هستند. در انگلیس و فرانسه این اتفاق رخ داده است. حزب کارگر انگلیس از راستگرایی دوره بلر عبور کرده و در فرانسه نیز سوسیالیستها در برابر چپهای رادیکالی مانند ملانشون به عقب رانده شدهاند. تاثیر این اتفاقات را میتوان با نگاه به مواضع چپهای انگلیسی و فرانسوی دید.
3- آرای دادگاه لاهه، بهویژه بر سر تصمیمگیری درباره تحولات کرانه باختری و نوار غزه، زمینهسازی برای راهکار دودولتی است. این راهکار قدمتی به اندازه سن رژیم دارد. از همان ابتدا براساس تصمیمات بینالمللی قرار بود سرزمین فلسطین تقسیم شده تا در بخشی از آن کشور فلسطینی و در بخشی دیگر رژیم تشکیل شود. صهیونیستها و غرب درخصوص تشکیل کشور فلسطینی با این امید کارشکنی کردند تا تلآویو بتواند بر تمام سرزمین چیره شده و باقی مانده ساکنان اصلی فلسطین را نیز آواره کند. با توجه به ناتوانی صهیونیستها از سیطره بر تمام فلسطین، غرب نمیخواهد این زخم را که هزینههایش افزایش یافتهاند، بیدرمان رها کند. آرای دادگاه لاهه که تحتتاثیر گروههای چپ و میانه در غرب است نشاندهنده وجود اراده دولتی و سیاسی قدرتمند پشت تصمیمات این دادگاه است.
4- آرای دادگاه لاهه علیه رژیم، تلاش برای قرار دادن اعتراضات ضدصهیونیستی در مجاری موجود نظام بینالملل است تا این سازوکارها از توان لازم برای حلوفصل موضوعات برخوردار باشند.
5- روابط بین رژیم و آمریکا از جنبههای مختلفی ویژه است. این روابط دوسویه هستند. از یک سو رژیم نقطه اتکای استراتژیک آمریکا در منطقه است و به همین دلیل کسانی مانند بایدن معتقدند اگر رژیم وجود نداشت، واشنگتن باید آن را ایجاد میکرد. در سویی دیگر صهیونیستها بهدلیل لابی قدرتمند در آمریکا نفوذ قابل توجهی در واشنگتن دارند. به عبارتی دیگر آمریکاییها تحت نفوذ صهیونیستها بوده و همزمان احساس نیاز طبیعی به موجودیت رژیم دارند. مساله دیگری که روابط رژیم با آمریکا را درهم تنیده میسازد، تاریخ نسبتا یکسان این دو است. آمریکا با اشغالگری و از بین بردن جمعیت بومی شکل گرفته است و به همین دلیل ساکنانش حساسیتی روی اقدام مشابه توسط صهیونیستها در فلسطین ندارند. با وجود شکافهای بزرگ ایجاد شده در برخی پیوندها، پیوندهای ذکرشده چنان قوی هستند که مانع از جدایی و بروز اختلاف جدی میان واشنگتن و تلآویو میشوند.