عاطفه جعفری، خبرنگار گروه فرهنگ: سند «نهضت مطالعه مفید»، سند «ترویج کتاب و کتابخوانی» و حالا سند ملی «خواندن و ترویج مطالعه مفید» منتشر شدهاند تا مردم را بهسمت مطالعه و کتاب و کتابخوانی بیاورد. سند اول سال 1389 ابلاغ شد و سند دوم سال 1396 و حالا سند جدید که بعد از تصویب در شورای عالی انقلاب فرهنگی، به میان آمده تا مشکلات ترویج کتابخوانی را حل کند. فارغ از نقدهایی که به محتوای این سندها وارد است؛ اما سوال اصلی اینجاست چقدر این سندها بعد از ابلاغ اجرایی شدهاند و توانستهاند مردم را با هدفی که داشتند همراه کنند. وجود سندهای بالادستی در جایگاه خود از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتواند به مسئولان اجرایی، برای راهبری حوزههای مختلف کمک کند. در حوزه فرهنگ حتما این سندها، مهمتر و کمککنندهتر میشود؛ چون میتواند به مسئول اجرایی، نگاه برای اداره امور و برنامهریزی بدهد. در این چند سال اگر به سندهای حوزه کتاب و کتابخوانی نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که گویی این اسناد فقط برای کسانی است که آن را نوشته یا بررسی کردهاند اما در عموم جامعه یا در مسئولان اجرایی خیلی استقبال نمیشود. شاید برای عموم جامعه محتوای کلی سند کاربردی نداشته باشد اما این اسناد منتشر میشود تا برنامهریزی مسئولان اجرایی براساس آن باشد و درنهایت مردم را بهسمت کتاب و کتابخوانی با همان برنامهها بیاورد. ولی درنهایت چیزی که اتفاق میافتد این است که این سندها در همان روزهای ابتدایی بعد از تصویب و ابلاغ مورد بررسی قرار میگیرد؛ اما حتی دستگاهها نیز برنامههایشان با این سندها همخوانی ندارد و سندی میشود برای اجرا نشدن! در گزارش امروز به این سندها پرداختیم و برخی اشکالات اصلی که به آن وارد است را بررسی کردیم.
14 سال کار نکردن برای نهضت مطالعه مفید
سند «نهضت مطالعه مفید» سال 1389 به همه دستگاهها ابلاغ شد تا بتوانند برای ترویج کتاب و کتابخوانی برنامهریزی کنند، اما این سند در حد همان سند باقی ماند و فقط در مصاحبههای مدیران اشاره و ارجاعی به آن داده میشد، اما در برنامهریزیها مورد استفاده قرار نگرفت. اصلیترین ایراد به این سند از اسم آن میآمد، برخی کارشناسان معتقد بودند وقتی مفید بودن برای مدل مطالعه در نظر گرفته شود خیلی موارد حذف میشود؛ ابهام بعدی در لغات به کارگرفتهشده در تعریف مفاهیم این است؛ در تعریف مطالعه مفید در این سند آمده است؛ مطالعهای مفید است که اولا معطوف به اثر و نتیجه بوده و دستاوردی علمی، عملی (رفتاری)، ذهنی یا قلبی داشته باشد و ثانیا آن دستاورد برای تربیت انگیزه، افزایش تعهد، ارتقای توانایی ذهنی، توسعه دانش کاربردی، ارتقای مهارت عملی و نهایتا درجهت پرورش و تعالی فرد در راستای به فعلیت رساندن استعدادهای الهی وجود او در یکی از چهار زمینه مذکور باشد. وقتی این تعریف میآید دیگر موضوع سرگرمی در مطالعه یا حتی خواندن کتابهای رمان، داستان و شعر حذف میشود و فقط مطالعهای مد نظر قرار میگیرد که درجهت پرورش فرد حرکت کند! این نقد از موارد مهم ایراد به سند مطالعه مفید بود و انگار راه برای اجرایی نشدنش فراهم کرد.
طبیعتا اهداف هر سندی نشان میدهد آن سند کجا را نشانه گرفته و سمت و سویش کجاست؟ این سندی که حدود 14 سال پیش تصویب شد، هدف اصلیاش بالا بردن سرانه مطالعه و دستیابی به جایگاه ممتاز در جهان از این منظر بوده است، طبیعتا وقتی چنین هدفی در نظر گرفته میشود باید با تعاریفی که در مورد مطالعه میآید همخوانی داشته باشد. حذف شدن بعد سرگرمی از مطالعه، هدف این سند را نقض میکند. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد و شاید به ثمر رسیدن این سند را با مشکل مواجه کرده است، کمیته دائمیای بود که قرار بود بر محتوای سند و برنامههایی که برای آن درنظر گرفته میشد، نظارت کنند. اما درنهایت این کمیته جلسات محدودی را تشکیل داد و در همین جلسات هم خیلی نتوانستند نظارتی به بعد اجرایی برنامههای این سند داشته باشند و درنهایت بعد از چند سال این سند کاملا به فراموشی سپرده شد.
مصوبه فراموش شده شورای فرهنگ عمومی
ماجرای سند دوم اما جالبتر است؛ سندی که هیچوقت ابلاغ نشد! شورای فرهنگ عمومی در آبانماه سال 1396، سند جدیدی را برای کتاب و کتابخوانی با عنوان «سند ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی» منتشر کرد، سندی که بهصورت کامل هیچگاه منتشر نشد و حتی از شورای انقلاب فرهنگی هم مجوزی دریافت نکرد. نگاه در این سند هم مانند سند قبلی بود و به گفته کارشناسان این حوزه، با اضافه کردن چند بند تنها اسم سند تغییر کرد. طبق این سند شورای فرهنگ عمومی مسئولیت اجرایی کردن ترویج کتاب و کتابخوانی را به عهده داشت اما تا سال 1401 هیچ اقدامی برای آن انجام نشد تا اینکه سیدمجید امامی، دبیر سابق شورای فرهنگ عمومی در سال 1401 در مورد این سند صحبت کرد و اجرایی شدن آن را در دستورکار شورا دانست و بازنگری در آییننامههای ترویج کتابخوانی را مورد توجه دانست و گفت: «مصوبه قابل توجه «سند ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی» وجود دارد؛ براساس این مصوبه، شورای تخصصی ذیل شورای فرهنگ عمومی باید تشکیل میشد که متاسفانه معطل مانده است؛ بنابراین از برنامههای جدی شورای فرهنگ عمومی، فعالکردن شورای نهضت کتابخوانی بهعنوان نهاد شورایی و تخصصی پیگیری کتابخوانی در کشور است.» اما باز هم این سند هیچوقت به مرحله اجرا نرسید و چون همزمان سند ملی خواندن در حال نوشته شده بود، این سند به فراموشی سپرده شد تا سند دیگری برای کتابخوانی تصویب شود.
خواندن چه فرقی با مطالعه مفید دارد؟
جدیدترین سندی که برای کتاب و کتابخوانی به تصویب رسیده است، سند ملی «خواندن و ترویج مطالعه مفید» است. در نگاه کلی این سند شبیه به سند نهضت مطالعه مفید است؛ هم فرقی با اسناد دیگر ندارد. چشماندازی که برای این سند درنظر گرفته شده است، ترویج خواندن آگاهانه و مفید بهعنوان زیربنای تفکر انتقادی و خلاق جامعه ایرانی- اسلامی است که درنهایت این خواندن آگاهانه و مفید منجر به افزایش سواد اطلاعاتی عمومی، تخصصی و اختصاصی، در چهارچوب سبک زندگی ایرانی- اسلامی باشد تا باعث شود هر فرد در زیست فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود مشارکت فعال، پویا و موثر داشته باشد. این چشمانداز شاید نسبت به سند نهضت مطالعه مفید، کمی جزییتر به موضوع ترویج کتابخوانی نگاه کرده باشد اما باز هم ذکر خواندن آگاهانه و مفید انگار سرگرمی را از این سند هم حذف میکند.
متولی این سند، نهاد کتابخانههای عمومی بوده که قرار است بر حسن انجام آن نظارت داشته باشد. بیشترین نقد به بخش عمومیسازی این سند وارد است. در این بخش برای سازمانها و نهادهای مختلف، برنامههایی تبیین شده تا برای ترویج کتابخوانی برنامهریزی کنند. مثلا در بخشی سازمان صداوسیما مکلف شده با رویکرد اطلاعرسانی، آموزش، تبلیغ و ترویج، در تمامی شبکههای رادیویی و تلویزیونی داخلی بهصورت هفتگی حداقل یک ساعت برنامه با موضوع خواندن، نقد و معرفی کتاب و کتابخانههای عمومی تولید و پخش کند یا اینکه معاونت امور هنری و سازمان سینمایی باید بهصورت مشخص طرح اقتباس از آثار ادبی را در دستورکار برای محصولات تولیدی خود قرار دهند.
دیگر مواردی که در این بخش به آن نقد وارد است، تکلیفی است که به عهده نشریات، خبرگزاریها و روزنامهها گذاشته شده است؛ طبق مفاد این سند، تمامی نشریات کثیرالانتشار یا محلی و خبرگزاریها و سایتهای خبری که از بودجه عمومی استفاده میکنند، مکلفند سالانه حداقل 24 محتوای 1000 کلمهای با موضوع کتاب و کتابخوانی تولید و منتشر کنند. طبیعتا در رسانهها به موضوع کتاب و کتابخوانی توجه میشود اما تکلیف کردنی که نظارت بر آن حتما سخت و شاید بتوان گفت نشدنی است، باعث میشود عملا این سند هم بهسمت اجرایی نشدن پیش برود. شاید نقطه مغفول همه این سندها را باید بعد نظارتی آن دانست، اینکه هر کس که مسئول نظارت میشود، ابتدا طبق مفادی که در سند تنظیم شده؛ برنامههای همه مراکز و سازمانهای مرتبط با این اسناد را تا زمانی مشخص تحویل بگیرد و بداند هرکدام قرار است چه کاری انجام دهند، نه اینکه فقط شنونده گزارشها باشد و در نهایت هیچ اتفاقی نیفتد.
وضعیت موجود نقطه مغفول
ایرادی که به همه این سندها وارد است، ترسیم وضعیت موجود است. وقتی هدف و چشمانداز، رسیدن به سرانه مطالعه بالاست تا در نهایت مردم به سمت کتابخوانی بروند؛ باید وضعیت موجود هم بررسی شود تا برنامهریزان بدانند برای رسیدن به آن نقطه تعیینشده چقدر فاصله وجود دارد.
تقریبا در دو سندی که با این موضوع ابلاغ شده است، هیچ اشارهای به اینکه الان در چه وضعیتی قرار داریم نشده، فارغ از اینکه بگوییم سرانه مطالعه مهم است یا نه، وقتی سندی برای خواندن و ترویج آن نوشته میشود، باید دیدگاهی به مخاطبان بدهد که چقدر با نقطه مطلوب فاصله داریم.