میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر حوزه بینالملل: سومین اجلاس دوحه در مورد افغانستان یا همان «نشست دوحه 3» در قطر و در شرایطی آغاز به کار کرده که در روزهای اخیر مجادلات زیادی بر سر چگونگی برگزاری آن برپا شده بود. در این راستا اگرچه نمایندگان سازمان ملل- در جایگاه میزبانان نشست- تلاش زیادی به خرج دادند تا با مدیریت این حواشی و جنجالها نشست را در مسیر برنامهها و مقاصد از پیش تعیینشده هدایت کنند، اما فضای عمومی پیرامونی این اجلاس و بهویژه مواضع و دیدگاههای مشارکتکنندگان در اجلاس، میتواند گواهی بر ناکامی این تلاشها از یکسو و درک هرچه بیشتر پیچیدگیها و ظرافتهای مواجهه با مساله بغرنج حاکمیت طالبان در افغانستان از سوی دیگر باشد.
از نشست دوحه 3 چه میدانیم؟
سومین دوره نشست دوحه در رابطه با مسائل افغانستان به مدت دو روز (10 و 11 تیرماه) در شهر دوحه و به میزبانی سازمان ملل متحد برگزار میشود. نشست اخیر تداوم اجلاسهای اول و دوم دوحه است که به ترتیب در اردیبهشت و بهمن سال گذشته برگزار شده بودند. آنگونه که از بیانیه سازمان ملل در زمان برگزاری نخستین نشست دوحه میتوان استنباط کرد، دستیابی به یک تفاهم مشترک بینالمللی برای چگونگی تعامل با طالبان را باید مهمترین هدف بر پایی این سلسله نشستها ارزیابی کرد. درحالیکه نشست اول دوحه به خروجی و دستاورد مشخصی در این زمینه منتهی نشد، دومین نشست دوحه در بهمن سال گذشته در شرایطی برگزار شد که جامعه جهانی بر مبنای گزارش ارائهشده از جانب سینیرلی اوغلو، هماهنگکننده ویژه سازمان ملل در افغانستان، به دنبال ترسیم یک نقشهراه برای ادغام مجدد این کشور در جامعه بینالمللی بود. اختلافنظر بر سر موضوعات و محورهای مورد توجه برای ترسیم این نقشهراه از یکسو و مساله تعیین یک نماینده ویژه از جانب سازمان ملل برای بهبود تعاملات جامعه جهانی با افغانستان تحت حاکمیت طالبان از سوی دیگر، باعث شد این اجلاس نیز بهلحاظ نتایج و دستاوردها، عملا با سرنوشتی مشابه نشست اول دوحه مواجه شود.
فرم و محتوای متفاوت نشست دوحه 3
اکنون سومین نشست دوحه درحالی آغاز به کار کرده که برای جلوگیری از تکرار ناکامیهای گذشته، شاهد تغییرات بنیادین در و محتوای آن هستیم. بر این اساس حضور و مشارکت طالبان در نشست دوحه 3 را میتوان مهمترین تحول فرمی در سلسله اجلاسهای دوحه ارزیابی کرد. نشست دوحه 1 در غیاب طالبان برگزار شد؛ چراکه سازمان ملل اساسا از آنها برای مشارکت در این اجلاس دعوتی به عمل نیاورده بود. البته نهتنها طالبان، بلکه هیچ نمایندهای از افغانستان در دوحه 1 حاضر نبود اما در نشست دوم دوحه تلاش شد به نمایندگانی از افغانستان هم فرصت مشارکت داده شود. در این راستا نمایندگانی از جامعه مدنی و زنان افغانستان فرصت حضور در نشست را پیدا کردند، اما طالبان بهرغم دعوت جامعه بینالمللی، حاضر به مشارکت در اجلاس نشد؛ چراکه شروط آنها از طرف سازمان ملل پذیرفته نشد. ملاقات مستقیم و رودررو با دبیرکل سازمان ملل و پذیرش آنها بهعنوان تنها نمایندگان قانونی افغانستان، بخش اصلی دلایل طالبان برای رد این دعوت محسوب میشد. اکنون طالبان در نشست دوحه 3 حاضر شده، آن هم عمدتا به این دلیل که سازمان ملل و جامعه بینالمللی به بخش عمدهای از خواستههای آنان تن دادهاند. در این راستا طالبان تنها نمایندگان رسمی افغانستان در این نشست خواهد بود و خبری از مشارکت مخالفان یا حتی نمایندگان جامعه مدنی و زنان در اجلاس نیست. با این همه در روزهای اخیر و پس از اعتراضات فراوان نسبت به تصمیمات برگزارکنندگان اجلاس، زمزمههایی به گوش میرسد که نمایندگانی از زنان و جامعه مدنی در دوحه حاضر خواهند شد. البته پس از پایان نشست رسمی و در نشستی حاشیهای در روز سوم و در زمانی که احتمالا طالبان دوحه را ترک کرده و مجبور به رویارویی با این نمایندگان نخواهد بود.
اما علاوهبر این تفاوتهای ی و شکلی، دوحه 3 بهلحاظ برنامهریزی محتوایی نیز کاملا با دو نشست پیشین متمایز است. براساس بیانیه سازمان ملل متحد در نشست اول دوحه بحثها روی موضوعاتی کلیدی همچون حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان و دختران، حکومتداری فراگیر، مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر تمرکز داشت. در اجلاس دوم دوحه هم این موضوعات درکنار ترسیم نقشهراه چگونگی بازگشت افغانستان به جامعه بینالملل و مساله تعیین نماینده ویژه از جانب سازمان ملل برای این کشور، محورهای اصلی گفتوگوهای جامعه بینالمللی را شکل میداد. اما به نظر میرسد در نشست دوحه 3 اغلب این مسائل از دور گفتوگوها و مذاکرات خارج شدهاند. مساله چالشهای جامعه مدنی و زنان در شرایطی که نمایندگانی از این طیفها در اجلاس مشارکت داده نشدهاند، به خودیخود گویای کاهش میزان توجه و اهمیت این مباحث در نشست اخیر است و بحث حکومت فراگیر هم گویا کاملا به دست فراموشی سپرده شده است. از سوی دیگر در برنامههای اعلامشده از سوی سازمان ملل برای این نشست، اساسا به موضوعاتی چون ترسیم نقشهراه یا تعیین نماینده ویژه برای افغانستان هم اشارهای نشده است؛ مسائلی که طالبان با طرح آنها مخالفت کرده و آنها را خارج از چهارچوب نیازهای فعلی افغانستان میداند. از منظر طالبان معضلات اقتصادی کشور و بهخصوص رفع تحریمهای مالی و بانکی طالبان از جانب جهان غرب و درکنار آن موضوع مبارزه با مواد مخدر و مسائل جانبی آن همچون کشت بدیل و تامین معیشت کشاورزان، نیازها و اولویتهای اصلی هرگونه گفتوگو و نشست بینالمللی در مورد افغانستان محسوب میشوند. شواهد و قرائن حکایت دارند که اغلب ملاحظات و درخواستهای طالبان در نشست سوم دوحه مورد توجه قرار گرفته و برنامههای نشست بهطور عمده با تقاضاهای آنها تطبیق داده شدهاند. این برنامهریزی محتوایی از جانب سازمان ملل، اعتراضات زیادی را حتی از سمت نهادهای داخلی این سازمان درپی داشته و درنهایت به انجام برخی تغییرات محدود مانند برگزاری نشستی حاشیهای با زنان و فعالان اجتماعی در روز سوم منجر شده است.
مواضع و دیدگاههای مشارکتکنندگان در نشست دوحه
در نشست دوحه 3 ما با سه گروه یا درواقع سه ضلع مشارکتکننده اصلی سروکار داریم؛ نخست سازمان ملل که نقش میزبان و هماهنگکننده اصلی اجلاس را برعهده دارد. دوم مشارکتکنندگانی از جامعه بینالمللی که شامل تعدادی از کشورهای درگیر در مسائل افغانستان و درکنار آن تعدادی از نهادها و سازمانهای بینالمللی نیز میشود. درنهایت طرفهایی از افغانستان که پس از اجلاس دوحه 1، بهعنوان یکی از اضلاع نشست مورد پذیرش قرار گرفتند. درحالیکه در نشست دوحه 2 و در غیاب طالبان، نمایندگانی از جامعه مدنی و زنان افغانستان این ضلع سوم را تشکیل میدادند، در دوحه 3 این طالبان است که بار نمایندگی از افغانستان را بهتنهایی بر دوش میکشد. با توجه به تفکیک انجامشده از مشارکتکنندگان در نشست دوحه 3، نگاهی اجمال به مواضع و دیدگاههای هریک از اضلاع و تفاوتها و اختلافنظرهای احتمالی میان آنها داریم.
سازمان ملل؛ میزبانی سردرگم!
سازمان ملل متحد در کمتر از یکسال و نیم گذشته، سه نشست در دوحه با محوریت افغانستان را میزبانی کرده است. درحالیکه سازمان ملل اصرار دارد همه این نشستها با هدف دستیابی به یک تفاهم مشترک بینالمللی برای چگونگی تعامل با طالبان برگزار شده و به هیچ عنوان شناسایی رسمی طالبان یا مقدمهچینی برای این منظور در زمره اهداف آن قرار ندارد، اما خط سیر طیشده از نشست اول تا سوم شائبه قرار گرفتن سازمان ملل در چنین مسیری را تقویت کرده است. میزبانی سازمان ملل از نشست اول دوحه در شرایط فقدان حضور نمایندگانی از افغانستان و در پشت درهای بسته و در چهارچوب مذاکراتی تقریبا محرمانه انجام گرفت؛ درعینحال که بهشدت بر عدم هرگونه تلاشی برای شناسایی رسمی طالبان از جانب سازمان ملل تاکید میشد. سازمان ملل با دعوت همزمان از طالبان و جامعه مدنی و زنان معترض به عملکرد این گروه در نشست دوم دوحه، بهدنبال برقراری موازنهای در روابط و تعامل با این دو قطب مخالف بود؛ تلاشی که با مواضع سرسختانه طالبان و رد دعوت سازمان ملل از جانب آنها عقیم ماند. این ناکامیها در نشست اول و دوم دوحه، سازمان ملل را بر آن داشت برای باز کردن گره کور تعامل با طالبان، رویکردی متفاوتی را برای نشست دوحه 3 درپیشبگیرد. ترغیب طالبان به مشارکت در نشست از طریق دادن امتیازهایی به آنها همان رویکرد متفاوت بود که البته پیامدهای سنگینی را نیز برای این سازمان به همراه داشته است. متهم کردن سازمان ملل به خیانت نسبت به آرمانهای انسانی و حقوق بشری و نادیده گرفتن حقوق زنان و دختران در افغانستان تنها یکی از این پیامدها تلقی میشود. در این راستا علیاحمد جلالی وزیر داخله سابق افغانستان دستور کار نشست دوحه 3 و حذف زنان و جامعه مدنی از آن را صدمهای به حیثیت و اعتبار این سازمان و نقش آن در جایگاه یک میانجی ارزیابی میکند. کشورهای گروه 7 نیز با ارسال نامهای به سازمان ملل، برنامه نشست دوحه را زیرسوال برده و مشارکت جامعه مدنی و زنان در این نشست را خواستار و از سوی دیگر خواهان پیگیری موضوع تعیین «نماینده ویژه» برای افغانستان از جانب سازمان ملل شدند.
اما این نشست و حواشی پیرامونی آن یک پیامد مهم دیگر نیز برای سازمان ملل به همراه داشت؛ این موضوع شکافها و اختلاف نظرهای درونی سازمان ملل در ارتباط با افغانستان را بیش از پیش آشکار کرد. از شواهد امر میتوان اینگونه استنباط کرد که تصمیمها برای انعطاف بیشتر دربرابر طالبان از جانب یوناما و رزا اوتونبایوا، نماینده ویژه دبیرکل در این نهاد گرفته شده است. با این همه این رویکرد به مذاق بسیاری از نهادهای حقوق بشری در درون و بیرون از سازمان خوش نیامده است. در این راستا ریچارد بنت، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل در آستانه نشست دوحه گزارشی تکاندهنده از وضعیت حقوق بشر و زنان در افغانستان منتشر کرد و دعوت از آنها برای مشارکت در نشست دوحه را بهشدت مورد انتقاد قرار داد. وی تاکید کرد که صرف حضور طالبان در چنین نشستی را هیچگاه نباید یک دستاورد و موفقیت ارزیابی کرد. سازمان دیدهبان حقوق بشر هم با کنایهای به نقش سازمان ملل در نشست دوحه، به این ضربالمثل فارسی استناد میکند که هر چه بگندد نمکش میزنند/ وای برآن روز که بگندد نمک. دبیرکل عفو بینالملل هم بر از میان رفتن اعتبار نشست دوحه در شرایط کنونی تاکید میکند. مجموعه این فشارها و عکسالعملها باعث شده تا برگزارکنندگان نشست از برگزاری نشست دیگری با مشارکت زنان و فعالان مدنی در روز سوم خبر دهند؛ موردی که واکنش طالبان را در پی داشته و آن را برنامهای انفرادی، بیارتباط با نشست دوحه و خارج از چهارچوب برنامهریزی دوروزه آن دانستند.
شکاف فزاینده جامعه بینالمللی بر سر چگونگی تعامل با طالبان
بیش از 25 کشور و سازمان بینالمللی درگیر در مسائل افغانستان در نشست دوحه حضور دارند. ظاهرا مجموعه آنها در نشست دوحه گردهم آمدهاند تا با کمک سازمان ملل به راهکاری مشترک برای تعامل با طالبان و ادغام مجدد آن در جامعه بینالمللی دست پیدا کنند. با این حال روشن است که آنها درمورد مسیر و چگونگی این تعامل اختلاف نظرهای روزافزونی پیش رو دارند. با توجه به اینکه نشست دوحه یک پشت درهای بسته و بدون اشتراک نمایندگانی از افغانستان برگزار شد، اختلافات جامعه جهانی چندان به چشم نیامد. اما در نشست دوم دوحه این اختلافات بیش از پیش جنبه عینی و آشکار پیدا کردند، بهویژه پس از گزارش سینیرلی اوغلو به شورای امنیت و توصیههای او درمورد نقشه راه آینده افغانستان و تعیین نماینده ویژه از طرف سازمان ملل. بر این اساس در نشست دوحه 3 میتوان بلوکبندیهای چندوجهی را در میان مشارکتکنندگان بینالمللی مشاهده کرد. بهعنوان نمونه میتوان به رقابت و اختلاف نظر میان کشورها و بلوکهای منطقهای از یک سو و بلوک کشورهای فرامنطقهای از سوی دیگر اشاره کرد. در چنین چهارچوبی کشورهای منطقه و بهخصوص کشورهایی مانند ایران، چین و روسیه، نسبت به اهداف و رویکردهای جوامع فرامنطقهای و بهخصوص جهان غرب در قبال افغانستان احساس بدبینی دارند و حتی سازمان ملل را ابزاری در خدمت بازگشت دوباره آنها به افغانستان و منطقه تلقی میکنند. همراهی آنها با طالبان در مخالفت با تعیین نماینده ویژه از جانب سازمان ملل را در همین راستا میتوان ارزیابی کرد. از سوی دیگر بخشی از این اختلافات هم از دغدغههای متفاوت جامعه بینالمللی در حوزه مسائل افغانستان منشا میگیرد. بهعنوان مثال در حالی که کشورهای همسایه و منطقه نسبت به مسائلی چون مهاجرت و امنیت دغدغهمند هستند، رویکردهای انسانی غرب و دغدغهمندیهای آنان در مواردی چون حقوق بشر یا حقوق زنان، نهتنها در خارج از محدوده اولویتبندی کشورهای منطقه قرار دارد، بلکه حتی با توجه به رویکردهای متناقض آنها در موارد مشابهی همچون فلسطین، جای شک و شبهه باقی میگذارد. البته باید یادآوری کرد که بازی سیاسی دوگانه طالبان با مهرههای شرق و غرب نیز در تشدید این شکافها بیتاثیر نبوده است.
برنده یا بازنده نشست سوم دوحه؟
از شواهد و ظواهر امر میتوان اینگونه برداشت کرد که حضور و مشارکت در این نشست را باید برای آنها یک پیروزی و دستاورد بزرگ تلقی کرد، بهخصوص اینکه اغلب درخواستها و شروط آنان برای مشارکت مورد پذیرش سازمان ملل قرار گرفته است. این نکتهای است که امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان هم از آن بهعنوان درک شرایط افغانستان از جانب جامعه بینالمللی یاد کرده و آن را نشانه تثبیت اعتبار و حیثیت حکومت امارت اسلامی طالبان در جهان میداند. اما بهرغم استقبال و خشنودی طالبان از مشارکتشان در دوحه 3، به نظر میرسد که آنها در این زمینه آنچنانکه باید و شاید از خود ذوق و شوق نشان نداده و سایهای از شک و تردید و حتی نگرانی نسبت به این حضور وجود دارد. این ملاحظات و حتی نگرانیهای طالبان را شاید بتوان از دو جنبه قابل توجیه دانست. نخست آنها بهشدت نگران مباحث و مسائل مطرحشده در نشست هستند و اینکه مبادا اجلاس ناخواسته به مباحثی کشیده شود که مواضع و سیاستهای آنها را زیر سوال برده و درنهایت به زیان و محکومیت احتمالی آنها منتهی شود. بر همین اساس مولوی ذاکر یکی از معاونان رئیسالوزرای طالبان نسبت به اینکه یوناما در نشست دوحه تحت تاثیر قرار گیرد، ابراز نگرانی میکند. ذاکر جلالی یکی از مشاوران نزدیک امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان هم از مشارکت طالبان در این نشست در سطحی مناسب و با محاسبات دقیق خبر میدهد. همه اینها میتواند گواه آن باشد که طالبان نسبت به وقوع رخدادها یا روندهای غیرقابل پیشبینی در اجلاس بیمناک است.
در عین حال درمورد پیامدهای حضور در این نشست بر یکپارچگی و انسجام درونی امارت اسلامی هم ملاحظات و دغدغههایی دارد. آنها از این بیم دارند که این اجلاس به محمل و محفلی برای تشدید اختلافات درونی میان آنها تبدیل شود. دو سفر تقریبا پنهانی سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان به امارات متحده عربی در آستانه نشست دوحه و رایزنیهای او با مقامات خارجی و بهخصوص غربی سوءظنهایی را در این زمینه به وجود آورده است. از سوی دیگر ترکیب و سطح هیات اعزامی طالبان به نشست دوحه 3 هم در نوع خود موضوعی قابل تامل است. انتخاب ذبیحالله مجاهد از جانب رهبری طالبان به سرپرستی هیات و حضور مقامات درجه دوم طالبان در نشست میتواند حاوی این پیام باشد که رهبر طالبان نسبت به مشارکت در این نشست نظر مساعدی نداشته یا نگران نتایج و پیامدهای خارج از کنترل آن بوده است. حالا اگر اینها را در کنار اتفاقات دیگری چون برکناری والی خوست -استانی در محدوده فعالیت شبکه حقانی- قرار دهیم، درک خواهیم کرد که دیدگاهها در درون امارت درمورد مشارکت در این نشست یکسان نبوده است.