میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر مسائل بین الملل: در شرایطی که کمتر از دو هفته به برگزاری انتخابات سراسری در انگلستان باقی مانده، بحثها و مجادلات انتخاباتی بر سر مسائل مختلف داخلی و خارجی در این کشور به نقطه اوج خود رسیده است. عملکرد بسیار ضعیف حزب حاکم محافظهکار در سالهای گذشته و بهخصوص در چند ماه اخیر، تقریبا تردیدی باقی نگذاشته که ساختمان شماره 10 داونینگ استریت خود را برای اقامت مستاجران جدیدش از حزب کارگر مهیا میکند. اگرچه این جایگزینی و تحول میتواند در برخی حوزههای داخلی و خارجی مصدر تغییر و تحولاتی در سیاست انگلستان شود؛ با این حال انتظار نمیرود که این تحول در رویکردها و سیاستهای تاملبرانگیز و به قول برخی تحلیلگران انگلیسی «شرمآور» لندن در قبال بحران غزه، تغییر چندانی ایجاد کند. این همان موضوعی است که ظاهرا «اون جونز» تحلیلگر روزنامه انگلیسی «گاردین» نیز کاملا با آن موافق است. بر این اساس وی به فقدان توجه به مسائل غزه در عرصه رقابتهای انتخاباتی از جانب هر دو حزب محافظهکار و کارگر پرداخته و آن را دستمایه طرح انتقاداتی تندوتیز نسبت به رویکردها و سیاستهای آنها در این مورد خاص و همچنین در رابطه با فرهنگ سیاسی کشورش قرار میدهد. در ادامه بخشهای مهم مقاله جونز را میخوانید.
فرهنگ سیاسی این کشور جدی است یا نه؟
«اون جونز» بحث خود در مورد غزه را با یک انتقاد کلیتر از فرهنگ سیاسی این کشور آغاز میکند؛ این یک کشور جدی است یا نه؟ این مساله به حد کافی رسواکننده است که برنامههای تبلیغاتی انتخابات سراسری در چنین مقیاس وسیعی از بحث در مورد مسائل تعیینکننده که ما در طی نیمدهه آینده در خانه و خارج از خانه با آن روبهرو خواهیم شد - اعم از هزینههای عمومی، نظام بهداشت و سلامت یا آموزش – فاصله داشته باشند. اما بهطور خاص اینکه چگونه قتلعام در غزه و موقعیت این دولت در حال فروپاشی و بحث جایگزین آن، با چنین سرعتی به دست فراموشی سپرده شده، بسیار تکاندهنده است. فقط در این هفته اسرائیل تهدید به یک جنگ تمامعیار با لبنان کرده است، درحالیکه رهبر حزبالله نسبت به وقوع جنگی بدون «قوانین یا سقف» هشدار داده است؛ تهدیدی که چشماندازی از یک حمام خون، بسیار شدیدتر از آنچه توسط اسرائیل و با نسلکشی وحشیانه در غزه به راه افتاده است را در پیش روی ما قرار میدهد. در عین حال سخنگوی وزارت دفاع اسرائیل بر این مساله اذعان کرده که قابلیت نابودی حماس از طریق نظامی وجود ندارد؛ درواقع اعترافی بر اینکه هدف اصلی جنگ و عاملی که از آن برای توجیه کشتار دهها هزار تن استفاده میشود، عملا دستنیافتنی است. از سوی دیگر سازمان ملل گزارشی را منتشر کرده که در آن شواهدی وجود دارد که نشان میدهد بمباران اسرائیل در غزه ممکن است بهطور سیستماتیک قوانین جنگی در حفاظت از غیرنظامیان را نقض کرده باشد.
غزه؛ رسوایی سیاسی بزرگ برای هر دو حزب
به یاد داشته باشید حمله اسرائیل به غزه رخدادی است که دولت بریتانیا و در کنار آن اپوزیسیون دولت [حزب کارگر]، هر دو از همان ابتدا حمایت بیمحابایی از آن نشان دادند. در ماه اکتبر نخستوزیر ما قول حمایت «بیچون و چرا» و همیشگی از اسرائیل را داد. درحالیکه جانشین قریبالوقوع وی «کِیر استارمر» [رهبر حزب کارگر] از حق مشروع اسرائیل برای قطع انرژی و آب حمایت کرد؛ هرچند وی بعدا ادعا کرد از اظهاراتش سوءتعبیر شده و او هرگز از این مساله حمایت نکرده است. هیچیک از احزاب سیاسی متعهد به پایان دادن به فروش تسلیحات به اسرائیل نشدهاند، حتی در شرایطی که دادستان ارشد دادگاه کیفری بینالمللی – که خود یک وکیل بریتانیایی است – درخواست صدور حکم بازداشت نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو و یواو گالانت، وزیر دفاع او را به اتهام جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت را مطرح میکند. این خود گواه چیزی است که باید یک رسوایی سیاسی بزرگ قلمداد شود. رهبران هر دو حزب باید برای حمایت از آنچه که یکی از بزرگترین جنایات عصر ما محسوب میشود، مورد بازخواست قرار گیرند؛ بهخصوص با در نظر گرفتن وعدههای خونریزی که از همان ابتدا توسط رهبران اسرائیلی مطرح شده بود.
دنبالهروی لندن از وزارت خارجه آمریکا
اما اینکه هر دو حزب سیاسی در حال حاضر از آتشبس و تشکیل دولت مستقل فلسطینی حمایت میکنند، پاسخ آشکاری به نظر میرسد. با این حال چنین فراخوانهایی برای صلح تنها پس از آن مطرح شد که بخش عظیمی از غزه ویران شد و هزاران غیرنظامی که اغلب آنها کودکان بودند، زیر آوارها مدفون شدند. درواقع هر دو حزب فقط در انتظار هضم آخرین موضعگیری وزارت خارجه ایالات متحده هستند تا بتوانند به آهستگی پشت سر آن رژه بروند؛ موضوعی که فقدان هرگونه سیاست خارجی مستقل از جانب انگلستان را نشان میدهد. مهمتر اینکه وقتی شما متعهد به تسلیح اسرائیل هستید، آن وقت فراخوان برای آتشبس چه معنایی دارد؟ و همه اینها در شرایطی رخ میدهد که هر دو حزب از موضع کشورهایی چون اسپانیا و ایرلند در به رسمیت شناختن فوری کشور فلسطین اجتناب میکنند.
غزه را نمیتوان نادیده گرفت
با در نظر گرفتن این موضوع که مساله غزه و پرسش در مورد آن، سوالی در مورد زندگی و مرگ در مقیاسی عظیم است، سیاستمداران ما باید مجبور به پاسخگویی باشند. با این حال وقتی وزیر خارجه دیوید کامرون، هفته گذشته از سوی «بیبیسی» مورد بازجویی قرار گفت، مصاحبهکننده زمان این پرسش و پاسخ را به طرح مباحثی چون اعتماد و خانهسازی گذراند. در برنامه شبانه «زمان پرسش بیبیسی از رهبران» در روز پنجشنبه نیز حتی یک سوال و جواب در رابطه با غزه مطرح نشد. اما واقعا این گونه است؟ واضح است موضوع غزه برای بسیاری از بریتانیاییها اهمیت دارد. از اکتبر گذشته تاکنون صدها هزار نفر راهپیمایی کردهاند. در اوایل سال جاری و در انتخابات میاندورهای منطقه روچیدل، مساله غزه بهطور عمدهای تعیینکننده پیروز انتخابات بود. در انتخابات محلی نیز غزه تاثیر غیرقابل انکاری بر نتایج بر جای گذاشت. براساس نظرسنجیها اکثریت قابل ملاحظهای از بریتانیاییها بر این باورند اسرائیل مرتکب جنایات جنگی شده و بنابراین از آن میخواهند فورا به حملات خود پایان دهد. بیشتر آنها از توقف فوری فروش تسلیحات به اسرائیل پشتیبانی میکنند و اکثریت بزرگی خواهان آن هستند اسرائیل با حماس وارد مذاکرات صلح شود.
غزه؛ نمادی از ضعف فرهنگ سیاسی در انگلستان
درنهایت اون جونز» تحلیل خود در مورد رویکرد سیاسی انگلستان در قبال غزه را با یک پرسش اساسی خاتمه میدهد: برای نادیده گرفتن یک کشتار جمعی که بریتانیا نیز در آن همدستی مستقیم دارد – هم از طریق حمایت فعلی از اسرائیل و هم به واسطه تاریخ امپریالیستیاش در منطقه – چه توجیهی میتوان قائل شد؟ از نظر وی این موضوع بر حقیقتی شنیع که از همان روز اول توصیفگر این هجوم بوده، تاکید دارد؛ این حقیقت که زندگی فلسطینیان ارزش کمی دارد یا اساسا هیچ ارزشی ندارد. بدون شک این گواه فرهنگ سیاسی عمیقا غیرجدی ما محسوب میشود. سیاست ما اغلب به یک نمایش پراحساس تصنعی و باورنکردنی تنزل پیدا میکند؛ یک پسیکودرام (نمایشی از رواندرمانی) که در آن مسائل اساسی نادیده گرفته میشوند. در این راستا ما در انتخابات اخیر حتی یک بحث عمده در مورد سیاهچاله چند میلیارد پوندی در حوزه سرمایه ملی کشور نداشتهایم، پس چگونه نسبت به طرح سوالاتی فراتر از محدوده سواحلمان امیدوار باشیم؟ در اینجا انتخابات متمرکز بر آخرین ذوب شدنهای مبارزات محافظهکاران است – درحالیکه باید مشخص شده باشد حزب حاکم عملا ویران شده است – و بحث بر سر مجموعهای از نظرسنجیهای عمومی که همگی به لغزشهای حزب کارگر در اشکال و مقیاسهای مختلف اشاره میکنند، آن هم بدون اینکه بهطور جدی نسبت به آنچه که بنا است دولت برای باقیمانده این دهه انجام دهد، درگیر شوند. بهطور قطع جایگاه بریتانیا در این دنیا و نقش کشور ما در خشونت جمعی شدید باید مورد بحث جدی قرار گیرد؛ اتفاقی که تاکنون رخ نداده است. بنابراین بازهم به این سوال بازمیگردم که آیا این یک کشور جدی است یا نه؟